انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، جمعی از نویسندگان ؛

 

 

 

با رحلت آیت الله بروجردی در فروردین 1340، مرجعیت مطلق از میان رفت وهیچ یک از مراجع شرایط احراز آن را به تنهایی نداشتند.شاه نیز که اصلاحات مورد نظر امریکا را تا زمان حیات آیت الله بروجردی به تعویق انداخته بود، بلا فاصله پس از رحلت ایشان، با انتصاب علی امینی به نخست وزیری (اردیبهشت ماه 1340) در صدد اجرای آنها برآمد.وی برای آسوده شدن از مخالفت‏های احتمالی علمای قم علیه اصلاحاتش، در صدد بر آمد تا پایگاه مرجعیت را از قم به نجف اشرف منتقل کند.از این رو پیام تسلیت رحلت آیت الله بروجردی را به آیت الله سید محسن حکیم، مجتهد شیعی عراقی ارسال کرد. (1)

روحانیان مبارز این اقدام شاه را بی اعتنایی به مراجع قم و قدم اول در راه تضعیف روحانیت ایران تلقی کردند.هر چند شاه در چنین هدفی نا کام ماند اما علاقه‏مند بود تا این مقام در مراجع قم متمرکز نگردد و پراکندگی و تشتت مرجعیت از نگرانی‏های او بکاهد.در درجه بعد واکنش‏های متعددی نیز در حوزه علمیه قم در قبال مساله مرجعیت‏به وقوع پیوست.نگرانی از آینده عامت‏حوزه سبب شد تا مرحوم بهبهانی بزرگ از تمام عالمانی که در مظان مرجعیت‏بودند دعوت کند تا در نشست اضطراری درباره سرنوشت‏حوزه تصمیم مشترکی اتخاذ کنند.از این جلسه به بعد بود که به تدریج امام خمینی در کنار عالمانی هم چون آیات عظام گلپایگانی و نجفی مرعشی مرجعیت تقلید را بر عهده گرفت.

علی امینی که جزو جناح اصلاح طلب رژیم به شمار می‏رفت، پس از احراز پست نخست وزیری، شعار اصلاحات اداری و اقتصادی به ویژه اصلاحات ارضی را سر لوحه‏کار خود قرار داد و تلاش کرد برای پیشبرد برنامه‏های مورد نظرش، به مراجع و روحانیت نزدیک شود و با آن‏ها به گفت و گو نشیند.به همین منظور پس از رحلت آیت الله بروجردی به قم رفت و با مراجع آن شهر دیدار و به طور خصوصی گفت و گو کرد.به هر ترتیبی که بود اصلاحات ارضی در بیستم دی ماه همان سال تصویب شد و به اجرا در آمد تا در صورت مخالفت احتمالی مراجع، آنان مخالف با اصلاحات ارضی و طرفدار زمین داران معرفی شوند.امام که نقشه دولت را دریافته بود و از طرفی هنوز هم ابعاد و نتایج علمی اصلاحات ارضی روشن نشده بود به انتظار تحولات بعدی نشست و مخالفتی با آن نکرد.

الف. مصوبه انجمن‏های ایالتی و ولایتی

همان طور که در پایان فصل پیش گفتیم با روی کار آمدن کندی در دی ماه 1339 ه.ش (ژانویه 1961 م.)، امریکایی‏ها رژیم‏های وابسته به خود مانند ایران، برزیل و آرژانتین را برای انجام پاره‏ای اصلاحات و تغییرات تحت فشار گذاردند.در ایران علی امینی که به هواداری از امریکا مشهور بود نخست وزیر شد و برای اجرای رفرم‏ها به تکاپو افتاد.شاه که از افزایش قدرت امینی به ویژه به دلیل اعتماد کامل امریکا به او نگران بود، در سفری به امریکا به دولت مردان آن کشور قول داد که حاضر است‏خودش اصلاحات را انجام دهد.بدین ترتیب امینی در 27 تیر ماه 1341 ه.ش استعفا داد و اسد الله علم به جایش نشست.

علم تحصیلات عالیه نداشت و در میان مردم و مخالفان سیاسی چهره بد نامی بود.با این وجود، نفوذ بی نظیری در امور کشور داشت و از نزدیک‏ترین و مورد اعتمادترین دوستان شاه به شمار می‏رفت.او که مامور اجرای رفرم‏ها شده بود در 16 مهر 1341 ه.ش، لایحه انجمن‏های ایالتی و ولایتی را به تصویب رساند.به موجب این لایحه، واژه اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف شده بود، انتخاب شوندگان نیز به جای این که مراسم تحلیف را با قرآن به جای آورند.از این پس این کار را با «کتاب آسمانی‏» انجام می‏دادند.افزون بر این در مصوبه به زنان نیز حق رای داده شده بود. (2)

امام خمینی (ره) که در پی فرصتی برای آغاز یک تحول بنیادین در نظام سیاسی بود، مبارزه خود را از همین نقطه آغاز کرد. ایشان که تصویب لایحه مذکور را مقدمه برنامه‏های ضد قانونی و ضد اسلامی رژیم شاه می‏دانست، بلا فاصله علمای طراز اول قم را دعوت کرد تا در منزل فرزند شیخ عبد الکریم حائری، بنیان گذار حوزه علمیه قم، گرد هم آیند و درباره این لایحه به مشورت و تصمیم گیری بپردازند.امام در این جلسه، اهداف دولت را بر شمرد و نسبت‏به تصویب چنین لایحه‏ای اعلام خطر کرد.در پایان جلسه نیز تصمیمات زیر گرفته شد:

1.طی تلگرافی به شاه، مخالفت مراجع و علما را با لایحه اعلام داشته و لغو فوری آن، درخواست‏شود.

2.علمای تهران و شهرستان‏ها را از طریق نامه و پیغام در جریان امر قرار داده و از ایشان برای آگاه کردم مردم و مقابله با دولت دعوت شود.

3.هفته‏ای یک بار و در صورت لزوم بیش‏تر، میان علمای حوزه، جلسه مشورت برقرار شود تا تصمیمات و مبارزه با وحدت نظر و عمل توام گردد.

شاه در تلگرافی که متن آن روز بعد به امام و سه تن دیگر از مراجع قم مخابره شده، این تغییرات را غیر مهم دانست.شاه در این پیام مراجع را با عبارت «حجت الاسلام‏» مخاطب قرار داد تا این تصور را ایجاد کند که آن‏ها مرجع نیستند. (3)

پس از آن، مراجع قم تلگرافی به علم مخابره کردند.امام خمینی در تلگراف خود، بی آنکه علم را با عنوان نخست وزیر خطاب نماید، تصویب لایحه مذکور را مخالف «شرع مقدس‏» و «مباین صریح قانون اساسی‏» دانست و ضمن توصیه به رعایت قوانین اسلام، تاکید نمود که علمای ایران و اعقاب مقدسه و سایر مسلمین در امور مخالف با شرع، ساکت نخواهند ماند. (4)

به دنبال بی اعتنایی علم به تلگراف‏های مراجع و علمای قم و سایر شهرستان‏ها، امام خمینی (ره) تلگراف اعتراض آمیزی به شاه فرستاد و در آن بی اعتنایی علم را خاطر نشان ساخت.سکوت و بی اعتنایی 40 روزه علم نیز امام را واداشت تا اعلامیه کوبنده‏تری برای او صادر نماید.در آغاز تلگراف آمده بود: معلوم می شود شما بنا ندارید به نصیحت‏های علمای اسلام که ناصح ملت و مشفق امتند توجه کنید و گمان کردید [که] ممکن است در مقابل قرآن کریم و قانون اساسی و احساسات عمومی قیام کرد. (5)

در این مدت امام با سخنرانی‏ها، صدور اعلامیه‏های متعدد و ارسال نامه‏ها و پیک‏های بسیاری برای شخصیت‏های سیاسی و روحانی شهرها، تحرکی گسترده انجام داد.

در 15 آبان 1341 ه.ش علم نیز به جای عذر خواهی، در یکی از سخنرانی‏های خود هر گونه اخلال‏گری را محکوم کرد و اقدامات اخیر علما را تلویحا حرکتی ارتجاعی دانست.به دنبال بی پروایی علم، اعتراضات متعددی از مردم شهرها به ویژه تهران برخاست و سیل تلگراف‏ها و استفتائات حوزویان و قشرهای مختلف مردم به سوی امام سرازیر شد.

