انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، جمعی از نویسندگان ؛
با رحلت آیت الله بروجردی در فروردین 1340، مرجعیت مطلق از میان رفت وهیچ یک از مراجع شرایط احراز آن را به تنهایی نداشتند.شاه نیز که اصلاحات مورد نظر امریکا را تا زمان حیات آیت الله بروجردی به تعویق انداخته بود، بلا فاصله پس از رحلت ایشان، با انتصاب علی امینی به نخست وزیری (اردیبهشت ماه 1340) در صدد اجرای آنها برآمد.وی برای آسوده شدن از مخالفتهای احتمالی علمای قم علیه اصلاحاتش، در صدد بر آمد تا پایگاه مرجعیت را از قم به نجف اشرف منتقل کند.از این رو پیام تسلیت رحلت آیت الله بروجردی را به آیت الله سید محسن حکیم، مجتهد شیعی عراقی ارسال کرد. (1)
روحانیان مبارز این اقدام شاه را بی اعتنایی به مراجع قم و قدم اول در راه تضعیف روحانیت ایران تلقی کردند.هر چند شاه در چنین هدفی نا کام ماند اما علاقهمند بود تا این مقام در مراجع قم متمرکز نگردد و پراکندگی و تشتت مرجعیت از نگرانیهای او بکاهد.در درجه بعد واکنشهای متعددی نیز در حوزه علمیه قم در قبال مساله مرجعیتبه وقوع پیوست.نگرانی از آینده عامتحوزه سبب شد تا مرحوم بهبهانی بزرگ از تمام عالمانی که در مظان مرجعیتبودند دعوت کند تا در نشست اضطراری درباره سرنوشتحوزه تصمیم مشترکی اتخاذ کنند.از این جلسه به بعد بود که به تدریج امام خمینی در کنار عالمانی هم چون آیات عظام گلپایگانی و نجفی مرعشی مرجعیت تقلید را بر عهده گرفت.
علی امینی که جزو جناح اصلاح طلب رژیم به شمار میرفت، پس از احراز پست نخست وزیری، شعار اصلاحات اداری و اقتصادی به ویژه اصلاحات ارضی را سر لوحهکار خود قرار داد و تلاش کرد برای پیشبرد برنامههای مورد نظرش، به مراجع و روحانیت نزدیک شود و با آنها به گفت و گو نشیند.به همین منظور پس از رحلت آیت الله بروجردی به قم رفت و با مراجع آن شهر دیدار و به طور خصوصی گفت و گو کرد.به هر ترتیبی که بود اصلاحات ارضی در بیستم دی ماه همان سال تصویب شد و به اجرا در آمد تا در صورت مخالفت احتمالی مراجع، آنان مخالف با اصلاحات ارضی و طرفدار زمین داران معرفی شوند.امام که نقشه دولت را دریافته بود و از طرفی هنوز هم ابعاد و نتایج علمی اصلاحات ارضی روشن نشده بود به انتظار تحولات بعدی نشست و مخالفتی با آن نکرد.
همان طور که در پایان فصل پیش گفتیم با روی کار آمدن کندی در دی ماه 1339 ه.ش (ژانویه 1961 م.)، امریکاییها رژیمهای وابسته به خود مانند ایران، برزیل و آرژانتین را برای انجام پارهای اصلاحات و تغییرات تحت فشار گذاردند.در ایران علی امینی که به هواداری از امریکا مشهور بود نخست وزیر شد و برای اجرای رفرمها به تکاپو افتاد.شاه که از افزایش قدرت امینی به ویژه به دلیل اعتماد کامل امریکا به او نگران بود، در سفری به امریکا به دولت مردان آن کشور قول داد که حاضر استخودش اصلاحات را انجام دهد.بدین ترتیب امینی در 27 تیر ماه 1341 ه.ش استعفا داد و اسد الله علم به جایش نشست.
علم تحصیلات عالیه نداشت و در میان مردم و مخالفان سیاسی چهره بد نامی بود.با این وجود، نفوذ بی نظیری در امور کشور داشت و از نزدیکترین و مورد اعتمادترین دوستان شاه به شمار میرفت.او که مامور اجرای رفرمها شده بود در 16 مهر 1341 ه.ش، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را به تصویب رساند.به موجب این لایحه، واژه اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف شده بود، انتخاب شوندگان نیز به جای این که مراسم تحلیف را با قرآن به جای آورند.از این پس این کار را با «کتاب آسمانی» انجام میدادند.افزون بر این در مصوبه به زنان نیز حق رای داده شده بود. (2)
امام خمینی (ره) که در پی فرصتی برای آغاز یک تحول بنیادین در نظام سیاسی بود، مبارزه خود را از همین نقطه آغاز کرد. ایشان که تصویب لایحه مذکور را مقدمه برنامههای ضد قانونی و ضد اسلامی رژیم شاه میدانست، بلا فاصله علمای طراز اول قم را دعوت کرد تا در منزل فرزند شیخ عبد الکریم حائری، بنیان گذار حوزه علمیه قم، گرد هم آیند و درباره این لایحه به مشورت و تصمیم گیری بپردازند.امام در این جلسه، اهداف دولت را بر شمرد و نسبتبه تصویب چنین لایحهای اعلام خطر کرد.در پایان جلسه نیز تصمیمات زیر گرفته شد:
1.طی تلگرافی به شاه، مخالفت مراجع و علما را با لایحه اعلام داشته و لغو فوری آن، درخواستشود.
2.علمای تهران و شهرستانها را از طریق نامه و پیغام در جریان امر قرار داده و از ایشان برای آگاه کردم مردم و مقابله با دولت دعوت شود.
3.هفتهای یک بار و در صورت لزوم بیشتر، میان علمای حوزه، جلسه مشورت برقرار شود تا تصمیمات و مبارزه با وحدت نظر و عمل توام گردد.
شاه در تلگرافی که متن آن روز بعد به امام و سه تن دیگر از مراجع قم مخابره شده، این تغییرات را غیر مهم دانست.شاه در این پیام مراجع را با عبارت «حجت الاسلام» مخاطب قرار داد تا این تصور را ایجاد کند که آنها مرجع نیستند. (3)
پس از آن، مراجع قم تلگرافی به علم مخابره کردند.امام خمینی در تلگراف خود، بی آنکه علم را با عنوان نخست وزیر خطاب نماید، تصویب لایحه مذکور را مخالف «شرع مقدس» و «مباین صریح قانون اساسی» دانست و ضمن توصیه به رعایت قوانین اسلام، تاکید نمود که علمای ایران و اعقاب مقدسه و سایر مسلمین در امور مخالف با شرع، ساکت نخواهند ماند. (4)
به دنبال بی اعتنایی علم به تلگرافهای مراجع و علمای قم و سایر شهرستانها، امام خمینی (ره) تلگراف اعتراض آمیزی به شاه فرستاد و در آن بی اعتنایی علم را خاطر نشان ساخت.سکوت و بی اعتنایی 40 روزه علم نیز امام را واداشت تا اعلامیه کوبندهتری برای او صادر نماید.در آغاز تلگراف آمده بود: معلوم می شود شما بنا ندارید به نصیحتهای علمای اسلام که ناصح ملت و مشفق امتند توجه کنید و گمان کردید [که] ممکن است در مقابل قرآن کریم و قانون اساسی و احساسات عمومی قیام کرد. (5)
در این مدت امام با سخنرانیها، صدور اعلامیههای متعدد و ارسال نامهها و پیکهای بسیاری برای شخصیتهای سیاسی و روحانی شهرها، تحرکی گسترده انجام داد.
در 15 آبان 1341 ه.ش علم نیز به جای عذر خواهی، در یکی از سخنرانیهای خود هر گونه اخلالگری را محکوم کرد و اقدامات اخیر علما را تلویحا حرکتی ارتجاعی دانست.به دنبال بی پروایی علم، اعتراضات متعددی از مردم شهرها به ویژه تهران برخاست و سیل تلگرافها و استفتائات حوزویان و قشرهای مختلف مردم به سوی امام سرازیر شد.
سر انجام علم در 22 آبان ماه 41 تلگرافی به سه نفر از مراجع قم - به جز امام - مخابره کرد و در ظاهر موافقتخود را با خواستههای آنان اعلام کرد.هم زمان طی مصاحبهای مطبوعاتی نیز همین مطالب را بیان کرد.برخی از علما، پاسخ علم را نشانه عذر خواهی وی دانستند و مساله را مختومه تلقی کردند.ولی امام با هوشیاری اظهار داشت لایحهای که به تصویب هیات دولت رسیده با تلگراف خصوصی از قانونیت نمیافتد، بلکه باید لغو آن توسط رییس دولت و به طور رسمی در جراید اعلام شود.به هر ترتیب، با تلاشهای پیگیر امام و مراجع قم و پشتیبانی مردم، لایحهای که در مهر ماه سال 1341 به تصویب دولت رسیده بود در آذر ماه همان سال لغو شد.
رژیم شاه از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی اهداف ذیل را دنبال میکرد:
رژیم شاه با این مصوبه، اندیشه تداوم و تشدید سیاست تضعیف روحانیت را در سر میپروراند، سیاستی که با رحلت آیت الله بروجردی از همیشه نمایانتر شده بود.همان طور که پیش از این گفته شد، شاه در سوگ این مرجع بزرگ تنها به علمای نجف، پیام تسلیت مخابره کرد تا این تصور را ایجاد کند که دیگر کانون مرجعیت در ایران نیست و عالمان قم پایگاه گذشته خود را از دست دادهاند.برداشتن قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان و قرار دادن سوگند به کتاب آسمانی به جای قرآن، اقدامی در جهت تقویتبیگانگان و غیر مسلمانان در کشور به شمار میآمد و به گروههای صاحب نفوذ غیر مسلمان که در عمل سیاست کشور را در اختیار داشتند، فرصت میداد تا موجودیتخود را اعلام دارند.امام خطر نفوذ صهیونیستها و عمال بهایی آنها را در ایران بارها تذکر داده بود.حامد الگار با اشاره به این مطلب مینویسد:
علت مخالفت آیت الله خمینی با این قوانین آن بود که شرط سوگند خوردن به قرآن برای اعضای انجمنها حذف شده بود و این نگرانی وجود داشت که اقدام فوق، راه را برای مشارکتبهاییان در حیات سیاسی کشور هموار سازد. (6)
امام خمینی (ره) در پاسخ به نامه اصناف شهرستان قم، در همین زمان، چنین میفرماید:
این جانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم.قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیستها است که در ایران به حزب بهایی ظاهر شدند...تلویزیون ایران پایگاه جاسوس یهود است. (7)
اعطای حق رای به زنان، یکی از بخشهای تصویب نامه بود که از نظر طرفداران شاه اهمیتبسیار داشت و اشرف پهلوی - خواهر شاه - آن را مهمترین تحول تاریخی برای زنان میخواند. (8)
ورود بانوان به صحنههای اجتماعی، در حالی که زنان نیز همانند مردان از ابتداییترین حقوق انسانی محروم بودند، ماهیتی جز فریب و به فساد کشاندن آنها نداشت.در کشوری که انتخابات آزاد وجود نداشت و فهرست کاندیداها به وسیله دولت و ساواک تعیین میشد، رای دادن یا راه یافتن زنان به مجلس چه اهمیتی داشت؟
مخالفتبا تصویب نامه، نه مخالفتبا آزادی زنان، بلکه مخالفتبا توسعه فساد بود.امام خمینی (ره) اعلام داشت: ما با ترقی زنها مخالف نیستیم، ما با این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم، مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زنها داشته باشند؟ ! مگر آزادی مرد و آزادی زن با لفظ درست میشود. (9)
و در جای دیگر چنین میفرماید:
ما میگوییم زنها را به اسم آزادی و ترقی به فساد نکشید و منحرف نسازید.شما حساب کنید در این بیست و چند سالی که از این کشف حجاب مفتضح میگذرد چه چیزی عاید زنها شده، چه چیزی عاید مردها شده و چه چیزی عاید این مملکت گردیده است. (10)
چنان چه بیان شد لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، با مخالفت و مقاومت پی گیر و قاطع امام خمینی (ره) و دیگر مراجع رو به رو و سر انجام از سوی هیات وزیران رسما ملغی گردید.سپس شاه تصور کرد که اگر خود مجری چنین رفرمهایی شود با مخالفت جدی مواجه نشده و اقداماتش با موفقیت همراه خواهد بود.آن چه شاه را واداشت تا مسؤولیت این کار را بر عهده گیرد، تعهدی بود که در قبال تعویض و بر کناری علی امینی به امریکا سپرده بود.در واقع رفرمهای مذکور که پیش از این در قالب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی با شکست مواجه شده بود، با حذف و اضافاتی مجددا مورد توجه قرار گرفت.از این رو شاه در 19 دی ماه 1341 ه.ش - سالروز اصلاحات ارضی - به طور رسمی اعلام کرد قصد دارد اصول شش گانهای را به رفراندوم بگذارد.این اصول که شاه به آنها نام انقلاب سفید داده بود، در حقیقت همان رفراندومهایی بود که امریکا به کشورهای توسعه نیافته اعلام کرده بود. (11)
اصول فوق، با جملاتی زیبا و سنجیده معرفی شده بود که مخالفتبا آنها، مخالفتبا منافع عمومی و مصالح ملی قلمداد میگردید.
امام خمینی (ره) بار دیگر مراجع قم را به تشکیل جلسه و اخذ تصمیم فرا خواند.بدین ترتیب جلسهای برگزار و در نهایت قرار شد نمایندهای از سوی رژیم دعوت شود تاانگیزه شاه را از طرح این لوایح توضیح دهد.به همین منظور آقای بهبودی روانه قم شد و بی درنگ با مقامات روحانی و علمای قم به گفت و گو نشست و چند بار نیز بین تهران و قم رفت و آمد کرد و نظرات و پیشنهادهای علمای قم را به رژیم و پاسخهای شاه را به آنان رساند. (12)
بی نتیجه ماندن گفت و گوی علما با نماینده شاه، سبب شد آنها آیت الله آقا روح الله کمالوند - که از علمای بزرگ خرم آباد و دارای شم سیاسی بود - را به نزد شاه روانه کنند.شاه در پاسخ به پرسشهای مرحوم کمالوند، به جای این که توضیح روشنی به وی دهد، میگوید: «اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم، زیرا اگر نکنم از بین میروم» . (13)
در پایان نیز از علمای ایران گلایه میکند که چرا او را همانند علمای اهل سنت اولی الامر خطاب نمیکنند و برای او دعا گو نیستند. (14)
پس از مراجعت آیت الله کمالوند، مراجع و علمای قم جلسهای تشکیل دادند تا نتیجه ملاقات وی با شاه را جویا شوند.پس از شنیدن سخنان وی، روشن شد که اصول ادعایی شاه مورد حمایت کامل امریکاست تا جایی که ادامه سلطنتش به اجرای آنها بستگی دارد. (15)
امام خمینی (ره) در واکنش به اصرار شاه بر انجام رفراندوم، در روز 2 بهمن 1341، ه.ش طی اعلامیهای آن را تحریم کرده و رفراندوم اجباری نامید که در مقابل حکم اسلام و قانون اساسی بی ارزش است.به دنبال انتشار این اعلامیه، بازار تهران تعطیل شد و کسبه با سر دادن شعارهایی علیه رفراندوم به تظاهرات پرداختند.گروهی از مردم و دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران نیز تظاهرات بر پا کردند که مورد هجوم پلیس قرار گرفته و تعدادی از آنها مجروح و دستگیر شدند.در قم نیز تظاهرات مردمی با حمله پلیس و مجروح شدن و دستگیری عدهای مواجه شد.
در این شرایط شاه برای این که پیش از رفراندوم، مراجع و علمای قم را متقاعد کند با اطلاع پیشین به قم سفر کرد.فرماندار قم تلاش نمود تا علما را به استقبال شاه ببرد، اما این حرکتبا اقدام به موقع امام خمینی (ره) خنثا شد.ایشان بلا فاصله اعلامیهای منتشر کرد و خروج مردم را از خانههایشان تحریم نمود.شاه در روز 4 بهمن وارد این شهر شد اما بازارها و مغازهها یک پارچه تعطیل بود و به جز افراد مزدوری که از قبل برای این کار آورده بودند، کسی در خیابانها و معابر دیده نمیشد.شاه پس از سخنرانی تند و خشمگینانه علیه روحانیتبی هیچ دستاوردی به تهران بازگشت.با تمام مخالفتهایی که صورت گرفتسر انجام رفراندوم در ششم بهمن ماه 1341 برگزار گردید و بنا به اعلان رسانههای گروهی پنج میلیون و ششصد هزار نفر به لوایح مذکور رای مثبت دادند!
