انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، جمعی از نویسندگان ؛
با رحلت آیت الله بروجردی در فروردین 1340، مرجعیت مطلق از میان رفت وهیچ یک از مراجع شرایط احراز آن را به تنهایی نداشتند.شاه نیز که اصلاحات مورد نظر امریکا را تا زمان حیات آیت الله بروجردی به تعویق انداخته بود، بلا فاصله پس از رحلت ایشان، با انتصاب علی امینی به نخست وزیری (اردیبهشت ماه 1340) در صدد اجرای آنها برآمد.وی برای آسوده شدن از مخالفتهای احتمالی علمای قم علیه اصلاحاتش، در صدد بر آمد تا پایگاه مرجعیت را از قم به نجف اشرف منتقل کند.از این رو پیام تسلیت رحلت آیت الله بروجردی را به آیت الله سید محسن حکیم، مجتهد شیعی عراقی ارسال کرد. (1)
روحانیان مبارز این اقدام شاه را بی اعتنایی به مراجع قم و قدم اول در راه تضعیف روحانیت ایران تلقی کردند.هر چند شاه در چنین هدفی نا کام ماند اما علاقهمند بود تا این مقام در مراجع قم متمرکز نگردد و پراکندگی و تشتت مرجعیت از نگرانیهای او بکاهد.در درجه بعد واکنشهای متعددی نیز در حوزه علمیه قم در قبال مساله مرجعیتبه وقوع پیوست.نگرانی از آینده عامتحوزه سبب شد تا مرحوم بهبهانی بزرگ از تمام عالمانی که در مظان مرجعیتبودند دعوت کند تا در نشست اضطراری درباره سرنوشتحوزه تصمیم مشترکی اتخاذ کنند.از این جلسه به بعد بود که به تدریج امام خمینی در کنار عالمانی هم چون آیات عظام گلپایگانی و نجفی مرعشی مرجعیت تقلید را بر عهده گرفت.
علی امینی که جزو جناح اصلاح طلب رژیم به شمار میرفت، پس از احراز پست نخست وزیری، شعار اصلاحات اداری و اقتصادی به ویژه اصلاحات ارضی را سر لوحهکار خود قرار داد و تلاش کرد برای پیشبرد برنامههای مورد نظرش، به مراجع و روحانیت نزدیک شود و با آنها به گفت و گو نشیند.به همین منظور پس از رحلت آیت الله بروجردی به قم رفت و با مراجع آن شهر دیدار و به طور خصوصی گفت و گو کرد.به هر ترتیبی که بود اصلاحات ارضی در بیستم دی ماه همان سال تصویب شد و به اجرا در آمد تا در صورت مخالفت احتمالی مراجع، آنان مخالف با اصلاحات ارضی و طرفدار زمین داران معرفی شوند.امام که نقشه دولت را دریافته بود و از طرفی هنوز هم ابعاد و نتایج علمی اصلاحات ارضی روشن نشده بود به انتظار تحولات بعدی نشست و مخالفتی با آن نکرد.
همان طور که در پایان فصل پیش گفتیم با روی کار آمدن کندی در دی ماه 1339 ه.ش (ژانویه 1961 م.)، امریکاییها رژیمهای وابسته به خود مانند ایران، برزیل و آرژانتین را برای انجام پارهای اصلاحات و تغییرات تحت فشار گذاردند.در ایران علی امینی که به هواداری از امریکا مشهور بود نخست وزیر شد و برای اجرای رفرمها به تکاپو افتاد.شاه که از افزایش قدرت امینی به ویژه به دلیل اعتماد کامل امریکا به او نگران بود، در سفری به امریکا به دولت مردان آن کشور قول داد که حاضر استخودش اصلاحات را انجام دهد.بدین ترتیب امینی در 27 تیر ماه 1341 ه.ش استعفا داد و اسد الله علم به جایش نشست.
علم تحصیلات عالیه نداشت و در میان مردم و مخالفان سیاسی چهره بد نامی بود.با این وجود، نفوذ بی نظیری در امور کشور داشت و از نزدیکترین و مورد اعتمادترین دوستان شاه به شمار میرفت.او که مامور اجرای رفرمها شده بود در 16 مهر 1341 ه.ش، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را به تصویب رساند.به موجب این لایحه، واژه اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف شده بود، انتخاب شوندگان نیز به جای این که مراسم تحلیف را با قرآن به جای آورند.از این پس این کار را با «کتاب آسمانی» انجام میدادند.افزون بر این در مصوبه به زنان نیز حق رای داده شده بود. (2)
امام خمینی (ره) که در پی فرصتی برای آغاز یک تحول بنیادین در نظام سیاسی بود، مبارزه خود را از همین نقطه آغاز کرد. ایشان که تصویب لایحه مذکور را مقدمه برنامههای ضد قانونی و ضد اسلامی رژیم شاه میدانست، بلا فاصله علمای طراز اول قم را دعوت کرد تا در منزل فرزند شیخ عبد الکریم حائری، بنیان گذار حوزه علمیه قم، گرد هم آیند و درباره این لایحه به مشورت و تصمیم گیری بپردازند.امام در این جلسه، اهداف دولت را بر شمرد و نسبتبه تصویب چنین لایحهای اعلام خطر کرد.در پایان جلسه نیز تصمیمات زیر گرفته شد:
1.طی تلگرافی به شاه، مخالفت مراجع و علما را با لایحه اعلام داشته و لغو فوری آن، درخواستشود.