سر انجام علم در 22 آبان ماه 41 تلگرافی به سه نفر از مراجع قم - به جز امام - مخابره کرد و در ظاهر موافقت‏خود را با خواسته‏های آنان اعلام کرد.هم زمان طی مصاحبه‏ای مطبوعاتی نیز همین مطالب را بیان کرد.برخی از علما، پاسخ علم را نشانه عذر خواهی وی دانستند و مساله را مختومه تلقی کردند.ولی امام با هوشیاری اظهار داشت لایحه‏ای که به تصویب هیات دولت رسیده با تلگراف خصوصی از قانونیت نمی‏افتد، بلکه باید لغو آن توسط رییس دولت و به طور رسمی در جراید اعلام شود.به هر ترتیب، با تلاش‏های پیگیر امام و مراجع قم و پشتیبانی مردم، لایحه‏ای که در مهر ماه سال 1341 به تصویب دولت رسیده بود در آذر ماه همان سال لغو شد.

رژیم شاه از تصویب لایحه انجمن‏های ایالتی و ولایتی اهداف ذیل را دنبال می‏کرد:

1. تضعیف روحانیت و تقویت عمال بیگانه

رژیم شاه با این مصوبه، اندیشه تداوم و تشدید سیاست تضعیف روحانیت را در سر می‏پروراند، سیاستی که با رحلت آیت الله بروجردی از همیشه نمایان‏تر شده بود.همان طور که پیش از این گفته شد، شاه در سوگ این مرجع بزرگ تنها به علمای نجف، پیام تسلیت مخابره کرد تا این تصور را ایجاد کند که دیگر کانون مرجعیت در ایران نیست و عالمان قم پایگاه گذشته خود را از دست داده‏اند.برداشتن قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان و قرار دادن سوگند به کتاب آسمانی به جای قرآن، اقدامی در جهت تقویت‏بیگانگان و غیر مسلمانان در کشور به شمار می‏آمد و به گروه‏های صاحب نفوذ غیر مسلمان که در عمل سیاست کشور را در اختیار داشتند، فرصت می‏داد تا موجودیت‏خود را اعلام دارند.امام خطر نفوذ صهیونیست‏ها و عمال بهایی آن‏ها را در ایران بارها تذکر داده بود.حامد الگار با اشاره به این مطلب می‏نویسد:

علت مخالفت آیت الله خمینی با این قوانین آن بود که شرط سوگند خوردن به قرآن برای اعضای انجمن‏ها حذف شده بود و این نگرانی وجود داشت که اقدام فوق، راه را برای مشارکت‏بهاییان در حیات سیاسی کشور هموار سازد. (6)

امام خمینی (ره) در پاسخ به نامه اصناف شهرستان قم، در همین زمان، چنین می‏فرماید:

این جانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می‏کنم.قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیست‏ها است که در ایران به حزب بهایی ظاهر شدند...تلویزیون ایران پایگاه جاسوس یهود است. (7)

2. گسترش بی بند و باری در پوشش اعطای حق رای به زنان

اعطای حق رای به زنان، یکی از بخش‏های تصویب نامه بود که از نظر طرفداران شاه اهمیت‏بسیار داشت و اشرف پهلوی - خواهر شاه - آن را مهم‏ترین تحول تاریخی برای زنان می‏خواند. (8)

ورود بانوان به صحنه‏های اجتماعی، در حالی که زنان نیز همانند مردان از ابتدایی‏ترین حقوق انسانی محروم بودند، ماهیتی جز فریب و به فساد کشاندن آن‏ها نداشت.در کشوری که انتخابات آزاد وجود نداشت و فهرست کاندیداها به وسیله دولت و ساواک تعیین می‏شد، رای دادن یا راه یافتن زنان به مجلس چه اهمیتی داشت؟

مخالفت‏با تصویب نامه، نه مخالفت‏با آزادی زنان، بلکه مخالفت‏با توسعه فساد بود.امام خمینی (ره) اعلام داشت: ما با ترقی زن‏ها مخالف نیستیم، ما با این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم، مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زن‏ها داشته باشند؟ ! مگر آزادی مرد و آزادی زن با لفظ درست می‏شود. (9)

و در جای دیگر چنین می‏فرماید:

ما می‏گوییم زن‏ها را به اسم آزادی و ترقی به فساد نکشید و منحرف نسازید.شما حساب کنید در این بیست و چند سالی که از این کشف حجاب مفتضح می‏گذرد چه چیزی عاید زن‏ها شده، چه چیزی عاید مردها شده و چه چیزی عاید این مملکت گردیده است. (10)

ب) انقلاب سفید و پی آمدهای آن

چنان چه بیان شد لایحه انجمن‏های ایالتی و ولایتی، با مخالفت و مقاومت پی گیر و قاطع امام خمینی (ره) و دیگر مراجع رو به رو و سر انجام از سوی هیات وزیران رسما ملغی گردید.سپس شاه تصور کرد که اگر خود مجری چنین رفرم‏هایی شود با مخالفت جدی مواجه نشده و اقداماتش با موفقیت همراه خواهد بود.آن چه شاه را واداشت تا مسؤولیت این کار را بر عهده گیرد، تعهدی بود که در قبال تعویض و بر کناری علی امینی به امریکا سپرده بود.در واقع رفرم‏های مذکور که پیش از این در قالب لایحه انجمن‏های ایالتی و ولایتی با شکست مواجه شده بود، با حذف و اضافاتی مجددا مورد توجه قرار گرفت.از این رو شاه در 19 دی ماه 1341 ه.ش - سالروز اصلاحات ارضی - به طور رسمی اعلام کرد قصد دارد اصول شش گانه‏ای را به رفراندوم بگذارد.این اصول که شاه به آن‏ها نام انقلاب سفید داده بود، در حقیقت همان رفراندوم‏هایی بود که امریکا به کشورهای توسعه نیافته اعلام کرده بود. (11)

اصول فوق، با جملاتی زیبا و سنجیده معرفی شده بود که مخالفت‏با آنها، مخالفت‏با منافع عمومی و مصالح ملی قلمداد می‏گردید.

امام خمینی (ره) بار دیگر مراجع قم را به تشکیل جلسه و اخذ تصمیم فرا خواند.بدین ترتیب جلسه‏ای برگزار و در نهایت قرار شد نماینده‏ای از سوی رژیم دعوت شود تاانگیزه شاه را از طرح این لوایح توضیح دهد.به همین منظور آقای بهبودی روانه قم شد و بی درنگ با مقامات روحانی و علمای قم به گفت و گو نشست و چند بار نیز بین تهران و قم رفت و آمد کرد و نظرات و پیشنهادهای علمای قم را به رژیم و پاسخ‏های شاه را به آنان رساند. (12)

بی نتیجه ماندن گفت و گوی علما با نماینده شاه، سبب شد آن‏ها آیت الله آقا روح الله کمالوند - که از علمای بزرگ خرم آباد و دارای شم سیاسی بود - را به نزد شاه روانه کنند.شاه در پاسخ به پرسش‏های مرحوم کمالوند، به جای این که توضیح روشنی به وی دهد، می‏گوید: «اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم، زیرا اگر نکنم از بین می‏روم‏» . (13)

در پایان نیز از علمای ایران گلایه می‏کند که چرا او را همانند علمای اهل سنت اولی الامر خطاب نمی‏کنند و برای او دعا گو نیستند. (14)

پس از مراجعت آیت الله کمالوند، مراجع و علمای قم جلسه‏ای تشکیل دادند تا نتیجه ملاقات وی با شاه را جویا شوند.پس از شنیدن سخنان وی، روشن شد که اصول ادعایی شاه مورد حمایت کامل امریکاست تا جایی که ادامه سلطنتش به اجرای آن‏ها بستگی دارد. (15)

امام خمینی (ره) در واکنش به اصرار شاه بر انجام رفراندوم، در روز 2 بهمن 1341، ه.ش طی اعلامیه‏ای آن را تحریم کرده و رفراندوم اجباری نامید که در مقابل حکم اسلام و قانون اساسی بی ارزش است.به دنبال انتشار این اعلامیه، بازار تهران تعطیل شد و کسبه با سر دادن شعارهایی علیه رفراندوم به تظاهرات پرداختند.گروهی از مردم و دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران نیز تظاهرات بر پا کردند که مورد هجوم پلیس قرار گرفته و تعدادی از آن‏ها مجروح و دستگیر شدند.در قم نیز تظاهرات مردمی با حمله پلیس و مجروح شدن و دستگیری عده‏ای مواجه شد.