پس از رفراندوم که با نیرنگ، تقلب و تهدید گسترده همراه بود، روزنامهها با تبلیغات گسترده این «پیروزی» را به شاه و مردم تبریک گفتند.حامیان خارجی دربار نیز پیامهای تبریک برای شاه فرستادند و رئیس جمهور امریکا اعلام داشت:
مسلم است که این پشتیبانی ملی اعتماد آن اعلیحضرت را به درستی راهی که برگزیدهاند تقویت کرده. (16)
ریچارد کاتم، کارشناس پیشین وزارت خارجه امریکا در ایران، از معدود مخالفان شرایط انجام رفراندوم بود.او در نامهای به روزنامه نیویورک تامیز که از اصول انقلاب سفید شاه و موفقیت وی در انجام رفراندوم به شدت دفاع میکرد، چنین نوشت:
رفراندوم شاه نه آزاد بود و نه یک پیروزی برای دموکراسی و حکومت مردم بر مردم به شمار میآید. (17)
یک مورخ فرانسوی نیز چنین نوشت:
پوچ بودن نتیجه رفراندوم - 9/99%آری - وقتی آشکار شد که چند ماه بعد، موج تظاهرات در خیابانها به راه افتاد و این بار گروهی از روحانیان بر ضد رژیم موضع گیری کردند.آیت الله خمینی اعتراضات را رهبری میکند.او از اقامتگاه خود در شهر قم مستقیما شاه را با لحن تندی مخاطب قرار میدهد. (18)
با توجه به شرایط پیش آمده، روحانیان به پیشنهاد امام خمینی (ره) تصمیم گرفتند بعنوان اعتراض در ماه مبارک رمضان آن سال که از هشتم بهمن ماه آغاز میشد، از رفتن به مساجد خودداری کنند و برای جلب نظر عمومی در تمام ماه رمضان، مراسم سخنرانیها و مساجد را تعطیل نمایند. (19)
شاه در 23 اسفند 1341 ه.ش طی سخنانی در پایگاه وحدتی دزفول، از مراجع و روحانیان به زشتی یاد کرد و نسبتبه یک سرکوب قریب الوقوع هشدار داد. (20)
امام خمینی (ره) نیز در همان روز با صدور اعلامیهای نوروز سال 42 را عزای عمومی اعلام کرد. (21)
از آن جا که هر سال گروه بی شماری از مردم در ایام نوروز برای زیارت حضرت معصومه علیها السلام و دیدن مراجع به قم میآمدند، آن سال این حضور، وسیلهای برای اعتراض مردم علیه رژیم گردید.در روز دوم فروردین ماه 1342 که مصادف با 25 شوال 1382 ه.ق سالگرد شهادت امام صادق علیه السلام بود، مجلس سوگواری از سوی آیت الله گلپایگانی، در مدرسه فیضیه برگزار گردید.آن روز و ماموران زیادی که به طور ناشناس با اتوبوس وارد قم شده بودند پس از ناکامی از بر هم زدن مجلس سوگواری بیت امام، وارد مدرسه فیضیه شده و به ضرب و شتم طلاب و مردم شرکت کننده در مجلس پرداختند.طلبهها نیز با استفاده از سنگ و آجر و چوب به دفاع از خود برخاستند، اما نیروهای مسلحی که مدرسه را در محاصره خود داشتند به کمککماندوها شتافته و با به گلوله بستن طلاب و مردم، تعدادی از آنها را مجروح و شهید نمودند.
وقتی خبر فاجعه فیضیه را به امام خمینی (ره) رساندند ایشان بلا فاصله تصمیم گرفتبه طرف آن مدرسه حرکت کند.روحانیان و مردم حاضر در منزل که از احتمال گزند به ایشان نگران بودند، مانع خروج امام از منزل شدند.با این همه، امام در سخنان و اطلاعیههای متعددی که به مناسبتهای مختلف درباره فاجعه مذکور ایراد و منتشر میساختبه افشاگری علیه ماهیت دولت پهلوی میپرداخت و مردم را نسبتبه عمق فاجعه مطلع مینمود:
من مصمم هستم که از پا نشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم و یا در پیشگاه مقدس حق تعالی با عذر وفود کنم.شما هم ای علمای اسلام مصمم شوید و بدانید پیروزی با شماست. (22)
در فاصله میان فاجعه مدرسه فیضیه و ماه محرم - 2 فروردین تا 4 خرداد 1342- مبارزه امام اغلب در قالب صدور اعلامیههای متعدد بود.فرا رسیدن ماه محرم وضعیت را به یک رویا رویی گسترده کشانید.
ایام محرم بهترین موقع برای افشای جنایات رژیم و برنامههای ضد اسلامی شاه بود.ساواک که از جایگاه ویژه این ماه اطلاع داشت، پیش از آغاز آن، بسیاری از وعاظ را احضار و آنان را ملزم کرد که در محافل و مجالس:
1.علیه شاه سخن نگوئید، 2.علیه اسرائیل مطلبی گفته نشود، 3.مرتب به مردم نگوئید که اسلام در خطر است.
امام خمینی (ره) در نشستی با مراجع و علمای قم، پیشنهاد کرد در روز عاشورا هر یک از آنها برای مردم و عزاداران حسینی سخنرانی کرده و از مظالم و جنایات رژیم پرده بردارند.امام خود نیز علی رغم تهدید رژیم، در ساعت 4 بعد از ظهر عاشورای 42 که مصادف با 13 خرداد آن سال بود برای ایراد سخنرانی به طرف مدرسه فیضیه رهسپار شد.ایشان پس از بیان فجایع دل خراش کربلا، حمله دژخیمان شاه به فیضیه را به واقعه کربلا تشبیه نمود و آن فاجعهرا به تحریک اسرائیل دانست و رژیم شاه را دست نشانده اسرائیل خواند:
اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای اسلام باشند، اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد...اسرائیل به دست عمال سیاه خود مدرسه فیضیه را کوبید، ما را میکوبد، شما ملت را میکوبد...برای این که اسرائیل به منافع خود برسد دولت ایران به تبعیت از اغراض و نقشههای اسرائیل به ما اهانت کرده و میکند. (23)
سپس با اشاره به التزام گرفتن ساواک از وعاظ که به شاه و اسرائیل بدگویی نکرده و نگوئید که اسلام در خطر است اظهار داشت:
تمام گرفتاریها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است...اگر ما نگوئیم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوئیم شاه چنین و چنان است آیا آن طور نیست؟ اگر ما نگوئیم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولا چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت میگوید از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیتشاه اسرائیلی است؟ (24)
سخنان کوبنده و افشاگرانه امام، شاه را بیش از پیش نزد مردم تحقیر و رسوا کرد.دو روز پس از این سخنرانی، در سحرگاه روز 15 خرداد 1342 امام به دستور شاه در منزل مسکونی خود در قم دستگیر و بلا فاصله به تهران آورده شد.وی را نخست در سلول انفرادی زندانی و سپس به یک پادگان نظامی که تحت مراقبت کامل بود منتقل نمودند.
به دنبال انتشار خبر باز داشت امام، از نخستین ساعات روز 15 خرداد اعتراضات گستردهای در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد که با شعارهایی بر ضد شاه و در طرفداری از امام همراه بود.ماموران نظامی که در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر بودند به روی تظاهر کنندگان آتش گشودند.مردم نیز با چوب و سنگ به دفاع از خود برخاستند.تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و هزاران نفر از مردم کشته و مجروح شدند. (25)
فجیعترین حادثه، قتل عام دهقانان کفن پوش ورامینی بود که در پشتیبانی از امام راهی تهران شده بودند.ماموران نظامی در سر پل باقر آباد با آنها روبرو شده و با سلاحهای سنگین آنها را قتل عام کردند.پس از فرو نشستن قیام، اسد الله علم، نخست وزیر، در مصاحبهای با روزنامه هرالدتریبون در روز 17 خرداد 42 تهدید کرد که امام و برخی دیگر از علما، محاکمه نظامی خواهند شد و ممکن استحکم اعدام آنها صادر شود.شاه نیز دو روز بعد طی یک سخنرانی بیانات امام و تظاهرات مردم را به تحریک و پول بیگانگان - جمال عبد الناصر - دانست. (26)
در این راستا رسانههای رژیم ادعا کردند که شخصی به نام عبد القیس از بیروت با هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شده و در گمرک مهر آباد حدود یک میلیون تومان پول از او به دست آمده و اعتراف کرده است که ناصر این پولها را برای افراد معینی در ایران فرستاده است.این ادعا مورد انتقاد بسیاری در داخل و خارج از جمله خیلی از نشریات خارجی واقع شد و رژیم هیچ دلیل و سندی در این خصوص ارائه نکرد.
چند روز پس از دستگیری امام، دهها نفر از مراجع و علمای ایران، به عنوان اعتراض به دستگیری امام و اعلام پشتیبانی از وی، به تهران مهاجرت کردند.بر اثر اعتراض علما و فشار افکار عمومی، سرانجام امام پس از دو ماه بازداشت در پادگانی نظامی، به منزلی در شمال شهر تهران منتقل شد و تحت نظر قرار گرفت.از نخستین ساعات روز بعد مغازه داران تهران و شهرستانها به مناسبت آزادی نسبی امام، بر سر در مغازههای خود پرچم نصب کرده و چراغانی نمودند و به مردم شیرینی و شکلات دادند.
یک روز پس از انتقال امام - 12 مرداد - روزنامههای کثیر الانتشار کشور، خبری را به دستور ساواک منتشر کردند تا در نظر مردم چنین وا نمود کنند که انتقال امام از زندان به محل جدید به دلیل تفاهمی بوده که میان ایشان و مقامات انتظامی به وجود آمده است.این خبر چنین بود:
طبق اطلاع رسمی که از سازمان اطلاعات و امنیت کشور واصل گردید چون بین مقامات انتظامی و حضرات آقایان خمینی، قمی و محلاتی تفاهمی حاصل شد که در امور سیاسی مداخله نخواهند کرد و از این تفاهم اطمینان کامل حاصل گردیده است که آقایان بر خلاف مصالح و انتظامات کشور عملی انجام نخواهند داد، لهذا آقایان به منازل خصوصی منتقل شدند. (27)
این خبر شایعهای بیش نبود و امام بعدا پس از آزادی کامل و بازگشتبه قم در اولینفرصت طی یک سخنرانی آن را به شدت تکذیب کرد.
پس از مدتی نیز شاه، اسد الله علم را در 17 اسفند 42 عزل کرد تا وانمود کند که او مسبب حوادث اخیر بوده و عزل وی به دنبال تفاهم با امام صورت پذیرفته است.
پس از علم، حسنعلی منصور به نخست وزیری رسید.او طی نطقی با تمجید از اسلام، از آن به عنوان «یکی از مترقیترین و برجستهترین ادیان جهان» یاد کرد و بر «مراحم و عطوفتخاص شاه» به مقامات روحانی تاکید نمود.دو روز پس از سخنان منصور، امام بدون اطلاع قبلی در شب 18 فروردین 1343 وارد قم شد و به تدریج مورد استقبال مردم و علما قرار گرفت.در همان روز، روزنامه اطلاعات در مقالهای تحت عنوان انقلاب سفید شاه و امریکا نوشت: «چقدر جای خوش وقتی است که جامعه روحانیت نیز اکنون با همه مردم، همگام در اجرای برنامههای انقلاب شاه و مردم شده است» .امام خمینی در واکنش به این اتهام در 21 فروردین، طی سخنانی مطالب روزنامه اطلاعات را به شدت تکذیب نمود و اظهار داشت:
خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد...من از آن آخوندها نیستم که در این جا بنشینم و تسبیح به دستبگیرم.من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خود سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم.پایگاه استقلال اسلامی این جاستباید این مملکت را از این گرفتاریها نجات داد. (28)
به طور کلی قیام 15 خرداد آثار عمدهای از خود بر جای نهاد: نخست، رهبری حرکتهای مخالف رژیم را به مذهبیها منتقل کرد و ملی گرایان و چپیها را به حاشیه راند.دوم این که کشتار مردم در قیام فوق، چهره مزورانه شاه را که تا آن زمان تقصیرها را به گردن نخست وزیران میانداخت افشا نمود و انقلابیان پس از آن به راههای اصلاح طلبانه پشت کرده، سرنگونی نظام سلطنتی را خواستار شدند.سوم این که از آن پس طرد همه قدرتهای بیگانه از ایران مورد توجه قرار گرفت و سر انجام، قیام 15 خرداد نقطه آغاز نهضتبازگشتبه خویشتن در کشور شد.از آن پس انجمنهای اسلامی در نقاط مختلف پدید آمدند و جو غیر اسلامی در دانشگاهها و دیگر مجامع به آرامی شکسته شد. (29)
در مهر ماه 1343 قانونی از مجلس شورای ملی گذشت که بر اساس آن به نظامیان آمریکایی مامور در ایران و وابستگانشان مصونیتسیاسی اعطا میشد و کلیه مستشاران امریکایی در ارتش، از حیطه قانون ایران بر کنار میشدند.به طوری که اگر آنان مرتکب جرم و جنایتی در ایران میگردیدند در دادگاههای ایران جواب گو نبودند. (30)
وزارت دفاع امریکا مدتها بود که ایران را برای بستن چنین قراردادی تحت فشار گذاشته بود.
امام خمینی که از حضور مستشاران نظامی و امنیتی امریکایی در ایران آگاهی داشت و از تصویب کاپیتولاسیون (31) نیز اطلاع یافته بود تصمیم گرفت تا این توطئه بزرگ و ننگین را افشا کند.از این رو در حالی که رژیم میکوشید تا با برگزاری تبلیغاتی پر زرق و برق جشن چهارم آبان 1343 ه.ش - مصادف با چهل و پنجمین سالروز تولد شاه - این مساله را به دست فراموشی سپارد، امام خمینی (ره) سخنرانی خود را در همان روز ایراد و در همه جا منتشر نمود.
امام در 4 آبان 1343 ه.ش در ساعت 30/8 صبح در حالی که ناراحت و بر افروخته به نظر میرسید، سخنرانی تاریخی خود را در جمع هزاران نفر از مردم ایراد نمود.ایشان سخنان خود را پس از نام خدا با آیه استرجاع - انا لله و انا الیه راجعون - شروع کرده اظهار داشت:
رژیم ایران، استقلال کشور را فروخت و در عمل دست نشاندگی خود را به امریکا اعلام داشت، چنین روزی عزای ملت ایران است و جا دارد مردم بر سر در منازل و مغازههای خود پرچم سیاه بیاویزند.
وی دولت و مجلسیان ایران را «نوکران» امریکا نامید و قدرتهای شرق و غرب را به شدت محکوم کرد.اگر کسی سگ امریکایی را با اتومبیل زیر بگیرد باز خواستش میکنند، حتی اگر شاه ایران باشد.اما چنان چه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد کسی حق اعتراض ندارد. (32)
در متن همین سخنرانی جمله مشهور «امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر، لکن امروز سر و کار ما با امریکاست» ادا شد.
به دنبال این سخنرانی، امام خمینی اعلامیهای نیز منتشر کرد و تصویب لایحه کاپیتولاسیون را افشا و محکوم نمود و آن را «سند بردگی ملت ایران» و «اقرار رژیم به مستعمره بودن ایران و ننگینترین و موهنترین تصویب نامه غلط دولتهای بی حیثیت» نامید و نسبتبه سوء استفادههای ناشی از آن هشدار داد. (33)
نه روز پس از این سخنرانی، در نیمه شب 13 آبان، صدها کماندو منزل امام را در قم محاصره، ایشان را دستگیر و شبانه به تهران منتقل نمودند و با یک هواپیمای باری و به همراه دو ماموری امنیتی به ترکیه تبعید کردند.روز بعد رادیو و مطبوعات کشور خبر دستگیری و تبعید امام را چنین گزارش کردند:
طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی، چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشار الیه بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ 13 آبان ماه 1343 از ایران تبعید گردید. (34)
مدتی بعد به حاج آقا مصطفی نیز به همان تبعید گاه فرستاده شد.امام و فرزندش پس از گذشتیازده ماه، به دلیل اعتراض مجامع روحانی ایران و عراق، به عراق تبعید گردید.امام خمینی (ره) به مدت 13 سال و تا 5 ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در آن کشور به سر برد.
اندکی پس از اعطای مصونیتبه امریکاییها، این کشور مبلغ 200 میلیون دلار وام برایخرید تسلیحات از امریکا در اختیار رژیم شاه گذارد.محافل سیاسی ایران و این وام را پاداش امریکا به شاه در قبال تصویب کاپیتولاسیون به شمار آوردند.
پینوشتها:
1. در نجف اشرف علما و مراجع بسیاری وجود داشتند، لکن آیت الله سید محسن حکیم و آیت الله عبد الهادی شیرازی، از شهرت بیشتری برخوردار بودند.با این تفاوت که آقای حکیم هم عراقی بود و هم دروس خود را به زبان عربی تدریس میکرد و بیشتر در میان کشورهای عرب زبان نفوذ داشت.علت این که محمد رضا شاه، به جای آیت الله شیرازی به آیت الله حکیم تسلیت گفت، این بود که هم غیر ایرانی و هم حوزه نفوذش غیر از ایران بود.بنابر این هر چه مرجعیت در بیرون کشور متمرکز میشد به نفع تهران بود.
امام خمینی (ره) چندی پس از رحلت آیت الله بروجردی در یکی از سخنرانیها خود به این موضوع اشاره کرد: «اینها از زمان مرحوم آقای بروجردی این نقشه را داشتند.منتها با بودن ایشان میدیدند که مفسده دارد اگر بخواهند کارهایی را انجام بدهند. بعد از این که ایشان تشریف بردند به جوار رحمتحق تعالی، از همان اول اینها شروع کردند به اسم احترام از مرکزی، کوبیدن این مرکز را...نه از باب این که به نجف علاقه داشتند. [بلکه] از باب این که قم را نمیخواستند.قم...نزدیک بود به اینها، مفاسد را زود ادراک میکرد و کارهای اینها زود در آن منتشر میشد.اینها قم را نمیخواستند منتها نمیتوانستند به صراحت لهجه بگویند قم نه، میگفتند نجف آره، مشهد آره» . (صحیفه نور، ج 1، ص 66)
2. تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی که به موجب اصل 91 و 92 متمم قانون اساسی مصوب 1285 ه.ش اولین دوره مجلس مشروطیت پیش بینی شده بود هم چنان مسکوت مانده بود.طبق نظامنامه انجمنها، تدین به دین اسلام و عدم فساد عقیده و سوگند به قرآن مجید از شرایط اصلی به حساب میآمد.
3. حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ص 151.
4. امام خمینی، صحیفه نور، ج 1، ص 38 و 39.
5. همان، ص 10.
6. سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ص 305.
7. روحانی، پیشین، ص 178.
8. عبد الرضا هوشنگ مهدوی، انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی، ص 115.
9. صحیفه نور، ج 1، ص 80.
10. همان، ص 19 و روحانی، پیشین، ص 200.
11. رجبی، پیشین، ص 181.
12. امام در پاسخ به استفتای جمعی از متدینان تهران - که از تصویب ملی سؤال کرده بودند - مینویسد:
«به نظر این جانب رفراندوم که به لحاظ رفع بعضی از اشکالات به اسم تصویب ملی خوانده شده، مخالف رای جامعه، روحانیت اسلام و اکثریت قاطع ملت است» .امام در ادامه ایرادات خود بر تصویب ملی یا رفراندوم نوشته بود: «به پارهای از اشکالات اشاره مینمایم: 1.در قوانین ایران رفراندوم پیش بینی نشده است.2.معلوم نیست چه مقامی صلاحیت دارد رفراندوم نماید و این امری است که باید قانون معین کند.3.لوایح ششگانه مبهماند و فاصله اعلان آنها تا زمان برگزاری رفراندوم اندک است و مردم مهلت اندیشیدن درباره آنها را ندارند.4.اکثریت جامعه ایران قوه تشخیص فهم این اصول را ندارند.5.رای دادن باید در محیط آزاد باشد و این در ایران عملی نیست» .در آخر نیز تاکید فرمود که: «به نظر می رسد این رفراندوم اجباری مقدمه برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است، علمای اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی برای اسلام، قرآن و مملکت احساس خطر کردهاند و به نظر میرسد که همان معانی را دشمنان اسلام میخواهند به دست جمعی مردم ساده دل اغفال شده اجرا کنند» . (مدنی، پیشین، ج 2، ص 13 و 14)
13. رجبی، پیشین، ص 181.
14. عبد الوهاب فرانی، از مرجعیت تا تبعید امام خمینی، ص 40.
15. روحانی، پیشین، ج 1، صص 227- 225.
16. همان، ص 271.
17. باری روبین، جنگ قدرتها در ایران، مترجم محمود مشرقی، ص 96.
18. کریستین دلانوآ، ساواک، ترجمه عبد الحسین نیک گهر، ص 91.
19. البته این اعتصاب بنا به جهات مختلفی از جمله تهدید و اغوای دولت دوام نیافت.ابتدا در تهران و سپس در سایر شهرستانها شکسته شد و از این اقدام جمعی، نتایجی حاصل نگردید.
20. روحانی، پیشین، ج 1، ص 309.
21. صحیفه نور، ج 1، ص 336.
22. همان، ص 84- 82.
23. همان، صص 94- 91.
24. همان.
25. حدیث انقلاب، جستارهایی در انقلاب اسلامی، صص 228- 227.
26. جمال عبد الناصر در آن زمان به دلیل همکاری شاه و اسرائیل، روابط خصمانهای با شاه داشت.
27. رجبی، پیشین، ص 201.
28. صحیفه نور، ج 1، ص 101- 98.
29. مصطفی ملکوتیان، بررسی مقایسهای چرایی و چگونگی وقوع انقلابهای فرانسه، روسیه و ایران، پایان نامه دکترای علوم سیاسی، ص 183.
30. سابقه کاپیتولاسیون در ایران به شکست ایران از روسیه و تحمیل پیمان ترکمان چای بر میگردد.پس از انقلاب 1917 م.روسیه و در پیمان دوستی ایران و شوروی (1921 م.) مفاد مربوط به کاپیتولاسیون لغو گردید.
31. کاپیتولاسیون (Capitulation) از کلمه capitulate و به معنای «شرط گذاشتن» و در لغتبه معنای سازش و تسلیم است و بر قراردادهایی اطلاق میشود که به موجب آن اتباع یک دولت در قلمرو دولت دیگر مشمول قوانین کشور خود میشوند و آن قوانین توسط کنسول آن دولت در محل اجرا میشود.به همین جهت آن را در فارسی «حق قضاوت کنسولی» نیز گفتهاند.این قراردادها اغلب میان دولتهای اروپایی با دولتهای آسیایی و آفریقایی بسته میشد، زیرا اروپائیان دادگاهها و مؤسسات قضایی این کشورها را قادر به حمایت کافی از اتباع خود نمیدانستند. (ر.ک: داریوش آشوری، فرهنگ سیاسی، ج 3، ص 134) برای مطالعه محتوا و چگونگی تصویب و اجرای مصوبه کاپیتولاسیون در زمان محمد رضا شاه ر.ک: مدنی، پیشین، ج 2، صص 108- 99.
32. روحانی، پیشین، ج 1، ص 726- 716.
33. صحیفه نور، ج 1، صص 153- 149، این اعلامیه در شب پنجم آبان 1343 در تهران و برخی از شهرهای کشور پخش شد و تعداد زیادی از آن در خانههای امریکاییان ساکن تهران انداخته شد. حدیث انقلاب، پیشین، ص 235.
34. روزنامه اطلاعات، 13/8/1343، ص 1.
بسمالله الرحمن الرحیم
قالَ رسولُالله ـ صلَّیالله علیه و آله و سلَّم: اِنّی تارکٌ فیکُمُ الثّقلَینِ کتابَ اللهِ و عترتی اهلَ بیتی؛ فإِنَّهُما لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدَا عَلَی الْحَوضَ.
الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ اللّهُمَّ صلِّ علی محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک و جلالِک و خزائنِ اسرارِ کتابِکَ الذی تجلّی فیه الاَحدیه بِجمیعِ أسمائکَ حتّی المُسْتَأْثَرِ منها الّذی لایعْلَمُهُ غَیرُک؛ و اللَّعنُ علی ظالِمیهم اصلِ الشَجَره الخَبیثه.
و بعد، اینجانب مناسب میدانم که شمهای کوتاه و قاصر در باب «ثقلین» تذکر دهم؛ نه از حیث مقامات غیبی و معنوی و عرفانی، که قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبهای که عرفان آن بر تمام دایرة وجود، از ملک تا ملکوت اعلی و از آنجا تا لاهوت و آنچه در فهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع است؛ و نه از آنچه بر بشریت گذشته است، از مهجور بودن از حقایق مقام والای «ثقل اکبر» و «ثقل کبیر» که از هر چیز اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است بر این دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن برای مثل منی میسر نیست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلکه مناسب دیدم اشارهای گذرا و بسیار کوتاه از آنچه بر این دو ثقل گذشته است بنمایم.
شاید جملة لَنْ یفْتَرِقا حتّی یرِدا عَلَی الْحَوض اشاره باشد بر اینکه بعد از وجود مقدس رسولالله ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ هرچه بر یکی از این دو گذشته است بر دیگری گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است، تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در «حوض» وارد شوند. و آیا این «حوض» مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است، یا چیز دیگر که به عقل و عرفان بشر راهی ندارد. و باید گفت آن ستمی که از طاغوتیان بر این دو ودیعة رسول اکرم ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ گذشته، بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته است که قلم از آن عاجز است.
و ذکر این نکته لازم است که حدیث «ثقلین» متواتر بین جمیع مسلمین است و (در) کتب اهل سنت از «صحاح ششگانه» تا کتب دیگر آنان، با الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ به طور متواتر نقل شده است. و این حدیث شریف حجت قاطع است بر جمیع بشر بویژه مسلمانان مذاهب مختلف؛ و باید همة مسلمانان که حجت بر آنان تمام است جوابگوی آن باشند؛ و اگر عذری برای جاهلان بیخبر باشد برای علمای مذاهب نیست.
اکنون ببینیم چه گذشته است بر کتاب خدا، این ودیعة الهی و ماترک پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله و سلم ـ مسائل أسفانگیزی که باید برای آن خون گریه کرد، پس از شهادت حضرت علی(ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان، قرآن کریم را وسیلهای کردند برای حکومتهای ضد قرآنی؛ و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ دریافت کرده بودند و ندای اِنّی تارکٌ فیکُمُ الثقلان در گوششان بود با بهانههای مختلف و توطئههای از پیش تهیه شده، آنان را عقب زده و با قرآن، در حقیقت قرآن را ـ که برای بشریت تا ورود به حوض بزرگترین دستور زندگانی مادی و معنوی بود و است ـ از صحنه خارج کردند؛ و بر حکومت عدل الهی ـ که یکی از آرمانهای این کتاب مقدس بوده و هست ـ خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا و کتاب و سنت الهی را پایهگذاری کردند، تا کار به جایی رسید که قلم از شرح آن شرمسار است.
و هرچه این بنیان کج به جلو آمد کجیها و انحرافها افزون شد تا آنجا که قرآن کریم را که برای رشد جهانیان و نقطة جمع همة مسلمانان بلکه عائلة بشری، از مقام شامخ احدیت به کشف تام محمدی(ص) تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند برساند و این ولیدة «علم الاسما ء » را از شرّ شیاطین و طاغوتها رها سازد و جهان را به قسط و عدل رساند و حکومت را به دست اولیا ء الله، معصومین ـ علیهم صلوات الاولین و الا´خرین ـ بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارند ـ چنان از صحنه خارج نمودند که گویی نقشی برای هدایت ندارد و کار به جایی رسید که نقش قرآن به دست حکومتهای جائر و آخوندهای خبیثِ بدتر از طاغوتیان وسیلهای برای اقامة جور و فساد و توجیه ستمگران و معاندان حق تعالی شد. و معالاسف به دست دشمنان توطئهگر و دوستان جاهل، قرآن این کتاب سرنوشتساز، نقشی جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آنکه باید وسیلة جمع مسلمانان و بشریت و کتاب زندگی آنان باشد، وسیلة تفرقه و اختلاف گردید و یا بکلی از صحنه خارج شد، که دیدیم اگر کسی دم از حکومت اسلامی برمیآورد و از سیاست، که نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار صلیالله علیه و آله و سلم ـ و قرآن و سنت مشحون آن است، سخن میگفت گویی بزرگترین معصیت را مرتکب شده؛ و کلمة «آخوند سیاسی» موازن با آخوند بیدین شده بود و اکنون نیز هست.
و اخیراً قدرتهای شیطانی بزرگ به وسیلة حکومتهای منحرفِ خارج از تعلیمات اسلامی، که خود را به دروغ به اسلام بستهاند، برای محو قرآن و تثبیت مقاصد شیطانی ابرقدرتها قرآن را با خط زیبا طبع میکنند و به اطراف میفرستند و با این حیلة شیطانی قرآن را از صحنه خارج میکنند. ما همه دیدیم قرآنی را که محمدرضا خان پهلوی طبع کرد و عدهای را اغفال کرد و بعض آخوندهای بیخبر از مقاصد اسلامی هم مداح او بودند. و میبینیم که ملک فهد هر سال مقدار زیادی از ثروتهای بیپایان مردم را صرف طبع قرآن کریم و محالّ تبلیغاتِ مذهبِ ضد قرآنی میکند و وهابیت، این مذهب سراپا بیاساس و خرافاتی را ترویج میکند؛ و مردم و ملتهای غافل را سوق به سوی ابرقدرتها میدهد و از اسلام عزیز و قرآن کریم برای هدم اسلام و قرآن بهرهبرداری میکند.
ما مفتخریم و ملت عزیز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبی است که میخواهد حقایق قرآنی، که سراسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم میزند، از مقبرهها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگترین نسخة نجات دهندة بشر از جمیع قیودی که بر پای و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سوی فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان میکشاند نجات دهد.
و ما مفتخریم که پیرو مذهبی هستیم که رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالی بوده، و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، این بندة رها شده از تمام قیود، مأمور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگیها است.
ما مفتخریم که کتاب نهجالبلاغه که بعد از قرآن بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهاییبخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ما است.
ما مفتخریم که ائمة معصومین، از علی بن ابیطالب گرفته تا منجی بشر حضرت مهدی صاحب زمان ـ علیهم آلاف التحیات والسلام ـ که به قدرت خداوند قادر، زنده و ناظر امور است ائمة ما هستند.
ما مفتخریم که ادعیة حیاتبخش که او را «قرآن صاعد»
میخوانند از ائمة معصومین ما است. ما به «مناجات شعبانیة»
امامان و «دعای عرفات»
حسین بن علی ـ علیهما السلام ـ و «صحیفة
سجادیه» این زبور آل محمد و «صحیفة فاطمیه» که کتاب
الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ما است.
ما مفتخریم که «باقرالعلوم» بالاترین شخصیت تاریخ است و کسی جز خدای تعالی و رسول ـ صلیالله علیه و آله ـ و ائمة معصومین علیهمالسلام ـ مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد، از ما است.
و ما مفتخریم که مذهب ما «جعفری» است که فقه ما که دریای بیپایان است، یکی از آثار اوست. و ما مفتخریم به همة ائمة معصومین ـ علیهم صلواتالله ـ و متعهد به پیروی آنانیم.
ما مفتخریم که ائمة معصومین ما ـ صلوات الله و سلامه علیهم ـ در راه تعالی دین اسلام و در راه پیاده کردن قرآن کریم که تشکیل حکومت عدل یکی از ابعاد آن است، در حبس و تبعید به سر برده و عاقبت در راه براندازی حکومتهای جائرانه و طاغوتیان زمان خود شهید شدند. و ما امروز مفتخریم که میخواهیم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلفة ملت ما در این راه بزرگِ سرنوشتساز سر از پا نشناخته، جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدا میکنند.
ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنههای فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند؛ و آنان که توان جنگ دارند، در آموزش نظامی که برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی از واجبات مهم است شرکت، و از محرومیتهایی که توطئة دشمنان و ناآشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادانان و بعضی آخوندهای بیاطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نمودهاند؛ و آنان که توان جنگ ندارند، در خدمت پشت جبهه به نحو ارزشمندی که دل ملت را از شوق و شعف به لرزه درمیآورد و دل دشمنان و جاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب میلرزاند، اشتغال دارند. و ما مکرر دیدیم که زنان بزرگواری زینبگونه ـ علیها سلامالله ـ فریاد میزنند که فرزندان خود را از دست داده و در راه خدای تعالی و اسلام عزیز از همه چیز خود گذشته و مفتخرند به این امر؛ و میدانند آنچه به دست آوردهاند بالاتر از جنات نعیم است، چه رسد به متاع ناچیز دنیا.
و ملت ما بلکه ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه دشمنان آنان که دشمنان خدای بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانی هستند که از هیچ جنایت و خیانتی برای مقاصد شوم جنایتکارانة خود دست نمیکشند و برای رسیدن به ریاست و مطامع پست خود دوست و دشمن را نمیشناسند. و در رأس آنان امریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم پیمان او صهیونیست جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود جنایاتی مرتکب میشود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند؛ و خیال ابلهانة «اسرائیل بزرگ»! آنان را به هر جنایتی میکشاند. و ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند که دشمنان آنها حسین اردنی این جنایت پیشة دورهگرد، و حسن و حسنی مبارک هم آخور با اسرائیل جنایتکارند و در راه خدمت به امریکا و اسرائیل از هیچ خیانتی به ملتهای خود رویگردان نیستند. و ما مفتخریم که دشمن ما صدام عفلقی است که دوست و دشمنْ او را به جنایتکاری و نقض حقوق بینالمللی و حقوق بشر میشناسند و همه میدانند که خیانتکاری او به ملت مظلوم عراق و شیخنشینان خلیج، کمتر از خیانت به ملت ایران نباشد.
و ما و ملتهای مظلوم دنیا مفتخریم که رسانههای گروهی و دستگاههای تبلیغات جهانی، ما و همة مظلومان جهان را به هر جنایت و خیانتی که ابرقدرتهای جنایتکار دستور میدهند متهم میکنند. کدام افتخار بالاتر و والاتر از اینکه امریکا با همة ادعاهایش و همة ساز و برگهای جنگیاش و آنهمه دولتهای سرسپردهاش و به دست داشتن ثروتهای بیپایانِ ملتهای مظلوم عقبافتاده و در دست داشتن تمام رسانههای گروهی، در مقابل ملت غیور ایران و کشور حضرت بقیةالله ـ ارواحنا لمقدمه الفدا ء ـ آنچنان وامانده و رسوا شده است که نمیداند به که متوسل شود! و رو به هر کس میکند جواب رد میشنود! و این نیست جز به مددهای غیبی حضرت باری تعالی ـ جلَّت عظمتُهـ که ملتها را بویژه ملت ایران اسلامی را بیدار نموده و از ظلمات ستمشاهی به نور اسلام هدایت نموده.
من اکنون به ملتهای شریف ستمدیده و به ملت عزیز ایران توصیه میکنم که از این راه مستقیم الهی که نه به شرقِ ملحد و نه به غربِ ستمگرِ کافر وابسته است، بلکه به صراطی که خداوند به آنها نصیب فرموده است محکم و استوار و متعهد و پایدارْ پایبند بوده، و لحظه ] ای [ از شکر این نعمت غفلت نکرده و دستهای ناپاک عمال ابرقدرتها، چه عمال خارجی و چه عمال داخلی بدتر از خارجی، تزلزلی در نیت پاک و ارادة آهنین آنان رخنه نکند؛ و بدانند که هرچه رسانههای گروهی عالم و قدرتهای شیطانی غرب و شرق اشتلم میزنند دلیل بر قدرت الهی آنان است و خداوند بزرگ سزای آنان را هم در این عالم و هم در عوالم دیگر خواهد داد. «إنَّه ولی النِّعَم و بِیدِه ملکوتُ کلِّ شی ء ٍ».