2.علمای تهران و شهرستانها را از طریق نامه و پیغام در جریان امر قرار داده و از ایشان برای آگاه کردم مردم و مقابله با دولت دعوت شود.
3.هفتهای یک بار و در صورت لزوم بیشتر، میان علمای حوزه، جلسه مشورت برقرار شود تا تصمیمات و مبارزه با وحدت نظر و عمل توام گردد.
شاه در تلگرافی که متن آن روز بعد به امام و سه تن دیگر از مراجع قم مخابره شده، این تغییرات را غیر مهم دانست.شاه در این پیام مراجع را با عبارت «حجت الاسلام» مخاطب قرار داد تا این تصور را ایجاد کند که آنها مرجع نیستند. (3)
پس از آن، مراجع قم تلگرافی به علم مخابره کردند.امام خمینی در تلگراف خود، بی آنکه علم را با عنوان نخست وزیر خطاب نماید، تصویب لایحه مذکور را مخالف «شرع مقدس» و «مباین صریح قانون اساسی» دانست و ضمن توصیه به رعایت قوانین اسلام، تاکید نمود که علمای ایران و اعقاب مقدسه و سایر مسلمین در امور مخالف با شرع، ساکت نخواهند ماند. (4)
به دنبال بی اعتنایی علم به تلگرافهای مراجع و علمای قم و سایر شهرستانها، امام خمینی (ره) تلگراف اعتراض آمیزی به شاه فرستاد و در آن بی اعتنایی علم را خاطر نشان ساخت.سکوت و بی اعتنایی 40 روزه علم نیز امام را واداشت تا اعلامیه کوبندهتری برای او صادر نماید.در آغاز تلگراف آمده بود: معلوم می شود شما بنا ندارید به نصیحتهای علمای اسلام که ناصح ملت و مشفق امتند توجه کنید و گمان کردید [که] ممکن است در مقابل قرآن کریم و قانون اساسی و احساسات عمومی قیام کرد. (5)
در این مدت امام با سخنرانیها، صدور اعلامیههای متعدد و ارسال نامهها و پیکهای بسیاری برای شخصیتهای سیاسی و روحانی شهرها، تحرکی گسترده انجام داد.
در 15 آبان 1341 ه.ش علم نیز به جای عذر خواهی، در یکی از سخنرانیهای خود هر گونه اخلالگری را محکوم کرد و اقدامات اخیر علما را تلویحا حرکتی ارتجاعی دانست.به دنبال بی پروایی علم، اعتراضات متعددی از مردم شهرها به ویژه تهران برخاست و سیل تلگرافها و استفتائات حوزویان و قشرهای مختلف مردم به سوی امام سرازیر شد.
سر انجام علم در 22 آبان ماه 41 تلگرافی به سه نفر از مراجع قم - به جز امام - مخابره کرد و در ظاهر موافقتخود را با خواستههای آنان اعلام کرد.هم زمان طی مصاحبهای مطبوعاتی نیز همین مطالب را بیان کرد.برخی از علما، پاسخ علم را نشانه عذر خواهی وی دانستند و مساله را مختومه تلقی کردند.ولی امام با هوشیاری اظهار داشت لایحهای که به تصویب هیات دولت رسیده با تلگراف خصوصی از قانونیت نمیافتد، بلکه باید لغو آن توسط رییس دولت و به طور رسمی در جراید اعلام شود.به هر ترتیب، با تلاشهای پیگیر امام و مراجع قم و پشتیبانی مردم، لایحهای که در مهر ماه سال 1341 به تصویب دولت رسیده بود در آذر ماه همان سال لغو شد.