در این شرایط شاه برای این که پیش از رفراندوم، مراجع و علمای قم را متقاعد کند با اطلاع پیشین به قم سفر کرد.فرماندار قم تلاش نمود تا علما را به استقبال شاه ببرد، اما این حرکت‏با اقدام به موقع امام خمینی (ره) خنثا شد.ایشان بلا فاصله اعلامیه‏ای منتشر کرد و خروج مردم را از خانه‏هایشان تحریم نمود.شاه در روز 4 بهمن وارد این شهر شد اما بازارها و مغازه‏ها یک پارچه تعطیل بود و به جز افراد مزدوری که از قبل برای این کار آورده بودند، کسی در خیابان‏ها و معابر دیده نمی‏شد.شاه پس از سخنرانی تند و خشمگینانه علیه روحانیت‏بی هیچ دستاوردی به تهران بازگشت.با تمام مخالفت‏هایی که صورت گرفت‏سر انجام رفراندوم در ششم بهمن ماه 1341 برگزار گردید و بنا به اعلان رسانه‏های گروهی پنج میلیون و ششصد هزار نفر به لوایح مذکور رای مثبت دادند!

پس از رفراندوم که با نیرنگ، تقلب و تهدید گسترده همراه بود، روزنامه‏ها با تبلیغات گسترده این «پیروزی‏» را به شاه و مردم تبریک گفتند.حامیان خارجی دربار نیز پیام‏های تبریک برای شاه فرستادند و رئیس جمهور امریکا اعلام داشت:

مسلم است که این پشتیبانی ملی اعتماد آن اعلیحضرت را به درستی راهی که برگزیده‏اند تقویت کرده. (16)

ریچارد کاتم، کارشناس پیشین وزارت خارجه امریکا در ایران، از معدود مخالفان شرایط انجام رفراندوم بود.او در نامه‏ای به روزنامه نیویورک تامیز که از اصول انقلاب سفید شاه و موفقیت وی در انجام رفراندوم به شدت دفاع می‏کرد، چنین نوشت:

رفراندوم شاه نه آزاد بود و نه یک پیروزی برای دموکراسی و حکومت مردم بر مردم به شمار می‏آید. (17)

یک مورخ فرانسوی نیز چنین نوشت:

پوچ بودن نتیجه رفراندوم - 9/99%آری - وقتی آشکار شد که چند ماه بعد، موج تظاهرات در خیابان‏ها به راه افتاد و این بار گروهی از روحانیان بر ضد رژیم موضع گیری کردند.آیت الله خمینی اعتراضات را رهبری می‏کند.او از اقامتگاه خود در شهر قم مستقیما شاه را با لحن تندی مخاطب قرار می‏دهد. (18)

با توجه به شرایط پیش آمده، روحانیان به پیشنهاد امام خمینی (ره) تصمیم گرفتند بعنوان اعتراض در ماه مبارک رمضان آن سال که از هشتم بهمن ماه آغاز می‏شد، از رفتن به مساجد خودداری کنند و برای جلب نظر عمومی در تمام ماه رمضان، مراسم سخنرانی‏ها و مساجد را تعطیل نمایند. (19)

ج) اعلام عزای عمومی در فروردین 1342

شاه در 23 اسفند 1341 ه.ش طی سخنانی در پایگاه وحدتی دزفول، از مراجع و روحانیان به زشتی یاد کرد و نسبت‏به یک سرکوب قریب الوقوع هشدار داد. (20)

امام خمینی (ره) نیز در همان روز با صدور اعلامیه‏ای نوروز سال 42 را عزای عمومی اعلام کرد. (21)

از آن جا که هر سال گروه بی شماری از مردم در ایام نوروز برای زیارت حضرت معصومه علیها السلام و دیدن مراجع به قم می‏آمدند، آن سال این حضور، وسیله‏ای برای اعتراض مردم علیه رژیم گردید.در روز دوم فروردین ماه 1342 که مصادف با 25 شوال 1382 ه.ق سالگرد شهادت امام صادق علیه السلام بود، مجلس سوگواری از سوی آیت الله گلپایگانی، در مدرسه فیضیه برگزار گردید.آن روز و ماموران زیادی که به طور ناشناس با اتوبوس وارد قم شده بودند پس از ناکامی از بر هم زدن مجلس سوگواری بیت امام، وارد مدرسه فیضیه شده و به ضرب و شتم طلاب و مردم شرکت کننده در مجلس پرداختند.طلبه‏ها نیز با استفاده از سنگ و آجر و چوب به دفاع از خود برخاستند، اما نیروهای مسلحی که مدرسه را در محاصره خود داشتند به کمک‏کماندوها شتافته و با به گلوله بستن طلاب و مردم، تعدادی از آن‏ها را مجروح و شهید نمودند.

وقتی خبر فاجعه فیضیه را به امام خمینی (ره) رساندند ایشان بلا فاصله تصمیم گرفت‏به طرف آن مدرسه حرکت کند.روحانیان و مردم حاضر در منزل که از احتمال گزند به ایشان نگران بودند، مانع خروج امام از منزل شدند.با این همه، امام در سخنان و اطلاعیه‏های متعددی که به مناسبت‏های مختلف درباره فاجعه مذکور ایراد و منتشر می‏ساخت‏به افشاگری علیه ماهیت دولت پهلوی می‏پرداخت و مردم را نسبت‏به عمق فاجعه مطلع می‏نمود:

من مصمم هستم که از پا نشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم و یا در پیشگاه مقدس حق تعالی با عذر وفود کنم.شما هم ای علمای اسلام مصمم شوید و بدانید پیروزی با شماست. (22)

د. قیام پانزدهم خرداد 1342

در فاصله میان فاجعه مدرسه فیضیه و ماه محرم - 2 فروردین تا 4 خرداد 1342- مبارزه امام اغلب در قالب صدور اعلامیه‏های متعدد بود.فرا رسیدن ماه محرم وضعیت را به یک رویا رویی گسترده کشانید.

ایام محرم بهترین موقع برای افشای جنایات رژیم و برنامه‏های ضد اسلامی شاه بود.ساواک که از جایگاه ویژه این ماه اطلاع داشت، پیش از آغاز آن، بسیاری از وعاظ را احضار و آنان را ملزم کرد که در محافل و مجالس:

1.علیه شاه سخن نگوئید، 2.علیه اسرائیل مطلبی گفته نشود، 3.مرتب به مردم نگوئید که اسلام در خطر است.

امام خمینی (ره) در نشستی با مراجع و علمای قم، پیشنهاد کرد در روز عاشورا هر یک از آن‏ها برای مردم و عزاداران حسینی سخنرانی کرده و از مظالم و جنایات رژیم پرده بردارند.امام خود نیز علی رغم تهدید رژیم، در ساعت 4 بعد از ظهر عاشورای 42 که مصادف با 13 خرداد آن سال بود برای ایراد سخنرانی به طرف مدرسه فیضیه رهسپار شد.ایشان پس از بیان فجایع دل خراش کربلا، حمله دژخیمان شاه به فیضیه را به واقعه کربلا تشبیه نمود و آن فاجعه‏را به تحریک اسرائیل دانست و رژیم شاه را دست نشانده اسرائیل خواند:

اسرائیل نمی‏خواهد در این مملکت علمای اسلام باشند، اسرائیل نمی‏خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد...اسرائیل به دست عمال سیاه خود مدرسه فیضیه را کوبید، ما را می‏کوبد، شما ملت را می‏کوبد...برای این که اسرائیل به منافع خود برسد دولت ایران به تبعیت از اغراض و نقشه‏های اسرائیل به ما اهانت کرده و می‏کند. (23)

سپس با اشاره به التزام گرفتن ساواک از وعاظ که به شاه و اسرائیل بدگویی نکرده و نگوئید که اسلام در خطر است اظهار داشت:

تمام گرفتاری‏ها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است...اگر ما نگوئیم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوئیم شاه چنین و چنان است آیا آن طور نیست؟ اگر ما نگوئیم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولا چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت می‏گوید از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت‏شاه اسرائیلی است؟ (24)

سخنان کوبنده و افشاگرانه امام، شاه را بیش از پیش نزد مردم تحقیر و رسوا کرد.دو روز پس از این سخنرانی، در سحرگاه روز 15 خرداد 1342 امام به دستور شاه در منزل مسکونی خود در قم دستگیر و بلا فاصله به تهران آورده شد.وی را نخست در سلول انفرادی زندانی و سپس به یک پادگان نظامی که تحت مراقبت کامل بود منتقل نمودند.