و با کمال جِد و عجز از ملتهای مسلمان میخواهم که از ائمة اطهار و فرهنگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی این بزرگ راهنمایان عالم بشریت به طور شایسته و به جان و دل و جانفشانی و نثار عزیزان پیروی کنند. از آن جمله دست از فقه سنتی که بیانگر مکتب رسالت و امامت است و ضامن رشد و عظمت ملتها است، چه احکام اولیه و چه ثانویه که هر دو مکتب فقه اسلامی است، ذرهای منحرف نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش فرا ندهند و بدانند قدمی انحرافی، مقدمة سقوط مذهب و احکام اسلامی و حکومت عدل الهی است. و از آن جمله از نماز جمعه و جماعت که بیانگر سیاسی نماز است هرگز غفلت نکنند، که این نماز جمعه از بزرگترین عنایات حق تعالی بر جمهوری اسلامی ایران است. و از آن جمله مراسم عزاداری ائمة اطهار و بویژه سید مظلومان و سرور شهیدان، حضرت ابیعبدالله الحسین ـ صلوات وافر الهی و انبیا و ملائکةالله و صلحا بر روح بزرگ حماسی او باد ـ هیچگاه غفلت نکنند. و بدانند آنچه دستور ائمه ـ علیهمالسلام ـ برای بزرگداشت این حماسة تاریخی اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است، تمام فریاد قهرمانانة ملتها است بر سردمداران ستمپیشه در طول تاریخ الی الابد. و میدانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنیامیه لعنةالله علیهمـ با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شدهاند، فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن این فریاد ستمشکن است.
و لازم است در نوحهها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمة حق ـ
علیهم سلامالله ـ بهطور کوبنده فجایع و ستمگریهای ستمگران هر عصر و
مصر یادآوری شود؛ و در این عصر که عصر مظلومیت جهان اسلام به دست
امریکا و شوروی و سایر وابستگان به آنان و از آن جمله آل سعود، این
خائنین به حرم بزرگ الهی ـ لعنةالله و ملائکته و رسله علیهم ـ
است به طور کوبنده یادآوری و لعن و نفرین شود. و همه باید بدانیم
که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسی است که
حافظ ملّیت مسلمین، بویژه شیعیان ائمة اثنی عشر
ـ علیهم صلوات
الله و سلم ] است [ .
و آنچه لازم است تذکر دهم آن است که وصیت سیاسی ـ الهی اینجانب اختصاص به ملت عظیمالشأن ایران ندارد، بلکه توصیه به جمیع ملل اسلامی و مظلومان جهان از هر ملت و مذهب میباشد.
از خداوند ـ عزوجل ـ عاجزانه خواهانم که لحظهای ما و ملت ما را به خود واگذار نکند و از عنایات غیبی خود به این فرزندان اسلام و رزمندگان عزیز لحظه [ ای ] دریغ نفرماید.
روح الله الموسوی الخمینی
16 مهرماه سال 1341
جلسه مهم حضرت امام خمینى (ره) با مراجع
قم در رابطه با انجمنهاى ایالتى و ولایتى
11 آذر ماه سال 1341
لغو تصویبنامه ساختگى انجمنهاى ایالتى
و ولایتى به دنبال مبارزات پیگیر حضرت امام خمینى (ره) و صدور پیام حضرت
امام خمینى (ره) در مورد ختم این غائله
2 بهمن سال 1341
تحریم رفراندوم غیر قانونى و قلابى شاه از سوى حضرت امام خمینى
(ره)
2 فروردین ماه سال 1342
فاجعه خونین مدرسه فیضیه به دست
عمال رژیم شاه
15 خرداد سال 1342
دستگیرى شبانه حضرت امام خمینى (ره) . قیام تاریخى ملت ایران در
اعتراض به دستگیرى حضرت امام (ره)
4 تیرماه سال 1342
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از پادگان
قصر به سلولى در عشرت آباد.
21 فرودین سال 1343
سخنرانى تاریخى حضرت امام خمینى (ره) در
مسجد اعظم قم پس از آزادى از حبس و حصر.
4 آبان 1343
سخنرانى کوبنده حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت
طرح اسارتبار کاپیتولاسیون.
13 آبان 1343
بازداشت و تبعید حضرت امام خمینى (ره) به ترکیه
21 آبان سال 1343
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از آنکارا به
بورساى ترکیه
13 مهرماه سال 1344
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از ترکیه به
بغداد
16 مهرماه 1344
حرکت امام خمینى (ره) از سامرا به کربلا بعد
از تبعید به عراق
23 مهرماه 1344
ورود و استقرار حضرت امام خمینى در نجف بعد
از تبعید به عراق
23 آبان 1344
شروع درسهاى حوزهاى حضرت امام خمینى در نجف
پس از تبعید به عراق
12 اردیبهشت 1356
پیام حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت
چهلم شهداى قم
2 مهرماه 1357
محاصره منزل حضرت امام خمینى (ره) توسط
نیروهاى بعثى عراق
10 مهرماه 1357
هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به سوى
کویت
13 مهرماه 1357
هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به فرانسه
12 بهمن 1357
بازگشت امام خمینى (ره) به میهن اسلامى پس از
15 سال تبعید.
به گزارش گروه دفاع مقدس خبرگزاری « مهر» : دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران ، خیابان پانزده خرداد متولد شد. وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ سپس در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغ التحصیل شد. چمران یک سال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت. وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در کالیفرنیا ومعتبرترین دانشگاه آمریکا - برکلی - با ممتاز ترین درجه علمی موفق به اخذ مدرک دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید.
فعالیتهای اجتماعی:
دکتر مصطفی چمران از 15 سالگی در درس تفسیر
قرآن مرحوم آیت الله طالقانی، در مسجد هدایت، و در
درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی
از اساتید دیگر شرکت می کرد و از اولین اعضای
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در
مبارزات سیاسی دوران مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی
شدن صنعت نفت شرکت داشت . بعد از کودتای ننگین 28
مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق در لوای یک گروه سیاسی
سخت ترین مبارزه ها و مسئولیتهای او علیه استبداد
و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران،
بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی
شاه جنگید و خطرناک ترین مأموریتها را در سخت ترین
شرایط با پیروزی به انجام رسانید.
چمران در آمریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایه ریزی کرد و از موسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا به شمار می رفت که به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع می شود. او پس از قیام خونین 15 خرداد سال 1342 و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام خمینی (ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت ساز می زند و به همراهی بعضی از دوستان مؤمن و همفکر ، رهسپار مصر می شود و مدت دو سال در زمان عبد الناصر سخت ترین دوره های چریکی و پارتیزانی را می آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته شده و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی را بر عهده می گیرد .
وی به علت برخورداری از بینش عمیق مذهبی، از ملی گرایی ورای اسلام ، گریزان بود و وقتی در مصر مشاهده نمود که جریان ناسیونالیسم عربی باعث تفرقه مسلمین می شود، به جمال عبد الناصر اعتراض کرد . ناصر ضمن پذیرش این اعتراض گفت که جریا ن ناسیونالیسم عربی آنقدر قوی است که نمی توان به راحتی با آن مقابله کرد . چمران نیز با تأسف تأکید می کند که ما هنوز نمی دانیم که بیشتر این تحریکات از ناحیه دشمن برای ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است. از آن پس به چمران و یارانش اجازه داده می شود تا در مصر نظرات خود را بیان کنند.
حضور در لبنان:
بعد از وفات عبد الناصر، ایجاد پایگاه چریکی
مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا می
کند ، از این رو دکتر چمران رهسپار لبنان می شود
تا چنین پایگاهی را ایجاد کند.
او به کمک امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پی ریزی می نماید . این سازمان درمیان توطئه ها و دشمنی های چپ و راست، با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده کرده ، در معرکه های مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو می رود و در طوفانهای سهمناک سرنوشت، به استقبال شهادت می تازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبار ترین ستمگران روزگار، صهیونیزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستگرایان فالانژ، به اهتزاز در می آورد.
چمران از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله های بلند کوههای جبل عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانیهای بسیاری به یادگار گذاشته وهمیشه در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته است . شرح این مبارزات افتخار آمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاک شهدای لبنان، بر کف خیابانهای داغ و بر دامنه کوههای مرزی اسرائیل برای ابد ثبت گردیده است.
چمران و انقلاب اسلامی ایران:
دکتر چمران با پیروزی انقلاب اسلامی بعد از 21
سال هجرت، به وطن باز می گردد. همه تجربیات
انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می گذارد.
خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می
پردازد و همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروههای
پاسداران انقلاب در سعد آباد می کند. سپس در شغل
معاونت نخست وزیری ، روز و شب خود را به خطر می
اندازد تا سریع تر مسأله کردستان را فیصله دهد .او
در قضیه فراموش ناشدنی « پاوه » قدرت ایمان و
اراده آهنین و شجاعت و فدا کاری خود را بر
همگان ثابت می کند .
پس از این جرایانات ، فرمان انقلابی امام خمینی (ره) صادر شد . فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دکتر چمران واگذار شد.
رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حرکت در آمدند وبا تکیه بر همه تجارب انقلابی، ایمان، فداکاری، شجاعت، قدرت رهبری و برنامه ریزی دکتر چمران به شکوهمند ترین قهرمانیها دست یافتند و در عرض 15 روز همه شهر ها و راهها و مواضع استراتژیک کردستان را به تصرف درآوردند. بدین ترتیب کردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم مسلمان کرد با شادی و شعف به استقبال این پیروزی شتافتند.
دکترمصطفی چمران بعد از این پیروزی بی نظیر و بازگشت به تهران از طرف بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، امام خمینی (ره)، به وزارت دفاع منصوب گردید. وی در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش ، به یک سلسله برنامه های وسیع بنیادی دست زد که پاکسازی ارتش و پیاده کردن برنامه های اصلاحی از این قبیل است .
شهید چمران در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، بخصوص در ارتش، حداکثر سعی و تلاش خود را بکند تا ساختار گذشته ارتش را تغییر دهد. وی در یکی از نیایشهای خود بعد ازانتخاب نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، اینسان خدا را شکر می گوید: « خدایا، مردم آنقدر به من محبت کرده اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کرده اند که به راستی خجلم و آنقدر خود را کوچک می بینم که نمیتوانم از عهده آن به در آیم. تو به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برایم و شایسته این همه مهر و محبت باشم.»
چمران سپس به نمایندگی حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا به طور مرتب گزارش کار ارتش را ارائه نماید.
پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دوران حماسه ساز و پرتلاش دیگری آغاز می شود . دکتر چمران در آن دوران نمونه کامل ایثار، شجاعت و در عین فروتنی و کار مداوم و بدون سر و صدا و فقط برای رضای خدا بود . او بعد از حمله ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش سریع آنها به شهر ها و روستا ها و مردم بی دفاع ، نتوانست آرام بگیرد و به خدمت امام امت رسید و با اجازه ایشان و به همراه مقام معظم رهبری ، آیت الله خامنه ای که در آن زمان نماینده دیگر امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود ، به اهواز رفت. از آنجایی که او همیشه خود را در گرداب خطر می افکند و هراسی از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست بکار شد و در شب اول حمله چریکی ای را علیه تانکهای دشمن که تا چند کیلومتری شهر اهواز پیشروی کرده بودند، آغاز کرد.
مصطفی چمران گروهی از رزمندگان داوطلب را به گردخود جمع کرد وبا تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشکیل داد. این گروه کمکم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زیادی انجام داد. ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگهای نامنظم یکی از این برنامه ها بود، که به کمک آن جاده های نظامی به سرعت و در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ های آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود بیست کیلومتر و عرض یکصد متر در مدتی کوتاه ، آب کارون را به طرف تانکهای دشمن روانه ساخت، بطوری که آنها مجبور شدند چند کیلومتری عقب نشینی کنند و سدی عظیم مقابل خود بسازند. این عمل فکر تسخیر اهواز را برای همیشه از سردشمنان به دور کرد .
یکی دیگر از کارهای مهم و اساسی او از همان روزهای اول، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. بازده این حرکت و شیوه جنگ مردمی و هماهنگی کامل بین نیروهای موجود، تاکتیک تقریباً جدید جنگی بود. چیزی که ابر قدرتها قبلاً فکر آن را نکرده بودند. متأسفانه این هماهنگی در خرمشهر به وجود نیامد و نیروهای مردمی تنها ماندند. او تصمیم داشت به خرمشهر برود ولی به علت خطر سقوط جدی اهواز، موفق نشد ولی چندین بار نیروهایی بین دویست تا یک هزار نفر را سازماندهی کرده و به خرمشهر فرستاد . آنان به کمک دیگر برادران خود توانستند در جنگی نا برابر مقابل حملات پیاپی دشمن تا مدتها مقاومت کنند.
پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، رژیم بعث عراق سخت به فتح سوسنگرد دل بسته بود تا رویای قادسیه را تکمیل کند و برای دومین بار به آن شهر مظلوم حمله کرد و سه روز تانکهای حزب بعث شهر را در محاصره گرفتند . روز سوم تعدادی از آنها توانستند به داخل شهر راه یابند. گزارش مهر همچنین می افزاید : دکتر چمران از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت بر آشفته بود، با فشار و تلاش خود ومقام معظم رهبری ، ارتش را آماده ساخت که برای اولین بار دست به یک حمله خطرناک وحماسه آفرین و نابرابر بزنند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازمان دهی کرد و با نظامی نو و شیوه ای جدید از جانب جاده اهواز سوسنگرد به دشمن یورش بردند.
شهید چمران پیشاپیش یارانش، به شوق کمک و دیدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوی این شهر می شتافت که در محاصره تانکهای دشمن قرار گرفت. او سایر رزمندگان را به سوی دیگری فرستاد تا نجات یابند وخود را به حلقه محاصره دشمن انداخت؛ در این هنگام بود که نبرد سختی در گرفت؛ نیروهای کماندوی دشمن از پشت تانکها به او حمله کردند و او نیز در مصاف با دشمن متجاوز، از نقطه ای به نقطه دیگر و از سنگری به سنگردیگر می رفت. کماندوهای دشمن او را به زیر رگبار گلوله های خود گرفته بودند، تانکها به سوی او تیر اندازی می کردند و او شجاعانه و بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شدید آنها سریع، چابک، به آتش آنها پاسخ گفته و هر لحظه سنگر خود را تغییر می داد.
در این درگیری همرزم چمران به شهادت رسید و اویک تنه به نبرد خود ادامه می داد و به سوی دشمن حمله می برد. تا آنکه در حین « رقصی چنین در میانه میدان» از دوقسمت پای چپ زخمی شد. با پای زخمی بر یک کامیون عراقی حمله برد و به غنیمت گرفت . او به کمک جوان چابک دیگری که خود را به مهلکه رسانده بود به داخل کامیون نشست واز دایره محاصره خارج شد .
دکتر چمران با همان کامیون خود را به بیمارستانی در اهواز رسانید و بستری شد. اما بیش از یک شب در بیمارستان نماند وبعد از آن به مقر ستاد جنگهای نا منظم رفت و دوباره با پای زخمی و دردمند به کار خود پرداخت. حتی در همان شبی که در بیمارستان بستری بود، جلسه مشورتی فرماندهان نظامی (تیمسار شهید فلاحی، فرمانده لشگر92، شهید کلاهدوز، مسئولین سپاه و سرهنگ محمد سلیمی که رئیس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نماینده امام در سپاه پاسداران (شهید محلاتی) در کنار تخت او در بیمارستان تشکیل شد .او در همان حال و همان شب پیشنهاد حمله به ارتفاعات الله اکبر را مطرح کرد.
شهید چمران به رغم اسرار و پیشنهاد مسئولین و دوستانش ، حاضر به ترک اهواز و ستاد جنگهای نا منظم و حرکت به تهران برای معالجه نشد . تمام مدت را در همان ستاد گذراند، در کنار بسترش و در مقابلش نقشه های نظامی منطقه، مقدار پیشروی دشمن و حرکت نیروهای خودی نصب شده بود و او که قدرت و یارای به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها می نگریست و مرتب طرحهای جالب و پیشنهاد های سازنده در زمینه های مختلف نظامی، مهندسی و حتی فرهنگی ارائه می داد.
چمران پس از زخمی شدن، اولین بار برای دیدار با امام امت و بیان گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسید و حوادثی را که اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عملیات و پیشنهادهای خود را ارائه داد. حضرت امام (ره) نیز پدرانه و با ملاطفت خاصی رهنمودهای لازم را ارائه می داد.
دکتر چمران از سکون و عدم تحرکی که در جبهه ها وجود داشت دائماً رنج می برد و تلاش می کرد که باارائه پیشنهادها و برنامه های ابتکاری حرکتی بوجود آورد. او اصرار داشت که هرچه زودتر به تپه های الله اکبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه که نزدیکی مرز است رسانده تا ارتباطات شمالی و جنوبی نیروهای عراقی و مرز پیوسته آنان قطع شود. به گزارش مهر بالاخره در سی و یکم اردیبهشت ماه 1360، با یک حمله هماهنگ و برق آسا ارتفاعات الله اکبر فتح شد که پس از پیروزی سوسنگرد بزرگ ترین پیروزی تا آن زمان بود.