رژیم شاه از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی اهداف ذیل را دنبال میکرد:
رژیم شاه با این مصوبه، اندیشه تداوم و تشدید سیاست تضعیف روحانیت را در سر میپروراند، سیاستی که با رحلت آیت الله بروجردی از همیشه نمایانتر شده بود.همان طور که پیش از این گفته شد، شاه در سوگ این مرجع بزرگ تنها به علمای نجف، پیام تسلیت مخابره کرد تا این تصور را ایجاد کند که دیگر کانون مرجعیت در ایران نیست و عالمان قم پایگاه گذشته خود را از دست دادهاند.برداشتن قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان و قرار دادن سوگند به کتاب آسمانی به جای قرآن، اقدامی در جهت تقویتبیگانگان و غیر مسلمانان در کشور به شمار میآمد و به گروههای صاحب نفوذ غیر مسلمان که در عمل سیاست کشور را در اختیار داشتند، فرصت میداد تا موجودیتخود را اعلام دارند.امام خطر نفوذ صهیونیستها و عمال بهایی آنها را در ایران بارها تذکر داده بود.حامد الگار با اشاره به این مطلب مینویسد:
علت مخالفت آیت الله خمینی با این قوانین آن بود که شرط سوگند خوردن به قرآن برای اعضای انجمنها حذف شده بود و این نگرانی وجود داشت که اقدام فوق، راه را برای مشارکتبهاییان در حیات سیاسی کشور هموار سازد. (6)
امام خمینی (ره) در پاسخ به نامه اصناف شهرستان قم، در همین زمان، چنین میفرماید:
این جانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم.قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیستها است که در ایران به حزب بهایی ظاهر شدند...تلویزیون ایران پایگاه جاسوس یهود است. (7)
اعطای حق رای به زنان، یکی از بخشهای تصویب نامه بود که از نظر طرفداران شاه اهمیتبسیار داشت و اشرف پهلوی - خواهر شاه - آن را مهمترین تحول تاریخی برای زنان میخواند. (8)
ورود بانوان به صحنههای اجتماعی، در حالی که زنان نیز همانند مردان از ابتداییترین حقوق انسانی محروم بودند، ماهیتی جز فریب و به فساد کشاندن آنها نداشت.در کشوری که انتخابات آزاد وجود نداشت و فهرست کاندیداها به وسیله دولت و ساواک تعیین میشد، رای دادن یا راه یافتن زنان به مجلس چه اهمیتی داشت؟
مخالفتبا تصویب نامه، نه مخالفتبا آزادی زنان، بلکه مخالفتبا توسعه فساد بود.امام خمینی (ره) اعلام داشت: ما با ترقی زنها مخالف نیستیم، ما با این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم، مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زنها داشته باشند؟ ! مگر آزادی مرد و آزادی زن با لفظ درست میشود. (9)
و در جای دیگر چنین میفرماید:
ما میگوییم زنها را به اسم آزادی و ترقی به فساد نکشید و منحرف نسازید.شما حساب کنید در این بیست و چند سالی که از این کشف حجاب مفتضح میگذرد چه چیزی عاید زنها شده، چه چیزی عاید مردها شده و چه چیزی عاید این مملکت گردیده است. (10)
چنان چه بیان شد لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، با مخالفت و مقاومت پی گیر و قاطع امام خمینی (ره) و دیگر مراجع رو به رو و سر انجام از سوی هیات وزیران رسما ملغی گردید.سپس شاه تصور کرد که اگر خود مجری چنین رفرمهایی شود با مخالفت جدی مواجه نشده و اقداماتش با موفقیت همراه خواهد بود.آن چه شاه را واداشت تا مسؤولیت این کار را بر عهده گیرد، تعهدی بود که در قبال تعویض و بر کناری علی امینی به امریکا سپرده بود.در واقع رفرمهای مذکور که پیش از این در قالب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی با شکست مواجه شده بود، با حذف و اضافاتی مجددا مورد توجه قرار گرفت.از این رو شاه در 19 دی ماه 1341 ه.ش - سالروز اصلاحات ارضی - به طور رسمی اعلام کرد قصد دارد اصول شش گانهای را به رفراندوم بگذارد.این اصول که شاه به آنها نام انقلاب سفید داده بود، در حقیقت همان رفراندومهایی بود که امریکا به کشورهای توسعه نیافته اعلام کرده بود. (11)
اصول فوق، با جملاتی زیبا و سنجیده معرفی شده بود که مخالفتبا آنها، مخالفتبا منافع عمومی و مصالح ملی قلمداد میگردید.
امام خمینی (ره) بار دیگر مراجع قم را به تشکیل جلسه و اخذ تصمیم فرا خواند.بدین ترتیب جلسهای برگزار و در نهایت قرار شد نمایندهای از سوی رژیم دعوت شود تاانگیزه شاه را از طرح این لوایح توضیح دهد.به همین منظور آقای بهبودی روانه قم شد و بی درنگ با مقامات روحانی و علمای قم به گفت و گو نشست و چند بار نیز بین تهران و قم رفت و آمد کرد و نظرات و پیشنهادهای علمای قم را به رژیم و پاسخهای شاه را به آنان رساند. (12)
بی نتیجه ماندن گفت و گوی علما با نماینده شاه، سبب شد آنها آیت الله آقا روح الله کمالوند - که از علمای بزرگ خرم آباد و دارای شم سیاسی بود - را به نزد شاه روانه کنند.شاه در پاسخ به پرسشهای مرحوم کمالوند، به جای این که توضیح روشنی به وی دهد، میگوید: «اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم، زیرا اگر نکنم از بین میروم» . (13)
در پایان نیز از علمای ایران گلایه میکند که چرا او را همانند علمای اهل سنت اولی الامر خطاب نمیکنند و برای او دعا گو نیستند. (14)
پس از مراجعت آیت الله کمالوند، مراجع و علمای قم جلسهای تشکیل دادند تا نتیجه ملاقات وی با شاه را جویا شوند.پس از شنیدن سخنان وی، روشن شد که اصول ادعایی شاه مورد حمایت کامل امریکاست تا جایی که ادامه سلطنتش به اجرای آنها بستگی دارد. (15)
امام خمینی (ره) در واکنش به اصرار شاه بر انجام رفراندوم، در روز 2 بهمن 1341، ه.ش طی اعلامیهای آن را تحریم کرده و رفراندوم اجباری نامید که در مقابل حکم اسلام و قانون اساسی بی ارزش است.به دنبال انتشار این اعلامیه، بازار تهران تعطیل شد و کسبه با سر دادن شعارهایی علیه رفراندوم به تظاهرات پرداختند.گروهی از مردم و دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران نیز تظاهرات بر پا کردند که مورد هجوم پلیس قرار گرفته و تعدادی از آنها مجروح و دستگیر شدند.در قم نیز تظاهرات مردمی با حمله پلیس و مجروح شدن و دستگیری عدهای مواجه شد.