به دنبال انتشار خبر باز داشت امام، از نخستین ساعات روز 15 خرداد اعتراضات گسترده‏ای در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد که با شعارهایی بر ضد شاه و در طرفداری از امام همراه بود.ماموران نظامی که در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر بودند به روی تظاهر کنندگان آتش گشودند.مردم نیز با چوب و سنگ به دفاع از خود برخاستند.تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و هزاران نفر از مردم کشته و مجروح شدند. (25)

فجیع‏ترین حادثه، قتل عام دهقانان کفن پوش ورامینی بود که در پشتیبانی از امام راهی تهران شده بودند.ماموران نظامی در سر پل باقر آباد با آن‏ها روبرو شده و با سلاح‏های سنگین آنها را قتل عام کردند.پس از فرو نشستن قیام، اسد الله علم، نخست وزیر، در مصاحبه‏ای با روزنامه هرالدتریبون در روز 17 خرداد 42 تهدید کرد که امام و برخی دیگر از علما، محاکمه نظامی خواهند شد و ممکن است‏حکم اعدام آن‏ها صادر شود.شاه نیز دو روز بعد طی یک سخنرانی بیانات امام و تظاهرات مردم را به تحریک و پول بیگانگان - جمال عبد الناصر - دانست. (26)

در این راستا رسانه‏های رژیم ادعا کردند که شخصی به نام عبد القیس از بیروت با هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شده و در گمرک مهر آباد حدود یک میلیون تومان پول از او به دست آمده و اعتراف کرده است که ناصر این پول‏ها را برای افراد معینی در ایران فرستاده است.این ادعا مورد انتقاد بسیاری در داخل و خارج از جمله خیلی از نشریات خارجی واقع شد و رژیم هیچ دلیل و سندی در این خصوص ارائه نکرد.

چند روز پس از دستگیری امام، دهها نفر از مراجع و علمای ایران، به عنوان اعتراض به دستگیری امام و اعلام پشتیبانی از وی، به تهران مهاجرت کردند.بر اثر اعتراض علما و فشار افکار عمومی، سرانجام امام پس از دو ماه بازداشت در پادگانی نظامی، به منزلی در شمال شهر تهران منتقل شد و تحت نظر قرار گرفت.از نخستین ساعات روز بعد مغازه داران تهران و شهرستان‏ها به مناسبت آزادی نسبی امام، بر سر در مغازه‏های خود پرچم نصب کرده و چراغانی نمودند و به مردم شیرینی و شکلات دادند.

یک روز پس از انتقال امام - 12 مرداد - روزنامه‏های کثیر الانتشار کشور، خبری را به دستور ساواک منتشر کردند تا در نظر مردم چنین وا نمود کنند که انتقال امام از زندان به محل جدید به دلیل تفاهمی بوده که میان ایشان و مقامات انتظامی به وجود آمده است.این خبر چنین بود:

طبق اطلاع رسمی که از سازمان اطلاعات و امنیت کشور واصل گردید چون بین مقامات انتظامی و حضرات آقایان خمینی، قمی و محلاتی تفاهمی حاصل شد که در امور سیاسی مداخله نخواهند کرد و از این تفاهم اطمینان کامل حاصل گردیده است که آقایان بر خلاف مصالح و انتظامات کشور عملی انجام نخواهند داد، لهذا آقایان به منازل خصوصی منتقل شدند. (27)

این خبر شایعه‏ای بیش نبود و امام بعدا پس از آزادی کامل و بازگشت‏به قم در اولین‏فرصت طی یک سخنرانی آن را به شدت تکذیب کرد.

پس از مدتی نیز شاه، اسد الله علم را در 17 اسفند 42 عزل کرد تا وانمود کند که او مسبب حوادث اخیر بوده و عزل وی به دنبال تفاهم با امام صورت پذیرفته است.

پس از علم، حسنعلی منصور به نخست وزیری رسید.او طی نطقی با تمجید از اسلام، از آن به عنوان «یکی از مترقی‏ترین و برجسته‏ترین ادیان جهان‏» یاد کرد و بر «مراحم و عطوفت‏خاص شاه‏» به مقامات روحانی تاکید نمود.دو روز پس از سخنان منصور، امام بدون اطلاع قبلی در شب 18 فروردین 1343 وارد قم شد و به تدریج مورد استقبال مردم و علما قرار گرفت.در همان روز، روزنامه اطلاعات در مقاله‏ای تحت عنوان انقلاب سفید شاه و امریکا نوشت: «چقدر جای خوش وقتی است که جامعه روحانیت نیز اکنون با همه مردم، همگام در اجرای برنامه‏های انقلاب شاه و مردم شده است‏» .امام خمینی در واکنش به این اتهام در 21 فروردین، طی سخنانی مطالب روزنامه اطلاعات را به شدت تکذیب نمود و اظهار داشت:

خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد...من از آن آخوندها نیستم که در این جا بنشینم و تسبیح به دست‏بگیرم.من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خود سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم.پایگاه استقلال اسلامی این جاست‏باید این مملکت را از این گرفتاری‏ها نجات داد. (28)

به طور کلی قیام 15 خرداد آثار عمده‏ای از خود بر جای نهاد: نخست، رهبری حرکت‏های مخالف رژیم را به مذهبی‏ها منتقل کرد و ملی گرایان و چپی‏ها را به حاشیه راند.دوم این که کشتار مردم در قیام فوق، چهره مزورانه شاه را که تا آن زمان تقصیرها را به گردن نخست وزیران می‏انداخت افشا نمود و انقلابیان پس از آن به راههای اصلاح طلبانه پشت کرده، سرنگونی نظام سلطنتی را خواستار شدند.سوم این که از آن پس طرد همه قدرت‏های بیگانه از ایران مورد توجه قرار گرفت و سر انجام، قیام 15 خرداد نقطه آغاز نهضت‏بازگشت‏به خویشتن در کشور شد.از آن پس انجمن‏های اسلامی در نقاط مختلف پدید آمدند و جو غیر اسلامی در دانشگاهها و دیگر مجامع به آرامی شکسته شد. (29)

ه. کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی (ره)

در مهر ماه 1343 قانونی از مجلس شورای ملی گذشت که بر اساس آن به نظامیان آمریکایی مامور در ایران و وابستگانشان مصونیت‏سیاسی اعطا می‏شد و کلیه مستشاران امریکایی در ارتش، از حیطه قانون ایران بر کنار می‏شدند.به طوری که اگر آنان مرتکب جرم و جنایتی در ایران می‏گردیدند در دادگاه‏های ایران جواب گو نبودند. (30)

وزارت دفاع امریکا مدت‏ها بود که ایران را برای بستن چنین قراردادی تحت فشار گذاشته بود.

امام خمینی که از حضور مستشاران نظامی و امنیتی امریکایی در ایران آگاهی داشت و از تصویب کاپیتولاسیون (31) نیز اطلاع یافته بود تصمیم گرفت تا این توطئه بزرگ و ننگین را افشا کند.از این رو در حالی که رژیم می‏کوشید تا با برگزاری تبلیغاتی پر زرق و برق جشن چهارم آبان 1343 ه.ش - مصادف با چهل و پنجمین سالروز تولد شاه - این مساله را به دست فراموشی سپارد، امام خمینی (ره) سخنرانی خود را در همان روز ایراد و در همه جا منتشر نمود.

امام در 4 آبان 1343 ه.ش در ساعت 30/8 صبح در حالی که ناراحت و بر افروخته به نظر می‏رسید، سخنرانی تاریخی خود را در جمع هزاران نفر از مردم ایراد نمود.ایشان سخنان خود را پس از نام خدا با آیه استرجاع - انا لله و انا الیه راجعون - شروع کرده اظهار داشت:

رژیم ایران، استقلال کشور را فروخت و در عمل دست نشاندگی خود را به امریکا اعلام داشت، چنین روزی عزای ملت ایران است و جا دارد مردم بر سر در منازل و مغازه‏های خود پرچم سیاه بیاویزند.