شهید چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمره اولین کسانی بود که پا به ارتفاعات الله اکبر گذاشت؛ در حالی که دشمن هنوز در نقاطی مقاومت می کرد او و فرمانده شجاعش ایرج رستمی، دو روز بعد با تعدادی از یاران خود توانستند با فدا کاری و قدرت تمام تپه های شحیطیه (شاهسوند) را به تصرف در درآورند .
پس از پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران اصرار داشت نیروهای ایرانی هرچه زودتر، قبل از این که دشمن بتواند استحکاماتی برای خود ایجاد کند، بسوی بستان سرازیر شوند که این کار عملی نشد و خود او طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و گذشت و فداکاری رزمندگان جان بر کف ستاد جنگهای نا منظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی ساخت.
شهادت :
در سی ام خرداد ماه 1360 یعنی یک ماه پس از
پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران در جلسه فوق
العاده شورای عالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم
آیت الله اشراقی شرکت و از عدم تحرک و سکون
نیروهاانتقاد کرد و پیشنهاد های نظامی خود را از
جمله حمله به بستان را ارائه داد. این آخرین جلسه
شورای عالی دفاع بود که در آن شرکت داشت و
فردای آن روز، روز غم انگیز و بسیار سخت و هولناکی
بود.
در سحر گاه سی و یکم خرداد 1360 ، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکتر چمران بشدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. شهید چمران، یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند . در لحظه حرکت، یکی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: « همانند روز عاشورا که یکایک یاران حسین (ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او(رستمی) هم به شهادت رسید و اینک خود او آماده حرکت به جبهه است.»
بطرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات کرد. برای آخرین بار همدیگر را دیدند وبه حرکت ادامه دادند تا اینکه به قربانگاه رسیدند .
چمران همه رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده شان را به آنها تبریک و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پر نور و چهره ای نورانی و دلی مالا مال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگرخدا ما را هم دوست داشته باشد، می برد.»
خداوند ثابت کرد که او را نیز دوست دارد و به سوی خود فرا خواند. چمران در آن منطقه در حین سرکشی به مناطق و خطوط مقدم بر اثر اثابت ترکش خمپاره های دشمن به شهادت رسید .
2 آبان 1307 تولد در محله لُنبان اصفهان در یک خانوادة روحانی (پدر: حجت
الاسلام سید فضل الله حسینی بهشتی. مادر: معصومه بیگم خاتون آبادی. پدر
بزرگ مادری: آیت الله العظمی میر محمد صادق خاتون آبادی) ؛ 1311 : آغاز
تحصیل در سن چهار سالگی؛ 1314 : تحصیل در دبستان ثروت (اصفهان) ؛ 1317:
تحصیل در دبیرستان سعدی (اصفهان) ؛ 1321: ترک تحصیل در دبیرستان (سال سوم)
و آغاز تحصیل علوم حوزوی در مدرسه صدر (اصفهان) ؛ 1324: تحصیل ادبیات
عرب,، فقه و اصول ، منطق و دروس ابتدایی فلسفه (اصفهان) ؛ شهریور 1325:
مهاجرت و اقامت در مدرسه حجتیه و استفاده از محضر اساتیدی چون آیت الله
داماد، آیت الله اردکانی (قم) ؛ فروردین 1326: شروع درس در محضر امام
خمینی، آیت الله حجت و آیت الله العظمی بروجردی (قم) ؛ رمضان 1326: آغاز
سفرهای تبلیغی به دورترین روستاها همراه آقایان مرتضی مطهری و حسینعلی
منتظری به توصیه آیت الله العظمی بروجردی ؛ 1327: مباحثه و آشنایی با
آقایان محمد مفتح,، موسی شبیری زنجانی، موسی صدر، ناصر مکارم شیرازی،
احمد آذری قمی، سید مهدی روحانی، علی مشکینی اردبیلی و عبدالرحیم ربانی
شیرازی ؛ 1328: شروع جلسات « گفتار ماه » و انتشار مقالات آن جلسهها در
کتابهای « گفتار ماه» و « گفتار عاشورا»؛ 1329: شرکت در امتحان دیپلم ادبی
و امتحان ورودی دانشکدة معقول و منقول ( الهیات و معارف اسلامی) دانشگاه
تهران ؛1330: عزیمت به تهران و آموختن زبان انگلیسی (به طور فشرده) ؛ 29
4/1330: حضور در ستاد اعتصاب تلگرافخانة اصفهان، علیه صحبتهای قوام و
سخنرانی که منجر به احضار در شهربانی شد ؛ 1330: بازگشت به قم و تدریس
زبان انگلیسی در دبیرستانها و تکمیل تحصیلات و تدریس در حوزة علمیه قم؛
آشنایی با علامه سید محمد حسین طباطبایی و شرکت در جلسات بحث کتاب « اصول
فلسفه و روش رئالیسم» ؛ 1333: تأسیس دبیرستان « دین و دانش» در قم ؛ 1334:
اخذ مدرک کارشناسی رشته معقول ( فلسفه و حکمت اسلامی) با عنوان پایان نامه
« بساطت یا ترکب جسم» زیر نظر دکتر محمود شهابی و تصویب هیأت داوران با
درجة عالی از دانشگاه تهران ؛ 1335: آغاز دورة دکتری در رشتة معقول؛
1338: تهیه و تنظیم کتاب « نماز چیست؟» ؛ 1339: سازماندهی نحوه آموزش در
حوزه علمیه قم با همکاری جمعی از فضلا و تشکیل کلاس زبان انگلیسی و مکالمه
عربی روزمره و علوم طبیعی برای طلاب مستعد (مدرسه حقانی) ؛ 1339: تهیه و
تنظیم مقالة « بانکداری و قوانین مالی اسلام» ، « مقاله عالم خلق و عالم
امر در قرآن» و مقاله « یک قشر جدید در جامعه ما» ؛ شهریور 1340: اجرای
آزمایشی طرح نوین آموزش در حوزه به همراه آقایان علی مشکینی، عبدالرحیم
ربانی شیرازی و همکاری آیت الله العظمی گلپایگانی؛ 1340: تهیه و تنظیم
مقالههای « حکومت در اسلام» و « قانون علیت در علم و دین» در کنار
سخنرانیهای مهم در جلسات ماهیانة انجمن اسلامی مهندسین ؛ خرداد 1341:
زمینه سازی نهضت برای رهبری امام خمینی با ایجاد « کانون دانش آموزان قم»
با همکاری آقای محمد مفتح ؛ 1342: پیشنهاد امام خمینی جهت اقامت در اصفهان
به منظور سامان دادن به فعالیتهای مبارزاتی آن شهر و عدم پذیرش ایشان به
علت اهمیت شهر قم ؛ 1342: تشکیل هسته تحقیقاتی به منظور کار پژوهشی دربارة
حکومت اسلامی و ایراد سخنرانیهای مهم از جمله سخنرانی در جشن مبعث
دانشگاه تهران ؛ 1342: منع اقامت در قم به دستور ساواک و مهاجرت به تهران؛
عضویت در شورای روحانیت و فقاهت هیئتهای مؤتلفه اسلامی به توصیه امام
خمینی همراه آقایان مرتضی مطهری، محی الدین انواری، و مهدی مولایی ؛ 1343:
منتظر خدمت شدن از آموزش و پرورش بر اثر فشارهای ساواک و سخنرانی در جشن
میلاد پیامبر(ص) در مدرسه چهارباغ که منجربه احضار در شهربانی اصفهان شد ؛
فروردین 1344: عزیمت به آلمان با توصیه مراجع تقلید و ایجاد مرکز اسلامی
هامبورگ ( آلمان ) ؛ 1345: ارسال و تنظیم گزارشاتی از مرکز اسلامی
هامبورگ برای مبارزان داخلی همچون آقایان محمد علی رجائی ، مرتضی جزایری،
مهندس مهدی بازرگان و مرجع مبارز آیت الله العظمی میلانی و ... ؛ 1347:
تهیه و تنظیم کتاب « صدای اسلام در اروپا» به پنج زبان دنیا ؛ 1348: تهیه
و تنظیم مقالههای « کدام مسلک» و « نقش ایمان در زندگی اسلام» ؛ تابستان
1348: سفر به عراق و دیدار و گفت وگو با امام خمینی، آیت الله خوئی، آیت
الله سید محمد باقر صدر و آیت الله حکیم ؛ 1348: سفر به کشورهای سوریه و
لبنان و ترکیه و بازدید از فعالیتهای اسلامی و تجدید عهد با امام موسی صدر
؛ 1349: بازگشت به ایران و ممنوعیت خروج از کشور به دستور ساواک ؛ 1349:
پرونده سازی ساواک به واسطه سخنرانیها و فعالیتها در آلمان به ویژه
سخنرانی پیرامون « خداپرستی و قوانین عادلانه اسلام» ؛ 18 / 12 / 1349:
اشتغال مجدد در آموزش و پرورش و کسب عنوان کارشناس ارشد کتابهای علوم دینی
در« سازمان کتابهای درسی ایران» ؛ 1350: تأسیس مرکز تحقیقات اسلامی
با همکاری آقایان سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، محمدجواد باهنر و محمدرضا
مهدوی کنی ؛ 1350: آغاز جلسات تفسیر قرآن و تحلیل مسائل سیاسی تحت پوشش
هیأت « مکتب قرآن» ؛ 1351: تنظیم طرح ناتمام « ایدئولوژی اسلامی برای نسل
جوان» با همکاری آقای مرتضی مطهری (به توصیه امام خمینی) ؛ 1351: تهیه و
ارسال مقالة « حکم الجهاض و التعقیم فی الشریعة الاسلامیة» جهت کنفرانس
سازمان بهداشت جهانی در شهر رباط ( پایتخت کشور مراکش) در زمینة تنظیم
خانواده از دیدگاه اسلام ؛ 1353: دفاع از پایان نامه دکتری تحت عنوان «
مسائل ما بعدالطبیعه در قرآن »، با حضور هیأت داوران آقایان مرتضی مطهری،
محمد مفتح، امیرحسین آریان پور و مصلح ( با درجة بسیار خوب) ؛ 1353 :
تنظیم کتاب « خدا از دیدگاه قرآن» ؛ 25 / 8 / 1353: سخنرانیهای متعدد
پیرامون مرجعیت ، رهبری ، امامت و امت که منجر به انعکاس در گزارشات ساواک
شد ؛ 1354: دستگیری و بازداشت چند روزه در کمیته مرکزی ضد خرابکاری (بر
اساس گزارشهای ساواک از سخنرانیها) ؛ 16 / 1 / 1354: برقراری مجدد جلسات «
مکتب قرآن» (بعد از بازداشت) ؛ 5 / 11 / 1355: ادامه فعالیتهای روشنگرانه
علیه رژیم و صدور اعلامیه به مناسبت فوت آقای محمد همایون بنیان گذار
حسینیه ارشاد و تبدیل مجلس مزبور به یک تجمع سیاسی اعتراض آمیز؛ 1356:
برقراری جلسات بحث پیرامون « شناخت از دیدگاه قرآن» (در منزل) ؛ فروردین
1357: سفر به اروپا و آمریکا جهت هماهنگی بین حرکتهای سیاسی معتقد به
رهبری امام خمینی ؛ 1357: پیریزی جامعه روحانیت مبارز همراه با آقایان
مرتضی مطهری ، محمد مفتح، محمد امامی کاشانی، ملکی ، سید عبدالکریم موسوی
اردبیلی، علی اصغر مروارید و … ؛ 1357: صدور اعلامیه در اعتراض به محاصره
منزل امام خمینی در عراق ؛ 16 / 7 / 1357: ارسال نامه به رئیس جمهور
فرانسه برای حفظ حرمت امام خمینی در مدت اقامت ایشان در آن کشور ؛ 30 / 7
/ 1357: صدور اعلامیه همراه با آقایان محمد جواد باهنر، مرتضی مطهری، مهدی
کروبی ومحمد رضا مهدویکنی و محکوم کردن فاجعه مسجد کرمان ؛ آبان 1357:
سفر به پاریس جهت مذاکره و هماهنگی با امام خمینی، صدور فرمان امام خمینی
برای تشکیل شورای انقلاب؛ 14 / 8 / 1357: صدور اعلامیه در اعتراض به حکومت
نظامی و کشتار 13 آبان دانشگاه تهران همراه روحانیون از جمله آقایان مرتضی
مطهری، محمد مفتح، محمد رضا مهدوی کنی ، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی،
اکبر هاشمی رفسنجانی؛ 1357: حضور و سخنرانی در راهپیمایی عظیم عاشورا
همزمان با اوج مبارزات مردم علیه رژیم ستمشاهی ؛ 4/11/1357: سخنرانی با
عنوان « اسلام دین آزادی است» ؛ بهمن 1357: تشکیل شورای انقلاب به فرمان
حضرت امام با همکاری آقایان مرتضی مطهری، محمد جواد باهنر، اکبر هاشمی
رفسنجانی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، سید محمود طالقانی، سید علی خامنه
ای ، محمدرضامهدوی کنی، مهدی بازرگان، مصطفی کتیرایی، یدالله سحابی و
احمد صدر سید حاج جوادی؛ 8 / 11 / 1357: تحصن همراه دیگر روحانیون در
دانشگاه تهران به علت ممانعت از آمدن امام خمینی به کشور؛ 22 / 11 / 1357:
پیروزی باشکوه انقلاب ملت مسلمان ایران ؛ 29 / 11 / 1357: اعلام موجودیت
حزب جمهوری اسلامی به همراه آقایان سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبر
هاشمی رفسنجانی، سید علی خامنهای ، و محمد جواد باهنر ؛ 2 / 1 / 1358:
سفر به کردستان همراه با آقایان داریوش فروهر، اکبر هاشمی رفسنجانی، احمد
صدر حاج سید جوادی، ابولحسن بنی صدر، به سرپرستی آقای طالقانی برای رسیدگی
به تشنجات کردستان ؛ 9 / 3 / 1358: انتشار اولین شماره روزنامه جمهوری
اسلامی ( ارگان حزب جمهوری اسلامی)؛ خرداد 1358: انتقاد از اعتراض و اعلام
نظر آقای حسن نزیه درباره کمیته های انقلاب ؛26 / 3 / 1358: مصاحبه
مطبوعاتی دفاع و توضیح دربارة مجلس خبرگان ؛ 30 / 4 / 1358: شرکت در
ائتلاف بزرگ احزاب و سازمانها برای نمایندگی مجلس خبرگان ؛ 15/5/1358:
اعلام نتایج قطعی مجلس خبرگان و تعلق 60% آراء مأخوذه (931 /538/ 1) از
حوزه انتخابیه تهران برای دکتر بهشتی ؛ 19/5/1358: پاسخ به معترضان و
منتقدان انتخابات مجلس به علت کسب آراء بالا توسط اعضاء حزب جمهوری اسلامی
؛ 4 / 12 / 1358: حکم امام به دکتر بهشتی مبنی بر مسئولیت دیوان عالی
کشور ؛ 2 / 1 / 1359: سفر به مناطق جنگی غرب و جنوب کشور ؛ 29 / 3 /
1359: اظهار نظر دکتر بهشتی درباره ماجرای نوار سخنرانی آقای حسن آیت ؛
مرداد 1359: سفر دکتر بهشتی به آذربایجان و سخنرانی در جمع ارتشیان به
منظور ترغیب شرکت فعالانه آنها در جنگ ؛ مرداد 1359: سفر دکتر بهشتی به
آمل و سخنرانی در جمع مردم ؛ 12 / 6 / 1359: سخنرانی درباره کابینه آقای
رجایی و اشغال سفارت آمریکا ؛ 29 / 8 / 1359: سخنرانی دکتر بهشتی در
راهپیمایی بزرگ تاسوعا (تهران) ؛ 4 / 9 / 1359: موضع گیری و اعلام نظر
درباره « مکتب و تخصص» ؛ آذر 1359: تعیین هیأت سه نفره منتخب امام در مورد
اصلاحات ارضی و واگذاری زمین ( آقایان حسینعلی منتظری، علی مشکینی، سید
محمد حسینی بهشتی) ؛ 16/10/1359: سفر به مشهد و سخنرانی در پادگان ارتش ؛
2 /10 / 1359: سخنرانی و اعلام نظر درباره لیبرالیسم و آزادی ؛ 16 / 11 /
1359: اظهار نظر درباره گروگانها و اسناد سفارت آمریکا ؛ 23/11/1359:
سخنرانی در قم و اعلام مواضع ضد آمریکایی ؛ 25/11/1359: مصاحبه با روزنامه
کیهان درباره تعدیل ثروتها، اسناد سفارت آمریکا و دادگاههای مدنی ؛
30/11/1359: مصاحبه مطبوعاتی و اعلام نظر دربارة حمله به سخنرانیها و
شخصیتها (بعد از حمله به سخنرانی حجت الاسلام حسن لاهوتی در رشت) ؛
7/12/59: مصاحبه مطبوعاتی و اظهار نظر درباره سندهای مربوط به سفر آلمان،
چماقداری و آزادی 3 گروگان انگلیسی ؛ 14/12/1359: سخنرانی در زمینه جنگ و
اظهار نظر دربارة هیأت اعزامی به ایران برای آتش بس با عراق ؛ 21/12/1359:
اظهار نظر و موضع گیری علیه وقایع دانشگاه و خروج عده ای از نمایندگان به
عنوان اعتراض ؛ 28/12/1359: مصاحبه مطبوعاتی و اعلام نظر در خصوص مشکلات
داخلی و قضایای جنگ ؛ 827/1/1360: مصاحبه مطبوعاتی و بیان مسائل در رابطه
جنگ و مسائل روز؛ 7/2/1360: بیانیة 10 ماده ای امام خمینی برای حل اختلاف
سران کشور ؛ 17/2/1360: دیدار از جبهههای جنوب (اهواز) ؛ 31/2/1360:
مصاحبه مطبوعاتی درباره تغییرات در قوه قضاییه و مسئله سرقت اسناد وزارت
خارجه ؛ 6/3/1360: مصاحبه مطبوعاتی و توضیح درباره جو متشنج جامعه ؛
14/1360: مصاحبه مطبوعاتی با شرکت خبرنگاران خارجی و داخلی و اظهار نظر
درباره هیأت حل اختلاف و گفته های رئیس جمهور ؛ 17/3/1360: دیدار از
جبهههای جنوب و شرکت در سمینار جنگ و جهاد و سخنرانی در اهواز ؛
21/3/1360: مصاحبه مطبوعاتی و موضع گیری دربارة اختیارات رئیس جمهور طبق
قانون اساسی ؛ 30/3/1360: مصاحبه مطبوعاتی و طرح مسائل مربوط به تخلفات
ابوالحسن بنی صدر ؛7/4/1360: انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی
و شهادت آیت الله سید محمد حسینی بهشتی همراه 72 تن از یاران انقلاب .