در این شرایط شاه برای این که پیش از رفراندوم، مراجع و علمای قم را متقاعد کند با اطلاع پیشین به قم سفر کرد.فرماندار قم تلاش نمود تا علما را به استقبال شاه ببرد، اما این حرکتبا اقدام به موقع امام خمینی (ره) خنثا شد.ایشان بلا فاصله اعلامیهای منتشر کرد و خروج مردم را از خانههایشان تحریم نمود.شاه در روز 4 بهمن وارد این شهر شد اما بازارها و مغازهها یک پارچه تعطیل بود و به جز افراد مزدوری که از قبل برای این کار آورده بودند، کسی در خیابانها و معابر دیده نمیشد.شاه پس از سخنرانی تند و خشمگینانه علیه روحانیتبی هیچ دستاوردی به تهران بازگشت.با تمام مخالفتهایی که صورت گرفتسر انجام رفراندوم در ششم بهمن ماه 1341 برگزار گردید و بنا به اعلان رسانههای گروهی پنج میلیون و ششصد هزار نفر به لوایح مذکور رای مثبت دادند!
پس از رفراندوم که با نیرنگ، تقلب و تهدید گسترده همراه بود، روزنامهها با تبلیغات گسترده این «پیروزی» را به شاه و مردم تبریک گفتند.حامیان خارجی دربار نیز پیامهای تبریک برای شاه فرستادند و رئیس جمهور امریکا اعلام داشت:
مسلم است که این پشتیبانی ملی اعتماد آن اعلیحضرت را به درستی راهی که برگزیدهاند تقویت کرده. (16)
ریچارد کاتم، کارشناس پیشین وزارت خارجه امریکا در ایران، از معدود مخالفان شرایط انجام رفراندوم بود.او در نامهای به روزنامه نیویورک تامیز که از اصول انقلاب سفید شاه و موفقیت وی در انجام رفراندوم به شدت دفاع میکرد، چنین نوشت:
رفراندوم شاه نه آزاد بود و نه یک پیروزی برای دموکراسی و حکومت مردم بر مردم به شمار میآید. (17)
یک مورخ فرانسوی نیز چنین نوشت:
پوچ بودن نتیجه رفراندوم - 9/99%آری - وقتی آشکار شد که چند ماه بعد، موج تظاهرات در خیابانها به راه افتاد و این بار گروهی از روحانیان بر ضد رژیم موضع گیری کردند.آیت الله خمینی اعتراضات را رهبری میکند.او از اقامتگاه خود در شهر قم مستقیما شاه را با لحن تندی مخاطب قرار میدهد. (18)
با توجه به شرایط پیش آمده، روحانیان به پیشنهاد امام خمینی (ره) تصمیم گرفتند بعنوان اعتراض در ماه مبارک رمضان آن سال که از هشتم بهمن ماه آغاز میشد، از رفتن به مساجد خودداری کنند و برای جلب نظر عمومی در تمام ماه رمضان، مراسم سخنرانیها و مساجد را تعطیل نمایند. (19)
شاه در 23 اسفند 1341 ه.ش طی سخنانی در پایگاه وحدتی دزفول، از مراجع و روحانیان به زشتی یاد کرد و نسبتبه یک سرکوب قریب الوقوع هشدار داد. (20)
امام خمینی (ره) نیز در همان روز با صدور اعلامیهای نوروز سال 42 را عزای عمومی اعلام کرد. (21)
از آن جا که هر سال گروه بی شماری از مردم در ایام نوروز برای زیارت حضرت معصومه علیها السلام و دیدن مراجع به قم میآمدند، آن سال این حضور، وسیلهای برای اعتراض مردم علیه رژیم گردید.در روز دوم فروردین ماه 1342 که مصادف با 25 شوال 1382 ه.ق سالگرد شهادت امام صادق علیه السلام بود، مجلس سوگواری از سوی آیت الله گلپایگانی، در مدرسه فیضیه برگزار گردید.آن روز و ماموران زیادی که به طور ناشناس با اتوبوس وارد قم شده بودند پس از ناکامی از بر هم زدن مجلس سوگواری بیت امام، وارد مدرسه فیضیه شده و به ضرب و شتم طلاب و مردم شرکت کننده در مجلس پرداختند.طلبهها نیز با استفاده از سنگ و آجر و چوب به دفاع از خود برخاستند، اما نیروهای مسلحی که مدرسه را در محاصره خود داشتند به کمککماندوها شتافته و با به گلوله بستن طلاب و مردم، تعدادی از آنها را مجروح و شهید نمودند.