وی دولت و مجلسیان ایران را «نوکران‏» امریکا نامید و قدرت‏های شرق و غرب را به شدت محکوم کرد.اگر کسی سگ امریکایی را با اتومبیل زیر بگیرد باز خواستش می‏کنند، حتی اگر شاه ایران باشد.اما چنان چه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگ‏ترین مقام را زیر بگیرد کسی حق اعتراض ندارد. (32)

در متن همین سخنرانی جمله مشهور «امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر، لکن امروز سر و کار ما با امریکاست‏» ادا شد.

به دنبال این سخنرانی، امام خمینی اعلامیه‏ای نیز منتشر کرد و تصویب لایحه کاپیتولاسیون را افشا و محکوم نمود و آن را «سند بردگی ملت ایران‏» و «اقرار رژیم به مستعمره بودن ایران و ننگین‏ترین و موهن‏ترین تصویب نامه غلط دولت‏های بی حیثیت‏» نامید و نسبت‏به سوء استفاده‏های ناشی از آن هشدار داد. (33)

نه روز پس از این سخنرانی، در نیمه شب 13 آبان، صدها کماندو منزل امام را در قم محاصره، ایشان را دستگیر و شبانه به تهران منتقل نمودند و با یک هواپیمای باری و به همراه دو ماموری امنیتی به ترکیه تبعید کردند.روز بعد رادیو و مطبوعات کشور خبر دستگیری و تبعید امام را چنین گزارش کردند:

طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی، چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشار الیه بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ 13 آبان ماه 1343 از ایران تبعید گردید. (34)

مدتی بعد به حاج آقا مصطفی نیز به همان تبعید گاه فرستاده شد.امام و فرزندش پس از گذشت‏یازده ماه، به دلیل اعتراض مجامع روحانی ایران و عراق، به عراق تبعید گردید.امام خمینی (ره) به مدت 13 سال و تا 5 ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در آن کشور به سر برد.

اندکی پس از اعطای مصونیت‏به امریکایی‏ها، این کشور مبلغ 200 میلیون دلار وام برای‏خرید تسلیحات از امریکا در اختیار رژیم شاه گذارد.محافل سیاسی ایران و این وام را پاداش امریکا به شاه در قبال تصویب کاپیتولاسیون به شمار آوردند.

پی‏نوشت‏ها:

1. در نجف اشرف علما و مراجع بسیاری وجود داشتند، لکن آیت الله سید محسن حکیم و آیت الله عبد الهادی شیرازی، از شهرت بیشتری برخوردار بودند.با این تفاوت که آقای حکیم هم عراقی بود و هم دروس خود را به زبان عربی تدریس می‏کرد و بیش‏تر در میان کشورهای عرب زبان نفوذ داشت.علت این که محمد رضا شاه، به جای آیت الله شیرازی به آیت الله حکیم تسلیت گفت، این بود که هم غیر ایرانی و هم حوزه نفوذش غیر از ایران بود.بنابر این هر چه مرجعیت در بیرون کشور متمرکز می‏شد به نفع تهران بود.

امام خمینی (ره) چندی پس از رحلت آیت الله بروجردی در یکی از سخنرانی‏ها خود به این موضوع اشاره کرد: «این‏ها از زمان مرحوم آقای بروجردی این نقشه را داشتند.منتها با بودن ایشان می‏دیدند که مفسده دارد اگر بخواهند کارهایی را انجام بدهند. بعد از این که ایشان تشریف بردند به جوار رحمت‏حق تعالی، از همان اول این‏ها شروع کردند به اسم احترام از مرکزی، کوبیدن این مرکز را...نه از باب این که به نجف علاقه داشتند. [بلکه] از باب این که قم را نمی‏خواستند.قم...نزدیک بود به این‏ها، مفاسد را زود ادراک می‏کرد و کارهای این‏ها زود در آن منتشر می‏شد.این‏ها قم را نمی‏خواستند منتها نمی‏توانستند به صراحت لهجه بگویند قم نه، می‏گفتند نجف آره، مشهد آره‏» . (صحیفه نور، ج 1، ص 66)

2. تشکیل انجمن‏های ایالتی و ولایتی که به موجب اصل 91 و 92 متمم قانون اساسی مصوب 1285 ه.ش اولین دوره مجلس مشروطیت پیش بینی شده بود هم چنان مسکوت مانده بود.طبق نظامنامه انجمن‏ها، تدین به دین اسلام و عدم فساد عقیده و سوگند به قرآن مجید از شرایط اصلی به حساب می‏آمد.

3. حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ص 151.

4. امام خمینی، صحیفه نور، ج 1، ص 38 و 39.

5. همان، ص 10.

6. سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ص 305.

7. روحانی، پیشین، ص 178.

8. عبد الرضا هوشنگ مهدوی، انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی، ص 115.

9. صحیفه نور، ج 1، ص 80.

10. همان، ص 19 و روحانی، پیشین، ص 200.

11. رجبی، پیشین، ص 181.

12. امام در پاسخ به استفتای جمعی از متدینان تهران - که از تصویب ملی سؤال کرده بودند - می‏نویسد:

«به نظر این جانب رفراندوم که به لحاظ رفع بعضی از اشکالات به اسم تصویب ملی خوانده شده، مخالف رای جامعه، روحانیت اسلام و اکثریت قاطع ملت است‏» .امام در ادامه ایرادات خود بر تصویب ملی یا رفراندوم نوشته بود: «به پاره‏ای از اشکالات اشاره می‏نمایم: 1.در قوانین ایران رفراندوم پیش بینی نشده است.2.معلوم نیست چه مقامی صلاحیت دارد رفراندوم نماید و این امری است که باید قانون معین کند.3.لوایح ششگانه مبهم‏اند و فاصله اعلان آن‏ها تا زمان برگزاری رفراندوم اندک است و مردم مهلت اندیشیدن درباره آن‏ها را ندارند.4.اکثریت جامعه ایران قوه تشخیص فهم این اصول را ندارند.5.رای دادن باید در محیط آزاد باشد و این در ایران عملی نیست‏» .در آخر نیز تاکید فرمود که: «به نظر می رسد این رفراندوم اجباری مقدمه برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است، علمای اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمن‏های ایالتی و ولایتی برای اسلام، قرآن و مملکت احساس خطر کرده‏اند و به نظر می‏رسد که همان معانی را دشمنان اسلام می‏خواهند به دست جمعی مردم ساده دل اغفال شده اجرا کنند» . (مدنی، پیشین، ج 2، ص 13 و 14)

13. رجبی، پیشین، ص 181.

14. عبد الوهاب فرانی، از مرجعیت تا تبعید امام خمینی، ص 40.

15. روحانی، پیشین، ج 1، صص 227- 225.

16. همان، ص 271.

17. باری روبین، جنگ قدرتها در ایران، مترجم محمود مشرقی، ص 96.

18. کریستین دلانوآ، ساواک، ترجمه عبد الحسین نیک گهر، ص 91.

19. البته این اعتصاب بنا به جهات مختلفی از جمله تهدید و اغوای دولت دوام نیافت.ابتدا در تهران و سپس در سایر شهرستان‏ها شکسته شد و از این اقدام جمعی، نتایجی حاصل نگردید.

20. روحانی، پیشین، ج 1، ص 309.

21. صحیفه نور، ج 1، ص 336.

22. همان، ص 84- 82.

23. همان، صص 94- 91.

24. همان.

25. حدیث انقلاب، جستارهایی در انقلاب اسلامی، صص 228- 227.

26. جمال عبد الناصر در آن زمان به دلیل همکاری شاه و اسرائیل، روابط خصمانه‏ای با شاه داشت.

27. رجبی، پیشین، ص 201.

28. صحیفه نور، ج 1، ص 101- 98.

29. مصطفی ملکوتیان، بررسی مقایسه‏ای چرایی و چگونگی وقوع انقلاب‏های فرانسه، روسیه و ایران، پایان نامه دکترای علوم سیاسی، ص 183.

30. سابقه کاپیتولاسیون در ایران به شکست ایران از روسیه و تحمیل پیمان ترکمان چای بر می‏گردد.پس از انقلاب 1917 م.روسیه و در پیمان دوستی ایران و شوروی (1921 م.) مفاد مربوط به کاپیتولاسیون لغو گردید.