*آثار شهید بهشتی *
آموزش مواضع (جلسه 3). تهران: انتشارات حزب جمهوری اسلامی، 1360؛
آموزش مواضع (جلسه 4). تهران: انتشارات حزب جمهوری اسلامی، 1360؛ آموزش
مواضع (جلسه 6). تهران: انتشارات حزب جمهوری اسلامی، 1360؛ آموزش
مواضع(جلسه 14). اصفهان: انتشارات حزب جمهوری ؛ از حزب چه میدانیم.
تهران: حزب جمهوری اسلامی، بیتا؛ اقتصاد اسلامی. تهران: دفتر نشر فرهنگ
اسلامی، 1374؛ اهمیت شیوة تعاون، تهران: انتشارت وزارت تعاون، 1374؛
بانکداری و قوانین مالی اسلام، قم: انتشارات مکتب تشیع، 1342؛ باید و
نبایدها، تهران: بقعه، 1379؛ بررسی و تحلیلی از جهاد، عدالت، لیبرالیسم،
امامت، تهران: حزب جمهوری اسلامی،1361؛ بهداشت وتنظیم خانواده، تهران:
بقعه، 1379؛ پنج گفتار، قم: انتشارات قم ، بی تا؛ التوحید فی القرآن .
قسم الدراسات الاسلامیه: 1404؛ توکل از دیدگاه قرآن، قم: شفق، بی تا؛ حج
در قرآن، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374؛ حق و باطل، تهران: بقعه،
1378؛ خدا از دیدگاه قرآن، تهران: بقعه، 1379؛ دکتر شریعتی جستجوگری در
مسیر شدن، تهران: بقعه، 1378؛ ربا در اسلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ
اسلامی، 1374؛ رسالت دانشگاه و دانشجو، قم: تشیع، بی تا؛ روش برداشت از
قرآن، تهران: نشر سید جمال، بی تا؛ سرود یکتاپرستی، تهران: بقعه، 1379؛
سلسله درسهای اسلامی ـ مسأله مالکیت 1، تهران : نشر سید جمال ، بی تا ؛
سلسله درسهای اسلامی ـ شناخت ، تهران : نشر سید جمال؛ شناخت از دیدگاه
فطرت ، تهران : بقعه ،1378؛ شناخت از دیدگاه قرآن، تهران: بقعه ، 1378؛
طرح لایحه قصاص، قم : ناصر، 1360؛ مبارزه پیروز، تهران: سهامی انتشار ،
1341؛ مبانی نظری قانونی اساسی ، تهران: بقعه، 1378؛ محیط پیدایش اسلام
،تهران: دفتر نشر فرهنگ ، 1354؛ مکتب و تخصص ، تهران: حزب ،1359؛ نقش
آزادی در تربیت کودکان ، تهران: بقعه ، 1380؛ نقش تشکیلات در پیشبرد
انقلاب اسلامی ایران ، تهران: ستاد برگزاری مراسم هفتم تیر ،1361؛ نماز
چیست ؟ تهران: دفتر نشر فرهنگ، 1370؛ وظائف انجمنهای اسلامی دانشجویان در
اروپا در برابر جوانان مسلمان، آلمان غربی، 1345؛ و ویژگیهای انقلاب
اسلامی ایران ، دفتر نشر فرهنگ تهران، 1363.
*مقــالات*
« آخرین، روزهای زندگی حضرت علی (ع) » ، آزادگان ، س اول ، ش، 68 7 دی ماه
1378 ؛ « آشنایی با مرکز اسلامی هامبورگ» ، اطلاعات ، ش 22230، 9 تیر
1380، ص 6 ؛ « پیدایش انسان از نظر علم و قرآن ، همشهری س 9، ش 2436، 7
تیر 1380، ص 6 ؛ « تفریح از دیدگاه اسلام»، همشهری، سال 8 ، ش 2152، 8 تیر
1379، ص 12 ؛ « حکومت در اسلام ، حکومت پیامبران »، مکتب تشیع ،1339، ش
4، ص 123ـ 128؛ « سه نوع اسلام »،ایران، 8 تیر 78، ص 9؛ « عالم خلق و
عالم امر »، مکتب تشیع ،1341،ش 3، ص 127 ـ 143؛ « عادت » (ترجمه) ، مکتب
تشیع، 1340، ش 3، ص 127 ـ 143؛ « عرفان»، همشهری، س 7، ش 1862، 6 تیر
1378، ص 9 ؛ « کار دسته جمعی و تعاون »، کارو کارگر ؛ « گفتاری پیرامون
حزب و تشکل »، عروه الوثقی، 20 خرداد 61، سال 4، ش 76، ص 4؛ « ماه مبارک
رمضان» ایران ، س 7، ش 1990، 17 آذز 1380، ص 6 ؛ « مراحل اساسی یک نهضت» ،
خرداد، سال اول ، ش 156، 7 تیر 1378، ص 6 ؛ « موسیقی از نظر اسلام » ،
نشاط، 7 تیر 1378، ص 6 ؛ « نامه آیت الله بهشتی به امام خمینی درباره
جریانهای وابسته به بنی صدر و اختلال در سیستم مدیریت کشور» ، جمهوری
اسلامی ، 7 تیر 69، ص 10؛ « نامه شهید بهشتی به امام خمینی در مورد
دوگانگی موجود میان مدیران حکومتی کشور»، کیهان هوایی، 13 تیر 69، ش 886،
ص 26؛ « نامه شهید بهشتی »،عروه الوثقی، سال 4 ، ش 100، 12 خرداد62، ص
13؛ و « نقش روحانیت در جامعه امروز ما » انتخاب ، 7 تیر 1378 ، ص 7 .
*سخنرانیها و مصاحبه ها*
آیت الله طالقانی از زبان دوستان ، عروه الوثقی، 6 شهریور 59، ش 31، سال
2، ص 8؛ ادارات دولتی به زودی دگرگون خواهند شد، اطلاعات، 3 خرداد 59، ص
4؛ از اختیارات رئیس جمهوری کاسته خواهد شد ، اطلاعات ، 20 مرداد 58؛ از
حزب جمهوری اسلامی چه میدانیم؟، عروه الوثقی، 13 خرداد59، سال اول ، ش
24، ص 16 و ش 25، ص 4؛ از طرفداران پرو پا قرص آزادیهای سیاسی هستم ،
اطلاعات ، 20 اردیبهشت 59، ص 2؛ اسامی کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی برای
نخست وزیری اعلام شد ، اطلاعات ، 9 مرداد59، ص 16؛ هداف دکتر بهشتی از
دیدار ایشان از جبهه های جنگ و ارزیابی از روحیه رزمندگان، پیام انقلاب ،
28آبان 59، ش 20، ص 18؛ امام نفرمودند از مسئولین انتقاد نکنید بلکه ایشان
فرمودند جوسازی نشود ، اطلاعات ،17 اردیبهشت 60؛ ایران هیچ گاه خواهان
بر خورد مسلحانه با همسایگان نبوده است ، اطلاعات ، 3 مهر 59، ص 3؛
این کابینه مناسبترین برای ضرورتهای انقلاب است ، اطلاعات ، 20 شهریور 59،
ص 15؛ این ملت ایران است که باید سرنوشت جنگ را تعیین کند ،اطلاعات، 1
آبان 59، ص 12؛ با آیت الله العظمی شریعتمداری مذاکره میکنم ، اطلاعات،
21 آذر 58، ص 1 و 2؛ پاسخ رئیس قوه قضائیه به اظهارات رئیس جمهوری ،
اطلاعات ، 19 شهریور 59، ص 2؛ تشریح زندگینامه و فعالیتهای فرهنگی شهید
بهشتی از زبان خودش ، جهان اسلام ، 7 تیر 73، ص 7؛ توطئه تازه تبلیغاتی
علیه روحانیت در شرف تکوین است ،اطلاعات، 16 مرداد 59، ص ؛ توطئه تازهای
علیه انقلاب کشف شد ، اطلاعات ، 22 مرداد 59، ص 2؛ جاذبههای کاذب شهرهای
بزرگ نمیگذارند روستائیان به روستاها باز گردند ، 18 شهریور 59، ص 2 ؛
چرا مهندس بازرگان کنار رفت ، اطلاعات، 12 آذر 58، ص 3؛ حمله به اجتماعات
را محکوم میکنیم ، اطلاعات ،29 خرداد59، ص 11؛ حیثیت انقلاب و حیثیت
اسلام ایجاب میکند قوه قضائیه قاطع و روشن عمل کند ،اطلاعات، 9 خرداد
60، ص 7؛ خاطراتی از زبان شهید مظلوم آیت الله بهشتی، جمهوری اسلامی، 7
تیر 69، ص 9؛ رئیس جمهوری یکایک وزیران را رسماً تأیید میکند ،اطلاعات
،25 مرداد 59، ص 10؛ زندگینامه آیت الله شهید بهشتی از زبان خودش ،سلام
،7 تیر 74، ص 11؛ سخنی از آیت الله بهشتی درباره 15 خرداد (سیاست در متن
دین )، عروه الوثقی، 6 خرداد 61، سال 3، ش 75، ص 8؛ شریعتی درخششی در
تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب بود، اطلاعات، 24 خرداد 60؛ طبق کدام قانون
قاضی نمیتواند عضو حزب باشد ؟، اطلاعات، 14 خرداد60 ، ص 2؛ طرح انقلابی
مصادره ثروتهای حرام، اطلاعات ، 10شهریور 59، ص 7؛ قدرت سیاسی آمریکا را
در هم شکستیم ،قدرت اقتصادی او را هم در هم میشکنیم ، اطلاعات، 18 آذر
58، ص 9؛ قوه قضائیه ، تحت نظر شورای عالی قضائی قرار گرفت اطلاعات،27
شهریور 59، ص ؛ کار ما دفاع مقدس است،نه جنگ با عراق، اطلاعات ، 17 مهر
59، ص 12؛ کسانی که با دشمن همکاری کردهاند مجازات خواهند شد ،اطلاعات ،
13اردیبهشت 59، ص 11؛ کودتا در جمهوری اسلامی ما یک سودای خام است ،
اطلاعات ، 21 خرداد 60، ص 16؛ گروگانها هر چه زودتر محاکمه میشوند
اطلاعات، 6 دی 58، ص 2؛ گزیدهای از اظهارات شهیدبهشتی راجع به ویژگیهای
روحانیت اصیل ، کیهان ،24 آذر 70 ، ص 6؛ گزیدهای از سخنان شهید بهشتی
پیرامون اصول سیاست داخلی و خارجی ایران ،کیهان ، 6 تیر 70، ص 7؛ گفت
وگوی اطلاعات با دکتر بهشتی، اطلاعات ، 10 آذر 59، ص 3؛ لیبرال کسی است که
روی آزادی مطلق تکیه میکند ، اطلاعات ، 6 آذر 59، ص 3؛ متزلزل کردن
دستگاههای اداره کننده کشور به سود انقلاب نیست، اطلاعات ،27 فروردین 60،
ص 13؛ متفقاً برای مقابله با دشمن نیروهایمان را بسیج کنیم ،اطلاعات،26
مهر 59، ص 3؛ متن سخنرانی شهید بزرگوار دکتر بهشتی دربارة شخصیت آیت الله
مطهری و آثار وی ، سلام ، 15 اردیبهشت 73، ص 7؛ متن گفت وگوی اعضای کادر
مرکزی سازمان چیریکهای فدائی با دکتر بهشتی، اطلاعات، 1 تیر 59، ص 2؛ مجلس
نباید با رئیس جمهوری آهنگ مخالف داشته باشد ، اطلاعات، 27 اردیبهشت 59، ص
4؛ مصاحبه با دکتر بهشتی در مورد هجرت امام ، عروه الوثقی، 3 مهر 59، سال
2، ش 33، ص 4؛ مصاحبه با دکتر بهشتی در مورد تشکل و حزب، عروه الوثقی، 3
تیر 61، سال 4، ش 77، ص 4؛ مصاحبه با برادر بهشتی ، عروه الوثقی، 15
خرداد 58، سال اول ،ش 1، ص ؛ مصاحبه منتشر نشدهای از شهید دکتر بهشتی ،
اطلاعات، 24 تیر 60، ص 3؛ مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیون دکتر بهشتی ،
اطلاعات، 26 تیر 59، ص 2؛ مصاحبه مطبوعاتی دکتر بهشتی، اطلاعات ،13
شهریور 56،ص 2؛ مسلمان بودن و مسلمان زیستن را به مردم تحمیل نکنیم
،همشهری ، 14 مهر 77، ص 9؛ ملاقات مشترک بنی صدر ، رجایی ، بهشتی ،
بازرگان ،...... با امام برای حل اختلاف ، کیهان ،25 اسفند 59، ص 1؛
ملت باید جلو هر گونه موضع تخریبی نسبت به قوه قضائیه را بگیرد ، اطلاعات
،3 اردیبهشت 60، ص 2؛ ملت باید خود را برای یک جنگ دراز مدت آماده کند
،اطلاعات ،10مهر 59، ص 11؛ نامه شهید بهشتی ، عروه الوثقی، سال 4 ،
شماره 100، 12 خرداد 62، ص 13؛ نظرات دیوان عالی کشور در مورد مسائل روز ،
اطلاعات ،30 خرداد 60، ص 4؛ نگاهی به زندگی فرهنگی و سیاسی و تألیفات
شهید بهشتی از زبان خودش ،امید انقلاب، تیر 60 ،ش 11، ص 8؛ نگذاریم
چماقهای قلمی و زبانی ایجاد تحریک نماید ،اطلاعات ، 79، خرداد 59، ص 2؛
هیچ کس به خاطر عقیده سیاسی از کار بر کنار نمیشود ، اطلاعات، 20 فروردین
60، ص 1؛ و یادواره آیت الله طالقانی ،اطلاعات، 18 شهریور 59، ص 12.
شما روحیه امام را در نظر بگیرید چه روحیه عزیزی است، وقتی در معادلات به این نتیجه رسیدند که باید (قطعنامه ) را قبول کنند گفتند: من جام زهر قطعنامه را می نوشم. من کنار امام بودم، امام مرتب مشتشان را می زدند روی پایشان، می گفتند: آ، آ. برای اینکه تلویزیون ما داشت رزمندگان را نشان می داد، صحنه های جنگ را نشان می داد؛ اما امام با آن روحیه آمده بودند (قطعنامه ) را قبول کرده بودند.
و در آن نامه ای که امام (قطعنامه ) را نوشته بودند فرمودند:
خانواده شهدا، خانواده اسراء، من تا به حال جنگیدم و در جنگ عقیده ام این بود که به نفع شماست؛ امروز این عقیده را ندارم و قطعنامه 598 را قبول می کنم.
خدا می داند بر خانه امام چه گذشت هیچکس جرئت نمی کرد خانه امام برود پیش امام برود. بعد از پذیرش قطعنامه 598 چند روز امام درست نمی توانستند راه بروند. همه اش می گفتند: خدایا شکرت ما راضی هستیم به رضای تو. شما فرزندان امام روحیه امام را بهتر از هر کس دیگر می دانید. بعد از (قطعنامه ) امام دیگر سخنرانی نکردند. دیگر برای سخنرانی به حسینیه جماران نیامدند، تا مریض شدند و به بیمارستان رفتند. یک پسر بچه ای من دارم، کوچک است نامش علی است؛ با او خیلی مانوس بودند. آن روزهای آخر، این بچه ای که بیش از سه سالش نبود می خواست خدمت امام برود. امام از اینکه ساعات آخر را می خواست با خدای خودش راز و نیاز کند، به مادر این بچه گفت:ما اصلا نخوابیده و همه اش نماز خوانده و بعد پیغام داد برای مردم، که مردم شما شهید دادید، شما اسیر دادید، شما مجروح و معلول دادید از خدا بخواهید که مرا قبول کند.
----------------------------------------------------------------
امام نه تنها موسیقی ، بلکه برنامه های خبری رادیو- تلویزیون را در زمان حکومت شاه حرام می دانستند؛ و می فرمودند: اگر این موسیقی که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش می شود از رادیو- تلویزیون (آل سعود) پخش شود آن را حرام می دانم.