وقتی خبر فاجعه فیضیه را به امام خمینی (ره) رساندند ایشان بلا فاصله تصمیم گرفتبه طرف آن مدرسه حرکت کند.روحانیان و مردم حاضر در منزل که از احتمال گزند به ایشان نگران بودند، مانع خروج امام از منزل شدند.با این همه، امام در سخنان و اطلاعیههای متعددی که به مناسبتهای مختلف درباره فاجعه مذکور ایراد و منتشر میساختبه افشاگری علیه ماهیت دولت پهلوی میپرداخت و مردم را نسبتبه عمق فاجعه مطلع مینمود:
من مصمم هستم که از پا نشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم و یا در پیشگاه مقدس حق تعالی با عذر وفود کنم.شما هم ای علمای اسلام مصمم شوید و بدانید پیروزی با شماست. (22)
در فاصله میان فاجعه مدرسه فیضیه و ماه محرم - 2 فروردین تا 4 خرداد 1342- مبارزه امام اغلب در قالب صدور اعلامیههای متعدد بود.فرا رسیدن ماه محرم وضعیت را به یک رویا رویی گسترده کشانید.
ایام محرم بهترین موقع برای افشای جنایات رژیم و برنامههای ضد اسلامی شاه بود.ساواک که از جایگاه ویژه این ماه اطلاع داشت، پیش از آغاز آن، بسیاری از وعاظ را احضار و آنان را ملزم کرد که در محافل و مجالس:
1.علیه شاه سخن نگوئید، 2.علیه اسرائیل مطلبی گفته نشود، 3.مرتب به مردم نگوئید که اسلام در خطر است.
امام خمینی (ره) در نشستی با مراجع و علمای قم، پیشنهاد کرد در روز عاشورا هر یک از آنها برای مردم و عزاداران حسینی سخنرانی کرده و از مظالم و جنایات رژیم پرده بردارند.امام خود نیز علی رغم تهدید رژیم، در ساعت 4 بعد از ظهر عاشورای 42 که مصادف با 13 خرداد آن سال بود برای ایراد سخنرانی به طرف مدرسه فیضیه رهسپار شد.ایشان پس از بیان فجایع دل خراش کربلا، حمله دژخیمان شاه به فیضیه را به واقعه کربلا تشبیه نمود و آن فاجعهرا به تحریک اسرائیل دانست و رژیم شاه را دست نشانده اسرائیل خواند:
اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای اسلام باشند، اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد...اسرائیل به دست عمال سیاه خود مدرسه فیضیه را کوبید، ما را میکوبد، شما ملت را میکوبد...برای این که اسرائیل به منافع خود برسد دولت ایران به تبعیت از اغراض و نقشههای اسرائیل به ما اهانت کرده و میکند. (23)
سپس با اشاره به التزام گرفتن ساواک از وعاظ که به شاه و اسرائیل بدگویی نکرده و نگوئید که اسلام در خطر است اظهار داشت:
تمام گرفتاریها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است...اگر ما نگوئیم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوئیم شاه چنین و چنان است آیا آن طور نیست؟ اگر ما نگوئیم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولا چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت میگوید از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیتشاه اسرائیلی است؟ (24)
سخنان کوبنده و افشاگرانه امام، شاه را بیش از پیش نزد مردم تحقیر و رسوا کرد.دو روز پس از این سخنرانی، در سحرگاه روز 15 خرداد 1342 امام به دستور شاه در منزل مسکونی خود در قم دستگیر و بلا فاصله به تهران آورده شد.وی را نخست در سلول انفرادی زندانی و سپس به یک پادگان نظامی که تحت مراقبت کامل بود منتقل نمودند.
به دنبال انتشار خبر باز داشت امام، از نخستین ساعات روز 15 خرداد اعتراضات گستردهای در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد که با شعارهایی بر ضد شاه و در طرفداری از امام همراه بود.ماموران نظامی که در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر بودند به روی تظاهر کنندگان آتش گشودند.مردم نیز با چوب و سنگ به دفاع از خود برخاستند.تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و هزاران نفر از مردم کشته و مجروح شدند. (25)
فجیعترین حادثه، قتل عام دهقانان کفن پوش ورامینی بود که در پشتیبانی از امام راهی تهران شده بودند.ماموران نظامی در سر پل باقر آباد با آنها روبرو شده و با سلاحهای سنگین آنها را قتل عام کردند.پس از فرو نشستن قیام، اسد الله علم، نخست وزیر، در مصاحبهای با روزنامه هرالدتریبون در روز 17 خرداد 42 تهدید کرد که امام و برخی دیگر از علما، محاکمه نظامی خواهند شد و ممکن استحکم اعدام آنها صادر شود.شاه نیز دو روز بعد طی یک سخنرانی بیانات امام و تظاهرات مردم را به تحریک و پول بیگانگان - جمال عبد الناصر - دانست. (26)
در این راستا رسانههای رژیم ادعا کردند که شخصی به نام عبد القیس از بیروت با هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شده و در گمرک مهر آباد حدود یک میلیون تومان پول از او به دست آمده و اعتراف کرده است که ناصر این پولها را برای افراد معینی در ایران فرستاده است.این ادعا مورد انتقاد بسیاری در داخل و خارج از جمله خیلی از نشریات خارجی واقع شد و رژیم هیچ دلیل و سندی در این خصوص ارائه نکرد.