31. کاپیتولاسیون (Capitulation) از کلمه capitulate و به معنای «شرط گذاشتن‏» و در لغت‏به معنای سازش و تسلیم است و بر قراردادهایی اطلاق می‏شود که به موجب آن اتباع یک دولت در قلمرو دولت دیگر مشمول قوانین کشور خود می‏شوند و آن قوانین توسط کنسول آن دولت در محل اجرا می‏شود.به همین جهت آن را در فارسی «حق قضاوت کنسولی‏» نیز گفته‏اند.این قراردادها اغلب میان دولت‏های اروپایی با دولت‏های آسیایی و آفریقایی بسته می‏شد، زیرا اروپائیان دادگاه‏ها و مؤسسات قضایی این کشورها را قادر به حمایت کافی از اتباع خود نمی‏دانستند. (ر.ک: داریوش آشوری، فرهنگ سیاسی، ج 3، ص 134) برای مطالعه محتوا و چگونگی تصویب و اجرای مصوبه کاپیتولاسیون در زمان محمد رضا شاه ر.ک: مدنی، پیشین، ج 2، صص 108- 99.

32. روحانی، پیشین، ج 1، ص 726- 716.

33. صحیفه نور، ج 1، صص 153- 149، این اعلامیه در شب پنجم آبان 1343 در تهران و برخی از شهرهای کشور پخش شد و تعداد زیادی از آن در خانه‏های امریکاییان ساکن تهران انداخته شد. حدیث انقلاب، پیشین، ص 235.

34. روزنامه اطلاعات، 13/8/1343، ص 1.

 

چهارشنبه بیست و پنجم 10 1387
چند وصیت نامه
رهبر فرزانه انقلاب، بارها در بیاناتشان به این نکته اشاره داشته اند که «وصیت نامه شهدا را بخوانید...» این توصیه در کلام گهربار حضرت امام خمینی(ره) نیز دیده می شود. در این مجال فرصتی دست داده تا با هم مروری داشته باشیم بر گزیده ای از چند وصیت نامه...


وصیت نامه شهید محمود احمدی
دست ازاین ماه تابان [امام خمینی] برندارید که روزنه ی امید مستضعفان جهان و ایران است. پیرو خط امام که همان خط حزب الله است باشید.

وصیت نامه شهید غلامحسین ارباب رشید
"با مردم برخورد اسلامی داشته باشید، در راه اسلام و قرآن قدم بردارید و مواظب باشید که شیطان باعث دوری شما از خدا نگردد."

وصیت نامه شهید حسین برهانی
- ای ملت بدانید امروز مسئولیتتان بزرگ و بارتان سنگین است و باید رسالتتان را که پاسداری از خون شهیدان است انجام دهید و تنها با اطاعت ازروحانیت متعهد و مسئول که در راس آن ولایت فقیه می باشد و امروز سمبل آن امام بزرگوار امت قادرید این راه را ادامه دهید.
- خواهرانم! در تربیت فرزندانتان بکوشید و حجاب را رعایت کنید، زهراگونه زندگی کنید.....
- سفارشم این است، مردم! به یاد خدا و روز جزا باشید پیرو ائمه اطهار باشید، که .....
- مردم! امام زمان (عج) را فراموش نکنید. مردم! دنباله رو روحانیت باشید که چراغ راه هدایتند.....
از امام اطاعت کنید که عصاره اسلام است، او را تنها نگذارید که نماینده حجه بن الحسن (ع) است.
10/5/1362

وصیت نامه شهید ناصر بختیاری
...من خودم را لایق نمیدانم که در جواب ندای هل من ناصر ینصرنی به امام کبیرمان لبیک بگویم... ولی از امام (ره) می خواهم که مرا دعا کند تا بلکه نزد خداوند مورد قبول واقع شوم و به درجه ای که در نهایت شهادت است برسم.
...خدایا شکر می کنم که مرا آزاد آفریدی تا آزاد فکر کنم تا بتوانم بندگیت را به جای آورم.
خدایا! شکر تو را که مرا پاسدار انقلاب خمینی ات قرار دادی تا اینکه بتوانم خونم را فدای حسینت بکنم.
خدایا! شکر تو را که مرا از این نعمت انقلاب سرخ خمینی برخوردار نمودی و به آن درجه ای رساندی که لیاقتش را نداشتم. ...آگاه باشید که در این برهه از زمان مسئولیت سنگینی بر دوش دارید. شما پاسدار خون های ریخته شده برای اسلام عزیز هستید و باید شما عزیزان پیام خون شهیدان و شعار آنها را با کار و کوشش در راه خدا به جهانیان صادر نمائید، و ثابت کنید که می توانیم در پناه اسلام غیر وابسته به ابرقدرت ها باشیم و به شعار بهشتی مظلوم و دیگر شهدا تحقق بخشیم و ندای مظلومانه امتمان را به گوش تمام مستضعفان جهان برسانیم تا اینکه لرزه بر اندام پوسیده مستکبران داخلی و خارجی بیندازیم...
و مستضعفین خود تصمیم بگیرند و حاکم روی زمین باشند همانطوریکه که خداوند به بندگانش وعده داده است:
"و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین..."
تا اینکه مقدمه ای برای ظهور مهدی (عج) و افراشته شدن پرچم لااله الاالله در جهان باشد.

وصیت نامه شهید مجید پازوکی
"درود بر امام امت، نایب بر حق امام زمان (عج) حضرت امام خمینی که هرچه داریم از وجود با برکت ایشان است که اسلام و امت اسلامی را بعد از هزاروچهارصدسال دوباره زنده نمود. قدر امام را بدانید و خالصانه پیروش باشید، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی امانت الهی هستند وظیفة همه ما پاسداری از انقلاب و دستاوردهای آن است. صلاح دنیا و آخرت ما در پیروی از ولایت فقیه می باشد.فعالانه در مسائل انقلاب و اجتماع شرکت نمایید. حضور گسترده و آگاهانة مردم ضامن انقلاب و اصول آن است. در نماز جمعه شرکت کنید و شعائراسلام را زنده تر کنید".

وصیت نامه شهید مرتضی بهرامیان
از برادران و خواهران می خواهم که این نهضت را حفظ کنید و در راه صدور آن از هیچ کوششی دریغ نکنید و مگذارید بار دیگر دست جنایتکاران شرق و غرب در شما مسلط گردد و خونهای هزاران شهید از دست برود. در نمازهای جماعت و جمعه با جدیت شرکت کنید. با وحدت و اطاعت از مقام رهبری و پیروی از دستورات اسلام و پاسداری جدی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن توطئه های استکبار را خنثی و نقش بر آب کنید.

وصیت نامه شهید محمود دایه علی
بسم الله الرحمن الرحیم
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیا عند ربهم یرزقون گمان مبرید کسانیکه در راه خدا کشته می شوند، مرده اند بلکه زنده اند و نزد خدا روزی می خورند. من محمود دایه علی وصیت نامه ی خود را به نام خدا و در راه تداوم انقلاب اسلامی به رهبری زعیم عالیقدر امام امت خمینی روح خدا شروع می کنم، ای مردم مسلمان و مستضعف ایران این انقلاب را به رهبری امام امت ادامه دهید ما ملت ایران خیلی خون داده ایم که این انقلاب به پیروزی برسد نکند که از رهنمودهای امام سرپیچی کنید و امام را تنها بگذارید او نایب امام زمان (عج) است. نگذارید خون این شهیدان پایمال شود ما هرچه خون بدهیم انقلابمان پایدارتر می شود، این آمریکائی خائن با کمک منافقین دارند شاخ و برگ این نهال انقلاب را می ریزند ما باید نگذاریم که این ابرقدرتها، واسطه های داخلی آنها به این انقلاب ضرور زیان برسانند. اگرچه همه را بکشند ما باید تا آخرین قطره ی خونمان را به پای این نهال انقلاب بریزیم و آن را آبیاری کرده و رشدش بدهیم. در زمان امام حسین (ع) امام را تنها گذاشتند حالا که امام خمینی راه او را می رود ما نباید اورا تنها بگذاریم. از خانواده ام می خواهم که خط امام را ادامه دهند و از مادرم می خواهم برادرهایم را در بسیج شرکت دهد تا اگر روزی به شهادت رسیدم بتوانند ادامه دهنده ی راه من باشند. از برادرهایم می خواهم که بعد از من اسلحه را به دوش بگیرند و خون خودشان را به پای درخت اسلام بریزند تا درخت اسلام بارورتر گردد. هرکس امام را قبول نداشته باشد و سر قبر من بیاید به خون تمام شهیدان خیانت کرده است. پدر و مادرم! ما امروز در زمان امتحان هستیم چون در جبهه وجود دارد حسینی و یزیدی و من راه حسین را انتخاب کرده ام شما هم از فرصت استفاده کنید و به جبهه حسین بپیوندید. در هر کربلائی امام حسینی وجود دارد و حسین امروز با خمینی است. در وجود امام عزیز دقت کنید و با شناخت کامل راه او را ادامه دهید؛ مادرم می دانم که در انتظار آمدن من هستید و هم اکنون دعا می کنی اما حرف من به برادرانم این است که یکی یکی به جبهه های حق علیه باطل فرستاده شوند؛ من برای آنها طلب پیروزی بعد از شهادت می کنم. دوستانم در پیروزی ما در این جنگ هیچ شکی نداشته باشید این سخنان را به عنوان یک شهید می گویم که اگر وحدت خودمان را از دست بدهیم و امام را تنها بگذاریم به خون تمام شهیدان خیانت کرده ایم و خدا شما را نمی بخشد. فقط در خط امام حرکت کنید و بدانید بهترین تسلیت برای من انتقام گرفتن خون تمام شهیدان است....