----------------------------------------------------------------
من حضرت امام را خواب دیدم؛ به من فرمودند که به دوستان بگویید، که من از صراط رد شدم، اما کار خیلی مشکل است ، قصه شوخی نیست.
----------------------------------------------------------------
به طور کلی وقتی جریانات انقلاب اسلامی ایران در پیش بود، یعنی همان زمانی که امام در پاریس تشریف داشتند، یکی از مسائلی که پیش بینی می شد این بود که اگر انقلاب پیروز شود چه نوع خطراتی آن را تهدید می کند. ما معتقد بودیم که منافقین و چپی ها در داخل مسائلی بوجود می آورند؛ چون از اینجا (ایران) هم فردی که نامش را دقیقاً به خاطر ندارم به آنجا (فرانسه ) آمد. وی از ایادی شاه بود که بعد هم معلوم شد که عضو سازمان (سیا) می باشد و مدتی هم رئیس دفتر شاهپور بختیار بود. وی یک شماره تلفن به ما داد و گفت: اگر با من کاری داشتید تماس بگیرید. و آن شماره، متعلق به تلفنی بود که در اتاقی پهلوی اتاق (بختیار) بود. مسئله ای که مطرح شد این بود که امام حاضر نشدند با فرد مذکور ملاقات کنند. وی این مسئله را با یک سری از مسائل داخلی به بنده گفت: که ما خودمان هم همان طور حدس می زنیم کایشان گفت: در ترکمن صحرا درگیری هست و در بلوچستان به نوعی دیگر، و در قسمتهایی از کردستان، و حتی در جنوب جریاناتی با نام خلق عرب پدید آمده. و ما علاوه بر اینکه این مسائله را حدس می زدیم، احتمال می دادیم که جنگی علیه انقلاب راه بیفتد.
----------------------------------------------------------------
تلخترین خاطره ای که به یاد دارم پذیرش (قطعنامه)، و شیرین ترین خاطره مربوط به فتح خرمشهر است. فتح زمانی اعلام شد که ساعت حدوداً 4 بعد ازظهر بود و امام در حال قدم زدن بودند- و رادیو هم در دستشان بود؛ چون ما از قبل می دانستیم که رزمندگان اسلام در حال انجام این کار هستند، و درگیری هم از شب قبل شروع شده بود که خیلی هم شدید بود. امام در حال قدم زدن بودند که گوینده رادیو خبر آزاد سازی خرمشهر را اعلام کرد. با شنیدن صدای گوینده، من به امام نگاه کردم و متوجه شدم که احساس خوبی به ایشان دست داد. البته در مجموع امام از مسائلی که خیلی تلخ بود اوقاتش زیاد تلخ نمی شد: و از مسائلی هم که شیرین بود خیلی خوشحال نمی شدند. در مقابل مسائل خرمشهر امام معتقد بودند که بهتر است جنگ تمام شود اما بالاخره مسئولین جنگ گفتند که ما باید تا کنار شطا العرب (اروند رود) برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصلا با این مکار موافق نبودند و می گفتند: اگر بناست که شما جنگ را ادامه بدهید بدانید که اگر این جنگ با این موضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر این جنگ تمام شدنی نیست. و ما باید این جنگ را تا نقطه ای خاص ادامه بدهیم؛ و الان هم که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده بهترین موقع برای پایان جنگ است.
وقتی جنگ از (ستاد مشترک) کسی آمد که مربوط به تیم مهندسی بود و یک ضد بمب و مستحکم برای امام درست کرد. اما حضرت امام فرمودند: من به ایشان فرمودند: اینجا نمی روم. و هر چه هم که من گفتم: حداقل شما بیایید و اتاق مذکور را ببینید، من از همین بیرون آنجا را دیده ام و به آنجا نخواهم آمد و تا وقتی که تهران زیر موشکباران دشمن قرار گرفت در اتاق معمولی خودشان بودند و خیلی معمولی برخورد می کردند. وقتی هم که من خیلی اصرار کردم ایشان قسم خوردند که من این کار را نخواهم کرد، و بین من و بقیه افراد هیچ تفاوتی نیست. ایشان می گفت: بمبی به خانه من بخورد و پاسدارهای اطراف منزل کشته شوند و من در اتاق ضد بمب زنده بمانم دیگر من به درد رهبری نمی خورم. من زمانی می توانم مردم را رهبری کنم که زندگی من مثل آنها باشد، و همه در کنار همدیگر باشیم. از نظر خانوادگی هم من به شما بگویم که سالها پیش وقتی ما مورین (ساواک به خانه ما ریختند که امام را بگیرند، مادر من در حیاط ایستاده بود و من از خانه بیرون دویدم، و ایشان به من گفت: پدرت را بردند اگر می خواهی او را ببینی زودتر برو. کلاً مادر و خواهرانم اهل این حرفها نیستند؛ و ترسو نیستند و فقط نگرانیشان در مورد حال امام بود. یک نکته ای به خاطرم آمد که برایتان نقل کنم. یک روز که تهران شدیدا زیر بمباران و موشکباران بود مادرم وارد اتاق شدند و دیدند که یک پتویی کج افتاده است؛ با نهایت خونسردی مرا صدا زدند که بیا و سر پتو را بگیر تا آن را درست کنیم! و امام از این حرف خنده اش گرفت.
----------------------------------------------------------------
بعد از اشغال لانه جاسوسی قرار بود هیاتی به سرپرستی آقای (رمزی کلارک ) به ایران بیاید؛ و درخواست داشتند که با حضرت امام (س) ملاقات کنند حضرت امام به محض اصلاع ،اعلامیه ای صادر فرمودند و در آن اعلامیه هیات آمریکایی را نپذیرفتند و به همه ی اعضای شورای انقلاب، هیات دولت موقت و سایر مسئولین تذکر دادند که هیچ کس حق ندارد، با این هیات آمریکایی ملاقات بکند. نکته قابل توجه در این اعلامیه، آن است که تنها اعلامیه جضرت امام (س) است که بدون (بسم الله الرحمن الرحیم) است؛ همانند سوره برائت در قرآن کریم. یعنی حضرت امام در این اعلامیه، به پیروی از سوره برائت آن را بدون (بسم الله الرحمن الرحیم) شروع کرده اند.
---------------------------------------------------------------
در فراز و نشیب های انقلاب اسلامی مردم افغانستان، برای تعیین سرنوشتشان، جمهوری اسلامی ایران همواره خواستار تحقق اراده مردم این کشور بوده است. و برای اثبات این گفته، زمانی را به خاطر می آورم که رهبران روسیه متجاوز در اوج جنگ تحمیلی، به رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (س) پیغام دادند که اگر می خواهید ما اسلحه شما را تامین کنیم، باید در قضیه افغانستان کوتاه بیائید. اما امام در پاسخ فرمودند که ما سلاح را برای حفظ اسلام می خواهیم نه برای نابودی آن.
----------------------------------------------------------------
این روزها برای همه کسانی که عاشق امام بودند و هستند روزهای سختی است. در چنین روزهایی که در سه سال پیش یاران امام در التهاب سختی فرو رفته بودند، دو مسئله برای ما مهم بود: یکی رفتن امام- که بعد از امام وضع کشور به چه صورتی درخواهد آمد. از طرف دیگر بعدا از امام، خلا وجودی ایشان را چه کسی پر خواهد کرد. آیا (شورای رهبری) بناست کار رهبری نظام را به عهده بگیرد؟ و چه کسی رهبر خواهد شد؟ هنوز امام از دنیا نرفته بود که دوستان ما در بیمارستان جماران جمع شده بودند، و در یک حالت ملتهب دقیقه شماری می کردند که چه موقع امام حالشان خوب می شود که ناگاه دکتر مرا صدا زد و گفت : واقعه اتفاق افتاد. در همان لحظات، اولین تصمیمی که گرفته شد آوردن اعضای خبرگان از شهرهای مختلف به تهران بود. بلافاصله یکی از دوستان مامور چنین کاری شد، و شبانه همه اعضای مجلس خبرگان را به تهران دعوت کرد، و آنها هم از دور و نزدیک خود را به تهران رساندند. حضور میلیونی مردم بعد از رحلت حضرت امام در خیابانها، در تمام شهرها، تهران، مراکز استانها و حتی قصبات و بخشها بصورت فشرده، به گونه ای بود که آب سردی بر سر تمام دشمنان این انقلاب ریخت. اگر نبود حضور شما مردم در صحنه های انقلاب مسلما تحلیها و نظرات فرق می کرد، و زمینه ای درست می شد برای تحلیل رسانه های بیگانه و دشمنان انقلاب در خارج و شرارت ایادی آنها در داخل.
اما از یک طرف حضور میلیونی مردم، که بیش از 9 میلیون نفر از شهرهای مختلف و تهران در خیابانها حضور پیدا کردند، و از طرف دیگر تصمیم بسیار جدی و فوری و سرنوشت ساز مجلس خبرگان، به گونه ای با هم تلفیق شد که گویی خداوند متعال تمام درهای رحمت خودش را بر مردم ما باز کرده است. چرا اینکه واقعه به این مهمی اتفاق افتاد، اما کوچکترین مسئله ای که به نظام جمهوری اسلامی خدشه وارد کند اتفاق نیفتاد.
----------------------------------------------------------------
در زمانی که حزب (جمهوری اسلامی) منفجر شده بود، شخصیتهای بزرگواری ترور شده بودند و جاهای مختلفی منفجر شده بود، آن شخص جنبشی که با منافقین کار می کرد، یعنی (کشمیری) بنا بود که چمدان مواد منفجره را بیاورد و در کنار حضرت امام بگذارد، در زمانی که ریاست جمهور، رئیس مجلس و نخست وزیر و وزراء خدمت حضرت امام می آمدند. می دانید که نفوذ یکی از کارهای بسیار پیچیده دستگاههای اطلاعاتی و کسانی است که می خواهند به طرف مقابلشان ضربه بزنند.(کشمیری) در دبیرخانه شورای امنیت آن موقع کار می کرد، یعنی دبیر شورای امنیت بود؛ و در جریان کلیه مسائلی که در آنجا می گذشت بود؛ و معاونت آقای رجائی را که آن موقع ریاست جمهور بودند به عهده داشت. در جلسه معارفه رئیس جمهور، نخست وزیر و کابینه و رئیس مجلس و بعضی از شخصیتهای دیگر با امام، در سر راه بیت حضرت امام آمدند، گفتند: آقای کشمیری با یک ساک هست، که در آن ساک وسایل و چیزهایی هست، که بناست یادداشت کنند گفتگوهایی که بین ریاست جمهور و نخست وزیر و کابینه با امام است کاغذ و قلم و این جور چیزهاست.
ما قرار گذاشته بودیم که هیچکس را- در هر مقامی که باشد- اجازه ندهیم که با وسیله ای که در دستش هست بیاید. برای اینکه به این نتیجه رسیده بودیم احتمال تعویض ساکها، چمدانها و یا کیفهایی که دست وزراء و یا رئیس جمهور و غیره است، ممکن است. کما اینکه چنین کاری در سایر کشورها نسبت به آزادیخواهان فلسطینی، توسط صهیونیستها صورت گرفته بود.
آمدند گفتند که آقای رجایی می گوید: آقای کشمیری که دبیر شوراست ! ایشان بیاید و ایشان همه چیزهای ما را می نویسد. اگر به ایشان هم ما بخواهیم اعتماد نکنیم پس دیگر به کی اعتماد کنیم . از همین سه راه بیت آمدند و به من چنین حرفی را زدند. گفتم : ما یک مجموعه هستیم و با هم نشستیم یک تصمیمی گرفتیم. نمی توانیم که هنوز جوهر قلممان خشک نشده آنرا نقض کنیم. نه، ما چنین کاری را نمی کنیم و اجازه نمی دهیم. آمدند دوباره گفتند: آقای باهنر و رجایی پیغام می دهند به ما و بالا نمی آیند، و می گویند: باید آقای کشمیری باشد و این ساکش را بیاورد. سماجت کردیم و گفتیم: نه چنین اجازه ای را نمی دهیم کشمیری از ترس اینکه نکند آن چمدان را در سه راه بیت بگذارد و خودش بیاید خدمت امام، در آنجا بچه های حفاظت بیت به آن ساک مشکوک شدند و مسئله روشن شود، بعنوان اعتراض همراه کیفش برگشت. همان کیف در نخست وزیری جلوی مرحوم رجایی و باهنر گذاشته شد و آنجا را منفجر کرد؛ و این دو شهید بزرگوار را از دست ما گرفتند.
--------------------------------------------------------------
برخورد هوشمندانه حضرت امام خمینی (ره) با عملکرد رهبران خائن (ساف) نمونه ای کم نظیر از مواضع روشن ایشان در قبال سرنوشت ملت فلسطین است. در چند سال پیش اینجانب، یکی از خاطرات خود را درباره سفر دوم عرفات به جمهوری اسلامی ایران و نحوه برخورد حضرت امام (ره) با وی در حضور رهبر معظم انقلاب و ریاست محترم جمهوری، بیان کردم که موجب تعجب گردید. زیرا حضرت امام (س)در این سفر وی را نپذیرفتند و به صراحت فرمودند که اگر عرفات از(بگین) بدتر نباشد دست کمی هم از او ندارد، به واسطه اصرار بعضی از مسئولین و تاکید بر مصالح جنبش مردم فلسطین، امام (ره) چند دقیقه او را پذیرفت، اما حتی یک کلمه هم بر زبان نیاوردند. و بعد از آن هم او را هیچگاه نپذیرفتند. امام انسانی روشن ضمیر بودند و آنچه را که در آیینه نمی دیدیم ایشان در خشت می دیدند.
-------------------------------------------------------------
در سال 58 وقتی رفراندوم جمهوری اسلامی برگزار شد، یکی – دو روز مطبوعات مشغول چاپ آگهی تبریک شدند. امام فرمودند: به روزنامه ها بگویید از این کار جلوگیری کنند. ثناگویی مبتذل از آثار طاغوت است که باید با کوششی همه جانبه از بین برود.
-------------------------------------------------------------
در شرایط دشوار تصمیم گیری آنچه که موجب آرامش و اطمینان قلبی حضرت امام می شد، اتکای به خدا، ذکر، دعا و نیایش بود. ایشان تحت هیچ شرایطی زمان دعا و نیایش خود را تغییر نمی دادند، و به همه مستحبات عمل می کردند همانگونه که در مبارزات سیاسی خود به پیروی از حضرت رسول (ص) و ائمه معصومین (ع) به تکلیف اسلامی توجه داشتند.
حضرت امام (ره) در مسائل عبادی هرگز از خود نظری نداشتند و مانند یک فرد عادی هر آنچه را که در این زمینه وارد شده است، دقیقا به همان صورتی که وارد است انجام می دادند. تمام دعاهای (مفاتیح الجنان) را با همان صورتی که نوشته شده است، بجا می آوردند. به خاطر دارم که در یک روز این پیرمرد نود ساله برای هر زیارت یک غسل کردند، و در کمتر از دو ساعت سه بار غسل زیارت انجام دادند، و به همین یک غسل اکتفا نکردند.
ایشان متعبد به معنی واقعی بودند.
در ماه مبارک رمضان وقتی نجف بودند، هر سه روز یک دور قرآن را ختم می کردند. در ایام سال ماهی یکبار قرآن را ختم می کردند. ایشان همواره با قرآن مانوس بودند؛ یک جز قرآن را هشت قسمت کرده و هر قسمت را در زمان خاصی قرائت می کردند. گاهی ، مدتها روی یک جمله قرآن مکث می کردند. ایشان به قدری با کتاب مفاتیح الجنان مانوس بودند که هر چند ماه ،مفاتیح ایشان پاره می شد و ما ناچارا مفاتیح را یا صحافی می کردیم و یا مجدداً برای ایشان تهیه می کردیم.
امام عظیم الشان با آن حال رنجوری که داشتند، متوجه می شدم که در سرمای زمستان راه نسبتاً طولانی را در برف طی کرده اند، و برای اینکه به ما کاری را نگفته باشند، خود برای خاموش کردن چراغ اقدام کرده اند. با خاموش شدن چراغ حیاط متوجه می شدیم که ایشان در حیاط هستند. فوراً خودم را به ایشان می رساندم و می گفتم: خوب آیفون که بود، از طریق آیفون می گفتید: من می رفتم، خاموش می کردم. ولی ایشان می گفتند: بالاخره یک کسی باید این کارها را می کرد. ایشان هنگامی که از پاریس عازم وطن بودند به دوستان پیغام دادند که منزل مرا در پایین شهر تهیه کنید. بعد از رفتن به قم و بروز بیماری قلبی ایشان، به اصرار پزشکان معالج، ایشان در جماران ساکن شدند.
در جماران ابتدائاً در منزل یک بنا که مساحت آن کمتر از صد متر بود، زندگی می کردند و محل کارشان نیز همانجا بود. بعداً آقای امام جمارانی منزل خود را در اختیارایشان گذاشتند.
روزی که شاه فرار کرد تمام نمایندگان رسانه های گروهی دنیا در نوفل لوشاتو با حضرت امام برنامه مصاحبه داشتند .شاید 15 شبکه تلویزیونی در سراسر دنیا به طور مستقیم این برنامه را پخش می کردند: زیرا یکی از بزرگترین رویدادها در سراسر دنیا به طور مستقیم این برنامه را پخش می کردند؛ زیرا یکی از بزرگترین رویدادهای تاریخ انقلاب به وقوع پیوست.