چند روز پس از دستگیری امام، دهها نفر از مراجع و علمای ایران، به عنوان اعتراض به دستگیری امام و اعلام پشتیبانی از وی، به تهران مهاجرت کردند.بر اثر اعتراض علما و فشار افکار عمومی، سرانجام امام پس از دو ماه بازداشت در پادگانی نظامی، به منزلی در شمال شهر تهران منتقل شد و تحت نظر قرار گرفت.از نخستین ساعات روز بعد مغازه داران تهران و شهرستانها به مناسبت آزادی نسبی امام، بر سر در مغازههای خود پرچم نصب کرده و چراغانی نمودند و به مردم شیرینی و شکلات دادند.
یک روز پس از انتقال امام - 12 مرداد - روزنامههای کثیر الانتشار کشور، خبری را به دستور ساواک منتشر کردند تا در نظر مردم چنین وا نمود کنند که انتقال امام از زندان به محل جدید به دلیل تفاهمی بوده که میان ایشان و مقامات انتظامی به وجود آمده است.این خبر چنین بود:
طبق اطلاع رسمی که از سازمان اطلاعات و امنیت کشور واصل گردید چون بین مقامات انتظامی و حضرات آقایان خمینی، قمی و محلاتی تفاهمی حاصل شد که در امور سیاسی مداخله نخواهند کرد و از این تفاهم اطمینان کامل حاصل گردیده است که آقایان بر خلاف مصالح و انتظامات کشور عملی انجام نخواهند داد، لهذا آقایان به منازل خصوصی منتقل شدند. (27)
این خبر شایعهای بیش نبود و امام بعدا پس از آزادی کامل و بازگشتبه قم در اولینفرصت طی یک سخنرانی آن را به شدت تکذیب کرد.
پس از مدتی نیز شاه، اسد الله علم را در 17 اسفند 42 عزل کرد تا وانمود کند که او مسبب حوادث اخیر بوده و عزل وی به دنبال تفاهم با امام صورت پذیرفته است.
پس از علم، حسنعلی منصور به نخست وزیری رسید.او طی نطقی با تمجید از اسلام، از آن به عنوان «یکی از مترقیترین و برجستهترین ادیان جهان» یاد کرد و بر «مراحم و عطوفتخاص شاه» به مقامات روحانی تاکید نمود.دو روز پس از سخنان منصور، امام بدون اطلاع قبلی در شب 18 فروردین 1343 وارد قم شد و به تدریج مورد استقبال مردم و علما قرار گرفت.در همان روز، روزنامه اطلاعات در مقالهای تحت عنوان انقلاب سفید شاه و امریکا نوشت: «چقدر جای خوش وقتی است که جامعه روحانیت نیز اکنون با همه مردم، همگام در اجرای برنامههای انقلاب شاه و مردم شده است» .امام خمینی در واکنش به این اتهام در 21 فروردین، طی سخنانی مطالب روزنامه اطلاعات را به شدت تکذیب نمود و اظهار داشت:
خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد...من از آن آخوندها نیستم که در این جا بنشینم و تسبیح به دستبگیرم.من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خود سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم.پایگاه استقلال اسلامی این جاستباید این مملکت را از این گرفتاریها نجات داد. (28)
به طور کلی قیام 15 خرداد آثار عمدهای از خود بر جای نهاد: نخست، رهبری حرکتهای مخالف رژیم را به مذهبیها منتقل کرد و ملی گرایان و چپیها را به حاشیه راند.دوم این که کشتار مردم در قیام فوق، چهره مزورانه شاه را که تا آن زمان تقصیرها را به گردن نخست وزیران میانداخت افشا نمود و انقلابیان پس از آن به راههای اصلاح طلبانه پشت کرده، سرنگونی نظام سلطنتی را خواستار شدند.سوم این که از آن پس طرد همه قدرتهای بیگانه از ایران مورد توجه قرار گرفت و سر انجام، قیام 15 خرداد نقطه آغاز نهضتبازگشتبه خویشتن در کشور شد.از آن پس انجمنهای اسلامی در نقاط مختلف پدید آمدند و جو غیر اسلامی در دانشگاهها و دیگر مجامع به آرامی شکسته شد. (29)
در مهر ماه 1343 قانونی از مجلس شورای ملی گذشت که بر اساس آن به نظامیان آمریکایی مامور در ایران و وابستگانشان مصونیتسیاسی اعطا میشد و کلیه مستشاران امریکایی در ارتش، از حیطه قانون ایران بر کنار میشدند.به طوری که اگر آنان مرتکب جرم و جنایتی در ایران میگردیدند در دادگاههای ایران جواب گو نبودند. (30)
وزارت دفاع امریکا مدتها بود که ایران را برای بستن چنین قراردادی تحت فشار گذاشته بود.
امام خمینی که از حضور مستشاران نظامی و امنیتی امریکایی در ایران آگاهی داشت و از تصویب کاپیتولاسیون (31) نیز اطلاع یافته بود تصمیم گرفت تا این توطئه بزرگ و ننگین را افشا کند.از این رو در حالی که رژیم میکوشید تا با برگزاری تبلیغاتی پر زرق و برق جشن چهارم آبان 1343 ه.ش - مصادف با چهل و پنجمین سالروز تولد شاه - این مساله را به دست فراموشی سپارد، امام خمینی (ره) سخنرانی خود را در همان روز ایراد و در همه جا منتشر نمود.