وصیت نامه شهید سید جمال دربان فلک
ای امت حزب اللهی! اسلام مکتب انسان سازی است و انقلاب اسلامی با رهنمودها و رهبری صحیح امام امت (خمینی بت شکن) می رود تا جهانی شود و تمامی ابرقدرت ها را نابود کند و انقلاب را به صاحب اصلی اش امام زمان (عج) تحویل دهد پس بر همه شما وظیفه شرعی است که در هرکجا که باشید از اسلام و جمهوری اسلامی دفاع کنید..... از ولایت فقیه و روحانیت مبارز اطاعت و پشتیبانی کنید که هردو ضامن پیروزی و پشتوانه اسلام هستند".

وصیت نامه شهید صفر علی داوودی
"مادرم سلام این فرزندت را از کردستان غریب و مظلوم بپذیر، اینجا کسی را جز خدای بزرگ و ملائک نداریم مادرم برای ما دعا کن".

وصیت نامه شهید ولی الله چراغچی مسجدی
مسلم و تسلیم هستم و شهادت می دهم به خداوند "حی لا یموت واحد، رحمان و رحیم و .... محمد (ص)، بهترین برگزیده از یک صد و بیست و چهار هزار رسولش و علی (ع) وصی بر حقش و یازده فرزند علی (ع) از فاطمه (س) که همگی برحقند و اما تنها حجت خدا مهدی(عج) است که به انتظار فرمان ظهورش (نگران از انسانیت) نشسته است.
قال الحسین (ع) "ان الحیاه عقیده و الجهاد و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین"
درود خدا به امام عزیزم که ما را آگاهی بخشید و در هر فرصت برای پاک کردن زنگار نیتها پرداخت تا فقط برای خدا باشیم و رحمت خدا بر شهداء باد که به ما آموختند چگونه بهتر رفتن را .

وصیت نامه شهید سید کریم حسینی
بارالها به جبهه آمدم تا تکلیف خود را ادا کنم و از من راضی باشی، اما افسوس که نتوانستم مأموریت خود را به نحو احسن انجام دهم که به تو نزدیکتر شوم و از من راضی باشی. همسر عزیزم از بچه ها به خوبی نگهداری کن و آنها را در راه فراگیری علم و دانش یاری نما و مرتب آنها را به مساجد ببر تا فرد مفیدی برای جامعه ی ما باشند.

وصیت نامه شهید بهرام حق نجات
خدایا از تو می خواهم که مرا یاری کنی تا در راه تو قدم بردارم همانطور که خداوند می فرماید هرکسی در امور بر خداوند توکل نماید.او برایش کافی است و حال اگر بنده گام در راه جهاد با کفار گذاشت هرگونه سرنوشتی که پروردگارش برای او تعیین نماید تفاوتی ندارد ما می رویم تا وظیفه خود را انجام دهیم و نتیجه آن برای ما مهم نیست که چه بر سر ما خواهد آمد انشاالله که خداوند قبول نماید.

وصیت نامه شهید حسین حدادی
سلام بر مهدی (عج)
سلام بر نایبش امام خمینی ،سلام بر شهیدان و درود بر تمام مسلمین جهان، مادر وپدر عزیزم اگر شهید شدم برایم گریه نکنید چون من خود می خواستم و وظیفه ام بود. خدا من را به شما داد وظیفه شما بود که مرا تربیت کنید و کردید ،پس ناراحت نباشید .پیام من به ملت ایران این است که با گروهک های منافق بجنگید و نابودشان کنند و راه شهیدان را ادامه دهند. پیام من به دولت این است که امام و شخصیت های مملکتی را از هر نقطه حفظ کنند تا ریشه آمریکا کنده شود . تمام ملت باید گوش به فرمان امام باشد زیرا که نائب امام زمان است .امیدوارم که تا به حال گناهی کرده ام خدا مرا ببخشد و مرا جزء یاران امام زمان گرداند....
عاشقم عاشق روی مهدی
شیفته ام شیفته روی مهدی
ای صبا از سر کوی مهدی
برمشامم برسان بوی مهدی

وصیت نامه شهید بهنام خرم بخت
"خدایا! تو را به حسین قسم می دهم که ما را از فیض شهادت محروم نفرما، پدر و مادرم از شما می خواهم که بعد از شهادت من برای من گریه نکنید، بلکه به مظلومیت آقا اباعبدالله الحسین (ع) در روز عاشورا فکر کنید دوستان و آشنایان و دانش آموزان شما را به شهدای کربلا قسم می دهم که یک لحظه از فرهنگ جهاد و شهادت و امر به معروف و نهی از منکر غافل نباشید، که اگر خون شهدای کربلا و پیام زینب (س) نبود، امروز اسلام و قرآن در عالم پیشرفت نمی کرد در پایان از همه شما حلالیت می خواهم و از شما تقاضا دارم که امام عزیز را تنها نگذارید..."

وصیت نامه شهید محمود خادم سیدالشهدا
... باور کنید که شهادت از عسل شیرین تر است اگر در بطن کلمه شهادت بروید متوجه خواهید شد که چقدر کشته شدن در راه خدا شیرین است. برادرم احمد روح من در انتظار فداکاری توست تو مانند یک مسلمان واقعی زندگیت را وقف خدمت به اسلام کن.

وصیت نامه شهید محمود اعتصامی
به دستورات امام خمینی (ره) عمل کنید، به مسایل معنوی و حضور در نماز جمعه اهتمام فراوان داشته باشید و از زنان و مردان جامعه می خواهم به حدود الهی و فرامین اسلام و قرآن عمل نمایند.
پدرجان یک چیز از شما می خواهم شما در حقم دعا کنید که به آرزویم برسم.

وصیت نامه شهید سید حسین روح الامین
ای عزیزان از مال دنیا دست بردارید و به خدا فکر کنید، ما از خاک آمده ایم و به خاک بازمی گردیم، هرچه هست، دست خداست و هرچه صلاح او است همان است، خداوند در این دنیا بسیار آزمایش خواهد کرد. این نعمتها را برای آزمایش ما قرار داده است مواظب باشیم که از این آزمایشات سربلند بیرون بیائیم. ای دوستان به دنبال شناخت اسلام بروید اگر اسلام را شناختید، اگر امام (ره) را شناختید، به آنچه که می خواهید می رسید، به خدا فکر کنید و به فردای قیامت، به آن آتش جهنم و نعمتهای خدا در بهشت، دست از مال دنیا و هواهای نفسانی بردارید...ای مردمی که در صحنه هستید به گلزار شهدا بروید و از این عزیزان درس بیاموزید. و فرزندان خود را چون اینان بزرگ کنید، در نمازجمعه ها مرتب شرکت کنید، نه فقط به عنوان یک نفر حاضر در نماز به خطبه ها گوش کنید راه و روش اسلام را یاد بگیرید و سعی کنید در سیاست دخالت کنید و ببینید در مملکتتان چه می گذرد.
من نمی دانم چه بگویم چون می دانم دنیا هیج ارزشی ندارد و تنها سفارشم این است که دست از یاری امام (ره) برندارید و در جنگ شرکت کنید به مستضعفین کمک کنید و دست نوازش بر سر آنان بکشید....