همه می خواستند نظر امام را بدانند. ایشان چند دقیقه صحبت کردند، بعد از من سئوال کردند: ظهر شده است؟ گفتم : همین الان ظهر شد. امام گفتند: والسلام علیکم و رحمه الله. در آن لحظه، ایشان موضوع به آن اهمیت را به خاطر اقامه نماز در اول وقت رها کردند. در شرایطی که رسانه های بیگانه برای میلیونها بیننده خود در حال ارسال خبر مصاحبه امام بودند، امام اقامه نماز در اول وقت را بر ادامه مصاحبه ترجیح دادند.
با یاری الله و الطف بی کران او
از این که این سعادت نصیبم شد خوشحالم و نوشتن این وبلاگ را آغاز می کنم تا من هم بتوانم وظیفه خود در برابر این انقلاب و آن هایی که برای ما رفتند و ما ماندیم را هر چند مختصر ادا کنم.
(به امید سر بلندی روز افزون انقلاب اسلامی و خواری دشمنان آن)
در روز بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی (24 سپتامبر 1902 میلادی) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانواده ای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر سلام الله علیها، روح الله الموسوی الخمینی پای بر خاکدان طبیعت نهاد.
او وارث سجایای آبا و اجدادی بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم و کسب معارف الهی کوشیده اند. پدر بزرگوار امام خمینی مرحوم آیه الله سید مصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیه الله العظمی میرزای شیرازی (رض)، پس از آنکه سالیانی چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود به ایران بازگشت و در خمین ملجا مردم و هادی آنان در امور دینی بود. در حالیکه بیش از 5 ماه از ولادت روح الله نمی گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت، ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگوئیهایشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حکم الهی قصاص به تهران (دارالحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.
بدین ترتیب امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مومنه اش (بانو هاجر) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیه الله خوانساری (صاحب زبده التصانیف) بوده است و همچنین نزد عمه مکرمه اش (صاحبه خانم) که بانویی شجاع و حق جو بود، سپری کرد اما در سن 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نی محروم گردید.
حضرت امام از سنین کودکی و نوجوانی با بهره گیری از هوشی سرشار، قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزه های دینیه، از آن جمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمین و علمای منطقه (نظیر آقا میرزا محمود افتخار العلما، مرحوم میرزا رضا نجفی خمینی، مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی، مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی و مرحوم آقا عباس اراکی و بیش ازهمه نزد برادر بزرگش آیه الله سیدمرتضی پسندیده) فرا گرفت و در سال 1298 هـ ش عازم حوزه علمیه اراک شد.
اندکی پس از هجرت آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی رحمه الله علیه (نوروز 1300 هجری شمسی، مطابق با رجب المرجب 1340 هجری قمری) امام خمینی نیز رهسپار حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه قم طی کرد. که می توان از فرا گرفتن تتمه مباحث کتاب مطول (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی و تکمیل دروس سطح نزد مرحوم آیه الله سیدمحمد تقی خوانساری، و بیشتر نزد مرحوم آیه الله سید علی یثربی کاشانی و دروس خارج فق و اصول نزد زعیم حوزه قم آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی رضوان الله علیهم نام برد.
روح حساس و جستجوگر امام خمینی باعث می شد تا ایشان تنها به ادبیات عرب و دروس فقه و اصول بسنده نکند و به دیگر رشته های علمی نیز علاقمندانه روی آورد. از اینرو همزمان با فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدین وقت به فراگیری ریاضیات و هئیت و فلسفه نزد مرحوم حاج سیدابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافه علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکمی یزدی و عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمد رضا مسجد شاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آیه الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی و عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیه الله آقا میرزا محمد علی شاه آبادی ـ اعلی الله مقاماتهم ـ بپردازد.
پس از رحلت آیه الله العظمی حایری یزدی تلاش امام خمینی به همراه جمعی دیگر از مجتهدین حوزه علمیه قم به نتیجه رسید و آیه الله العظمی بروجردی (رض) به عنوان زعیم حوزه علمیه عازم قم گردید. در این زمان. امام خمینی به عنوان یکی از مدرسین و مجتهدین صاحب رای در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته می شد و زهد و وارستگی، تعبد و تقوای او زبانزد خاص و عام بود. همین خصلتهای متعالی که از طریق سالها مجاهده با نفس و ریاضتهای شرعی و تجربه مبانی و مفاهیم عرفانی در متن زندگی شخصی و اجتماعی به دست آمده بودند و همچنین مشی سیاسی حضرت امام که سخت معتقد به حفظ کیان حوزه ها و اقتدار روحانیت و زعامت دینی به عنوان تنها پناهگاه مردم در آن روزها ی خطیر و پرآشوب بود، این عوامل موجب می شدند تا آن حضرت علیرغم شایستگیها و اختلاف نظرها، همواره علم و فضل و تلاش خویش را در خدمت به تحکیم حوزه تازه تاسیس علمیه قم و به عنوان مدافعی دلسوز در کنار آیه الله العظمی حایری و آیه الله العظمی بروجردی باقی بماند. پس از رحلت آیه الله بروجردی نیز امام خمینی علی رغم رویکرد گسترده طلاب و فضلا و جامعه اسلامی به ایشان به عنوان یکی از مراجع تقلید، از هر گونه اقدامی که شائبه موقعیت طلبی و مقام خواهی داشته باشد به شدت پرهیز داشت و دوستان خویش را همواره به بی اعتنایی به اینگونه مسائل فرا می خواند. در زمانی که آگاهان جامعه اسلامی گرد وجود او را به عنوان منادی اسلام راستین گرفتند و آرزوهای خویش را در تقوی و علم و آگاهیهای وی یافتند، کمترین تغییری در مشی و منش امام خمینی پدید نیامد و این تکیه کلام همیشگی او بود که می فرمود:
«من خود را خادم و سرباز اسلام و ملت می دانم».
حضرت امام طی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملاصادق، مسجد سلماسی و .... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجد شیخ اعظم انصاری (ره) معارف اهل بیت و فقه را در عالیترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درسهای ولایت فقیه بازگو نمود. به گفته شاگردان ایشان درس امام خمینی از معتبرترین کانونهای درسی حوزه محسوب می شد و در برخی از دوره هاـ سالهای تدریس در حوزه علمیه قم ـ شاگردان حاضر در محضر استاد به 1200 نفر هم رسیده بود که در میان آنان دهها تن از مجتهدین مسلم و شناخته شده حاضر بودند و ازمکتب فقه و اصول امام خمینی بهره می بردند. از برکات سالها تدریس امام خمینی تربیت صدها و بلکه به اعتبار مدت طولانی تدریس هزاران عالم و فرزانه ای بوده است که هر یک از آنها اینک روشنی بخش حوزه های دینیه اند و مجتهدان و فقیهان و عرفای برجسته و مطرح امروز در حوزه علمیه قم و دیگر مراکز دینی در زمزه شاگردان مکتب آن حضرت می باشند و متفکرانی همچون علامه شهید استاد مطهری و شهید مظلوم دکتر بهشتی افتخارشان این بود که سالها از محضر آن عارف کامل فیض برده اند. و امروزه چهره های درخشان روحانیتی که انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را در مصادر امور کشور راهبری می کنند از تربیت یافتگان مکتب فقهی و سیاسی امام خمینی بشمار می روند.
امام خمینی (ره) از نظر علم و عمل، درک عمیق معرفتی و نیز تقوای عملی و علمی، از بزرگ ترین شخصیت های اسلامی به شمار می آمد. ایشان هم چنین در اندیشه دینی و تسلط بر معارف تشیع، وارستگی، تهذیب نفس، شجاعت، درک زمان، شناخت جامعه، رأفت با دوستان و شدت با دشمنان بی نظیر بود. اراده پولادین وی که ریشه در ایمان و اتکایش به خداوند داشت، اجازه نمی داد هیچ مانعی در عملی ساختن مقاصد والایش جلودار شود. ایشان در عین حال انسانی بسیار مهربان، سرشار از عطوفت، خویشتن دار و پرهیز کار بود و صبر و استقامت، مانع از آن بود که سخت ترین حوادث، خللی در اراده ایشان در رسیدن به هدف ایجاد کند.
قاطعیت امام (ره):
زمانی که امام خمینی (ره) امری را وظیفه و تکلیف شرعی خویش تشخیص می دادند، اگر سایر افراد هم با آن مخالفت می کردند، با قاطعیت تمام و بدون هیچ ترس و واهمه ای آن را دنبال کرده و انجام می دادند. ایشان در زمان پهلوی، خطاب به فرستاده رژیم شاه می گویند: «این را بدانید تا زنده هستم، اگر در خانه ام را هم به رویم ببندید، از پای نخواهم نشست و با این نیش قلم، علیه شما خواهم نوشت و اگر نشد، از شکاف در سخنم را به مردم خواهم رساند».
سیمای مردمی امام (ره):
جمله ویژگی های رهبری الهی امام خمینی (ره) آمیختگی بعد الهی با روح مردم داری ایشان بود. حضرت امام (ره) پیوسته خود را خدمتگزار و عاشق مردم می دانستند. ایشان می فرمودند: «مردم شریف ایران! من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش می دانم و شما می دانید که من به شما عشق می ورزم و شما را می شناسم، شما هم مرا می شناسید».
نظم در زندگی:
امام خمینی در پیروی از فرمایش امام علی (ع) ، در رعایت پرهیزکاری و نظم در امور، از نمونه های کامل به شمار می روند که ضمن تهذیب نفس و تقوا، برای تمامی ساعات شبانه روز برنامه ای خاص داشتند. تمامی کارهای ایشان، از جمله مطالعه، عبادت، دعا و نیایش، رسیدگی به امور مسلمانان و کشورهای اسلامی، استراحت و اوقات فراغت و انجام امور برنامه و زمان مشخصی داشتند. ایشان ضمن پشتکار و خستگی ناپذیری، بر خدا توکل می کردند که همین ویژگی ها، سبب بهره برداری هرچه بهتر از ساعات پر برکت عمر ایشان به شمار می رود.
امام و نماز:
نماز، ارتباط بین بنده و خداوندگار عالمیان و صفا دهنده روح آدمی است که آن را جانی تازه می بخشند. نقل می کنند در روزهایی که امام خمینی (ره)، در بیمارستان تحت معالجه و عمل جراحی بودند و زیر دستگاه اکسیژن قرار داشتند، نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودند و حتی در آن حال، نماز شب خود را نیز ترک نکردند.
حضرت امام خمینی (ره)، برای نماز تمیزترین جامه را بر تن می کردند. ایشان سپس با دقت وضو می گرفتند و محاسن مبارک خود را شانه می کردند. بعد عطر می زدند و پس از گذاشتن عمامه بر سرشان به نماز می ایستادند. حتی در هنگام بیماری و با وجود زخمی بزرگ در ناحیه شکم، ایشان موقع نماز، تمیزترین جامه ها را بر تن می کردند.
امام و دوستی با فرزندان:
امام خمینی (ره) در عین داشتن صلابت و صراحت، پدری مهربان و دل سوز و یاری امین برای اطرافیان و آشنایان نیز بودند. یکی از فرزندان این بزرگوار در وصف پدر چنین می گوید: «امام با افراد خانواده بسیار گرم و مهربان بودند، ولی در عین حال به خاطر جذبه ای که داشتند، از ایشان حساب می بردیم. امام همه اولادشان را به یک نظر نگاه می کردند، به طوری که بعد از این همه سال، متوجه نشدیم کدام یک از فرزندانشان را بیش تر دوست داشته اند».
آینده نگری و عاقبت سنجی امام:
آینده نگری و عاقبت اندیشی در امور، از ویژگی های شخصیتی امام خمینی (ره) به شمار می رفت که همواره به آن توجه وافری داشتند. ایشان در جایی فرموده بودند: « در این مبارزه ، بذری را که الان می کاریم، ممکن است پنجاه سال دیگر به نتیجه برسد».
بصیرت، بینایی و دیدن مسائل و عمق زوایای امور، از ویژگی های شخصیتی امام خمینی (ره) به شمار می رفت که در فراز و نشیب های مسایل، از آن استفاده می کردند. ایشان نقل می کنند که: « گاهی کسی پیش من آمده، شروع به صحبت می کند (؛ولی) هنوز حرفش تمام نشده، می فهمم که آن چه می خواهد بگوید، چه نقشه ای دارد و چه نتیجه ای می خواهد از این ملاقات بگیرد.»
امام خمینی (ره) از همه علوم لازمه برای موفقیت در نهضت بهره مند بود. او عالمی اسلام شناس، سیاستمدار، مردم شناس، آگاه به مسائل روز دنیا و تاریخ عمومی و تاریخ اسلام بود که از فلسفه و عرفان و اخلاق و همه علوم تخصصی حوزوی در حد بسیار بالایی برخودار بود به گونه ای که نه تنها در حرکت های خود نیاز علمی به کسی نداشت؛ بلکه از استادان مشهور به شمار می رفت. یکی از نزدیکان امام می گوید: «یکی از اساتید نجف می گفت: من بیست سال در نجف درس خواندم و خیال می کردم مستغنی شده ام، اما وقتی امام نجف آمدند و من به درس او رفتم! دیدم خیر، هنوز چیزی نفهمیده ام».
امام (ره) و طرح مباحث نظری حکومت:
با تبعید شدن امام خمینی (ره) به نجف اشرف، ایشان در بهمن 1348، سلسله درس هایی را درباره حکومت اسلامی و ولایت فقیه مطرح نمودند. امام در آن درس ها، دورنمای مبارزه و هدف های نهضت را ترسیم، و مبانی فقهی، اصولی و عقلی حکومت اسلامی و مباحث نظری حکومت داری را ارائه کردند. با انتشار این مطالب در قالب کتاب ولایت فقیه، شور تازه ای در میان مبارزان به وجود آمد.
امام (ره) و طرح مسایل نوین فقهی:
دوران تبعید امام خمینی (ره) در ترکیه، با سختی های زیادی همراه بود، به گونه ای که حتی ایشان حق پوشیدن لباس روحانیت را نداشت. این دوران تبعید، یازده ماه به طول انجامید. ترک ها برای منزوی ساختن ایشان، چندین بار محل سکونت را تغییر دادند، اما امام چون کوهی استوار در مقابل دشمنان ایستاده و با وجود همه مشکلات، با استفاده از فرصت به دست آمده در ترکیه، به تدوین کتاب تحریر الوسیله پرداختند که در آن، برای اولین بار از احکام جهاد، دفاع، امر به معروف و نهی از منکر، در رساله های عملیه یاد شده بود.
امام، عرفان و تعقل:
بیش تر عرفا، سیر و سلوک را امری نفی کننده تعقل، یا جدای از آن می دانند و عقیده دارند که راه عرفان، جدای از طریق عقل است و مسایل عرفانی، یافتنی است، نه گفتنی. امام خمینی (ره) نه تنها در پیمودن این مسیر، عقل را مردود نمی شمردند؛ بلکه برای طرح مبانی عرفانی و خداشناسی، استدلال عقلی هم می کردند. در واقع امام، با تأثیر پذیری از قرآن و تعالیم اهل بیت (ع) برای عنصر تفکر و اندیشه، احترام خاصی قائل بوده و از تعقل به شدت حمایت می کردند. در عرفان ایشان، تفکر و تحقیق، یکی از ارکان و سلوک به شمار می آید.
امام و درس اخلاق:
پس از رحلت آیت الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، استاد بزرگ اخلاق، امام خمینی (ره) این درس را در عصر روزهای جمعه ادامه دادند که البته بعدها توسط کارگزاران رضاخان به تعطیلی کشید. یکی از شاگردان این کلاس می گوید: «امام، در هفته یک بار درس اخلاق داشتند که یک هفته انسان را کنار از گناه نگاه می داشت و تحت تأثیر آن، او را از تمایلات مادی و حیوانی باز می داشت».
امام و توصیه به تهذیب نفس در جوانی:
حضرت امام خمینی (ره) در نامه ای که به فرزندشان حاج احمد آقا نگاشت، در مورد چگونگی استفاده از دوران جوانی، چنین سفارش می کند. «عزیزم! از جوانی به اندازه ای که باقی است، استفاده کن در پیری همه چیز از دست می رود؛ حتی توجه به آخرت و خدای تعالی. از مکرهای بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده طول عمر می دهد و تا لحظه آخر با وعده های پوچ، انسان را از ذکر خدا و اخلاص برای او باز می دارد تا مرگ برسد و در آن حال، ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، می گیرد».
امام (ره) از دیدگاه مقام معظم رهبری:
مقام معظم رهبری، عظمت روح و شخصیت والای امام خمینی (ره) را چنین بیان می کنند: « نام آور بزرگ دوران معاصر، یعنی امام روح امام خمینی (ره) دانشمندی پارسا و خردمندی پرهیزکار و حکیمی سیاست مدار و مؤمنی نواندیش و عارفی شجاع و هوشمند و فرمانروایی عادل و مجاهدی فداکار بود. او فقیه و اصولی و فیلسوف و عارف و معلم اخلاق و ادیب و شاعر بود. در او خصلت های برجسته خداداد، در آمیخته با آن چه او خود از معارفی قرآنی آموخته و دل و جانش را به آن زیور داده بود، شخصیت عظیم و جذاب و تأثیر گذاری پدید آورده بود که هر یک از چهره های برجسته یک قرن اخیر جهان ـ که قرن رجال بزرگ و مصلحان نام آور دینی و سیاسی و اجتماعی است ـ در برابر آن کم جاذبه و یک بُعدی و کوچک به نظر می آمدند».