امام در 4 آبان 1343 ه.ش در ساعت 30/8 صبح در حالی که ناراحت و بر افروخته به نظر میرسید، سخنرانی تاریخی خود را در جمع هزاران نفر از مردم ایراد نمود.ایشان سخنان خود را پس از نام خدا با آیه استرجاع - انا لله و انا الیه راجعون - شروع کرده اظهار داشت:
رژیم ایران، استقلال کشور را فروخت و در عمل دست نشاندگی خود را به امریکا اعلام داشت، چنین روزی عزای ملت ایران است و جا دارد مردم بر سر در منازل و مغازههای خود پرچم سیاه بیاویزند.
وی دولت و مجلسیان ایران را «نوکران» امریکا نامید و قدرتهای شرق و غرب را به شدت محکوم کرد.اگر کسی سگ امریکایی را با اتومبیل زیر بگیرد باز خواستش میکنند، حتی اگر شاه ایران باشد.اما چنان چه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد کسی حق اعتراض ندارد. (32)
در متن همین سخنرانی جمله مشهور «امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر، لکن امروز سر و کار ما با امریکاست» ادا شد.
به دنبال این سخنرانی، امام خمینی اعلامیهای نیز منتشر کرد و تصویب لایحه کاپیتولاسیون را افشا و محکوم نمود و آن را «سند بردگی ملت ایران» و «اقرار رژیم به مستعمره بودن ایران و ننگینترین و موهنترین تصویب نامه غلط دولتهای بی حیثیت» نامید و نسبتبه سوء استفادههای ناشی از آن هشدار داد. (33)
نه روز پس از این سخنرانی، در نیمه شب 13 آبان، صدها کماندو منزل امام را در قم محاصره، ایشان را دستگیر و شبانه به تهران منتقل نمودند و با یک هواپیمای باری و به همراه دو ماموری امنیتی به ترکیه تبعید کردند.روز بعد رادیو و مطبوعات کشور خبر دستگیری و تبعید امام را چنین گزارش کردند:
طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی، چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشار الیه بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ 13 آبان ماه 1343 از ایران تبعید گردید. (34)
مدتی بعد به حاج آقا مصطفی نیز به همان تبعید گاه فرستاده شد.امام و فرزندش پس از گذشتیازده ماه، به دلیل اعتراض مجامع روحانی ایران و عراق، به عراق تبعید گردید.امام خمینی (ره) به مدت 13 سال و تا 5 ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در آن کشور به سر برد.
اندکی پس از اعطای مصونیتبه امریکاییها، این کشور مبلغ 200 میلیون دلار وام برایخرید تسلیحات از امریکا در اختیار رژیم شاه گذارد.محافل سیاسی ایران و این وام را پاداش امریکا به شاه در قبال تصویب کاپیتولاسیون به شمار آوردند.
پینوشتها:
1. در نجف اشرف علما و مراجع بسیاری وجود داشتند، لکن آیت الله سید محسن حکیم و آیت الله عبد الهادی شیرازی، از شهرت بیشتری برخوردار بودند.با این تفاوت که آقای حکیم هم عراقی بود و هم دروس خود را به زبان عربی تدریس میکرد و بیشتر در میان کشورهای عرب زبان نفوذ داشت.علت این که محمد رضا شاه، به جای آیت الله شیرازی به آیت الله حکیم تسلیت گفت، این بود که هم غیر ایرانی و هم حوزه نفوذش غیر از ایران بود.بنابر این هر چه مرجعیت در بیرون کشور متمرکز میشد به نفع تهران بود.
امام خمینی (ره) چندی پس از رحلت آیت الله بروجردی در یکی از سخنرانیها خود به این موضوع اشاره کرد: «اینها از زمان مرحوم آقای بروجردی این نقشه را داشتند.منتها با بودن ایشان میدیدند که مفسده دارد اگر بخواهند کارهایی را انجام بدهند. بعد از این که ایشان تشریف بردند به جوار رحمتحق تعالی، از همان اول اینها شروع کردند به اسم احترام از مرکزی، کوبیدن این مرکز را...نه از باب این که به نجف علاقه داشتند. [بلکه] از باب این که قم را نمیخواستند.قم...نزدیک بود به اینها، مفاسد را زود ادراک میکرد و کارهای اینها زود در آن منتشر میشد.اینها قم را نمیخواستند منتها نمیتوانستند به صراحت لهجه بگویند قم نه، میگفتند نجف آره، مشهد آره» . (صحیفه نور، ج 1، ص 66)
2. تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی که به موجب اصل 91 و 92 متمم قانون اساسی مصوب 1285 ه.ش اولین دوره مجلس مشروطیت پیش بینی شده بود هم چنان مسکوت مانده بود.طبق نظامنامه انجمنها، تدین به دین اسلام و عدم فساد عقیده و سوگند به قرآن مجید از شرایط اصلی به حساب میآمد.
3. حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ص 151.
4. امام خمینی، صحیفه نور، ج 1، ص 38 و 39.
5. همان، ص 10.
6. سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ص 305.
7. روحانی، پیشین، ص 178.
8. عبد الرضا هوشنگ مهدوی، انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی، ص 115.
9. صحیفه نور، ج 1، ص 80.
10. همان، ص 19 و روحانی، پیشین، ص 200.
11. رجبی، پیشین، ص 181.
12. امام در پاسخ به استفتای جمعی از متدینان تهران - که از تصویب ملی سؤال کرده بودند - مینویسد:
«به نظر این جانب رفراندوم که به لحاظ رفع بعضی از اشکالات به اسم تصویب ملی خوانده شده، مخالف رای جامعه، روحانیت اسلام و اکثریت قاطع ملت است» .امام در ادامه ایرادات خود بر تصویب ملی یا رفراندوم نوشته بود: «به پارهای از اشکالات اشاره مینمایم: 1.در قوانین ایران رفراندوم پیش بینی نشده است.2.معلوم نیست چه مقامی صلاحیت دارد رفراندوم نماید و این امری است که باید قانون معین کند.3.لوایح ششگانه مبهماند و فاصله اعلان آنها تا زمان برگزاری رفراندوم اندک است و مردم مهلت اندیشیدن درباره آنها را ندارند.4.اکثریت جامعه ایران قوه تشخیص فهم این اصول را ندارند.5.رای دادن باید در محیط آزاد باشد و این در ایران عملی نیست» .در آخر نیز تاکید فرمود که: «به نظر می رسد این رفراندوم اجباری مقدمه برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است، علمای اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی برای اسلام، قرآن و مملکت احساس خطر کردهاند و به نظر میرسد که همان معانی را دشمنان اسلام میخواهند به دست جمعی مردم ساده دل اغفال شده اجرا کنند» . (مدنی، پیشین، ج 2، ص 13 و 14)
13. رجبی، پیشین، ص 181.
14. عبد الوهاب فرانی، از مرجعیت تا تبعید امام خمینی، ص 40.
15. روحانی، پیشین، ج 1، صص 227- 225.
16. همان، ص 271.
17. باری روبین، جنگ قدرتها در ایران، مترجم محمود مشرقی، ص 96.
18. کریستین دلانوآ، ساواک، ترجمه عبد الحسین نیک گهر، ص 91.
19. البته این اعتصاب بنا به جهات مختلفی از جمله تهدید و اغوای دولت دوام نیافت.ابتدا در تهران و سپس در سایر شهرستانها شکسته شد و از این اقدام جمعی، نتایجی حاصل نگردید.
20. روحانی، پیشین، ج 1، ص 309.
21. صحیفه نور، ج 1، ص 336.
22. همان، ص 84- 82.
23. همان، صص 94- 91.
24. همان.
25. حدیث انقلاب، جستارهایی در انقلاب اسلامی، صص 228- 227.
26. جمال عبد الناصر در آن زمان به دلیل همکاری شاه و اسرائیل، روابط خصمانهای با شاه داشت.
27. رجبی، پیشین، ص 201.
28. صحیفه نور، ج 1، ص 101- 98.
29. مصطفی ملکوتیان، بررسی مقایسهای چرایی و چگونگی وقوع انقلابهای فرانسه، روسیه و ایران، پایان نامه دکترای علوم سیاسی، ص 183.
30. سابقه کاپیتولاسیون در ایران به شکست ایران از روسیه و تحمیل پیمان ترکمان چای بر میگردد.پس از انقلاب 1917 م.روسیه و در پیمان دوستی ایران و شوروی (1921 م.) مفاد مربوط به کاپیتولاسیون لغو گردید.
31. کاپیتولاسیون (Capitulation) از کلمه capitulate و به معنای «شرط گذاشتن» و در لغتبه معنای سازش و تسلیم است و بر قراردادهایی اطلاق میشود که به موجب آن اتباع یک دولت در قلمرو دولت دیگر مشمول قوانین کشور خود میشوند و آن قوانین توسط کنسول آن دولت در محل اجرا میشود.به همین جهت آن را در فارسی «حق قضاوت کنسولی» نیز گفتهاند.این قراردادها اغلب میان دولتهای اروپایی با دولتهای آسیایی و آفریقایی بسته میشد، زیرا اروپائیان دادگاهها و مؤسسات قضایی این کشورها را قادر به حمایت کافی از اتباع خود نمیدانستند. (ر.ک: داریوش آشوری، فرهنگ سیاسی، ج 3، ص 134) برای مطالعه محتوا و چگونگی تصویب و اجرای مصوبه کاپیتولاسیون در زمان محمد رضا شاه ر.ک: مدنی، پیشین، ج 2، صص 108- 99.
32. روحانی، پیشین، ج 1، ص 726- 716.
33. صحیفه نور، ج 1، صص 153- 149، این اعلامیه در شب پنجم آبان 1343 در تهران و برخی از شهرهای کشور پخش شد و تعداد زیادی از آن در خانههای امریکاییان ساکن تهران انداخته شد. حدیث انقلاب، پیشین، ص 235.
34. روزنامه اطلاعات، 13/8/1343، ص 1.