وصیت نامه شهید حمید رشیدی
...آیا مردم چنین پنداشته اند که به صرف اینکه گفته اند ایمان آورده ایم رهاشان کنند و بر این دعوی امتحانشان نکنند؟
ای کسانیکه ایمان آورده اید جهت چیست که برای جهاد در راه خدا به خاک زمین دل بسته اید؟آیا راضی به زندگی دنیا عوض حیات آخرت شدید به متاع دنیا در پیش عالم آخرت اندک و ناچیز است.پس ار عرض سلام بر حسب وظیفه ای که می باشد چند سطری به عنوان وصیت می نویسد البته وصیت نامه شهید همه مانند بهترین نوشتجات عرف است و چیز تازه ای برای نوشتن ندارم بنده با عقیده کامل بدین راه قدم گذاشته و به کمال آگاهی آن را دنبال کرده ام.از آنجا که دنیا محل امتحان است و در این چند روز زندگی که به لحظه ای می ماند انسان به بوته آزمایش گذاشته می شود.اگر بخواهیم عاقبتمان سعادتمندانه باشد باید از این آزمایش سرافراز بیرون آئیم با هم موجب سرافرازی خود و هم خداوند باشیم که خداوند به بندگان پاکش مباهات می کند و خوشا به حال شهیدان که می فرمایند بالاتر از هر چیزی، چیزی مگر اینکه کسی به مسلخ عشق رفته و شهید شود که بالاتر از آن چیزی نیست.برادران و خواهران خدا را شکر کنید که در این عمری که خدا گرفته اید شاهد چنین تحویل عظیمی بودید. قدر این انقلاب را بدانید و از آن مراقبت کنید و به متاع قلیل دنیا دل نبندید که شما را منحرف و بر زمین می زند .
قانون اساسی و نظام این جمهوری که گفته و خواسته شهیدان، نگهداری و پاسداری از آن بوده را سبک نشماریم و گرامی بدارید واقعاً شرم دارد که این شهدا را ببنیم و ولی مدافع این انقلاب نباشیم .اگر خود را آماده کرده ایم باید بدانیم که آخرت خود را فروخته ایم واگر در این دنیا قدری پایبند به د?ن خود بودیم، بهره را در آخر خواهیم بود و اگر دین نداریم لااقل باید آزادمرد بود ... این بنده در طول عمر خود نتوانستم هیچ خدمتی انجام دهم و در اعمال خودم عمل مثبتی ندیدم و فقط کوله باری از گناه بر دوش دارم که می دانم فقط شهادت در راه او اگر مقبول گردد می تواند این گناهان را بشوید و امید داشتم که در طول این زندگی بتوانم هرچقدر کم و کوچک خدمتی کنیم تا لااقل کمی از وظیفه ای که به دوش داریم و وظیفه هر انسانی اگر بخواهد آزاد باشد و سعادتمند یاری دین است انجام داده باشم اما افسوس که خود را خیلی بدهکار می بینم و واقعاً در جا زده ایم و حال که خود در صف مجاهدین فی سبیل الله جا زده ام می خواهم خداوند به آبروی این سلحشوران نظر خودش را از ما راضی گرداند و از او می خواهم مرگم را شهادت راه خودش قرار دهد ... چند خواسته دارم که می خواهم اگر ممکن بود رعایت شود اگر خداوند ما را قبول کرد و مهر بازگشت نزد هیچ خواسته ای از دولت و مردم نداشته باشند.....دوم صبر پیشه کنند و طریق حضرت زینب (س) را پیشه کنندو سوم اینکه از دوستان به خصوص دوستان نزدیک می خواهم ... از کسانیکه با آنان رابطه داشته ام حلالیت بطلبند...

وصیت نامه شهید جواد جلیلی
بسم الله الرحمن الرحیم
درود خداوند متعال بر تو باد ای رهبر عالی قدر و بزرگوار سلام شهیدان ایران ...حسین جان! جوانان ما در جبهه ها به یاد تو سینه های خود را جلوی گلوله های سبک و سنگین قرارمی دهند و جان خود را می دهند پروردگارا من می دانم تو ما را خلق کردی و تو به ما جان داده ای....خداوندا مرا یاری کن اگر تو یاری نکنی یاوری جز تو ندارم و ای مردم مسلمان این خون پاک شهیدان است که پیچ و خم قلاب را صاف و هموار می کند که شاید با ریخته شدن این خونهای پاک کسانی که در نادانی هستند بهراه الله نماینده شوند و از شما مردم مسلمان و دوستان و آشنایان تقاضا می کنم که با انقلاب به حالت سستی برخورد نکنید انقلاب هدف بزرگی را دنبال کرده است و از شما می خواهم که جلوگیری از فرزندان خود نکرده و بگذارید راهی راه می خواهند بروند و اگر کسی مانع از رفتن فرزندش به جبهه های جنگ شود به خدا قسم مسئول است..... خدایا تو را شکر می کنم که به من قدرت تشخیص حق از باطل را دادی و خدایا تو را شکر می کنم که رهبرم را شناساندی که به من چنین پدر و مادری دادی خدایا تو را شکر می کنم که مرا در نادانی نمیراندی مادر عزیزم می دانم که شما را اذیت کردم و برای شما نتوانستم فرزند خوبی باشم.... بعد از مردن من حجله ای برای من مگذارید چون درنزد خدا هیچ ارزشی ندارد گل بر سر قبرم نیاورید چون این گلها بعد از 2 یا 3 روز پلاسیده می شوند مرا در بهشت زهرا (س) دفن کنید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
58/4/1361 جواد جلیلی

وصیت نامه شهید ناصر جام شهریاری
...و تو ای خدای بزرگ کمکم کن که جزء هدایت یافتگان باشم و نصرتم ده که با دشمنان دین تو ستیز کنم. ...ای مسلمانان از همه قشر بدانید که وظیفه شرعی است که از ولی امر مسلمین اطاعت کنید. ...خدایا یاریمان کن تا از اماممان پیروی کنیم، و در خط امام که همان خط اسلام است، باشید. ...ای ملت بیدار ایران هوشیار باشید و نگذارید تاریخ تکرار شود، حال که جنگ به نفع جمهوری اسلامی ایران پیش می رود، همانهایی که با امام علی (ع) گفتند که مالک را برگردان، ما با قرآن نمی جنگیم، (در اینجا هم این کار را نکنند) متأسفانه همین کار را کردند. ...قرآن و اسلام در ایران پیاده می شود، (اجرا می شود) نه در حزب بعث صدام. ...آری در زمان دودمان ننگین پهلوی سرمان در لاک خودمان بود، و هیچ توجهی نداشتیم، که بر ما و مکتب ما چه می گذرد و باز خداوند بر ما منت نهاد و رهبری از سلاله محمد (ص) خمینی این مرد بزرگ، مرد با تقوا، این اسلام شناس واقعی را ولی امر و رهبر و پیشوای ما کرد. ...ای آمریکای خونخوار که خون همه محرومان در سراسر گیتی به دست تو و یا جیره خوارانت می ریزد، به یاری حق و همت امت اسلامی دیگر عمرت به پایان رسیده است و تو را در جهان که رسوایی رسواتر خواهیم کرد.تو که هر روز در جنوب لبنان و السالوادور خونها می ریزی و سازمان حقوق بشرت در خواب خرگوشی فرو رفته است.

وصیت نامه پرویز خیامیان
درود به رهبر عزیز ،قلب ملت ایران به نام الله در هم کوبنده ظلم و ستم. به نام خدائی که به ما شعور داد تا خوب را از بد و زشت و پلید را از زیبا تمیز داده و یکی را انتخاب کنیم. تقاضا دارم دخترم (صفورا) تا کلاس ششم ابتدایی فقط و فقط درس اسلامی خوانده و بعد قرآن یاد بگیرد و کاملاً اسلامی تربیت شود که این بزرگترین آرزوی من است. از همسرم و خانواده ام تقاضا دارم اگر در راه شهید شدم در مرگ من گریه نکنند بلکه شادی بکنند تا روح من شاد گردد، اگر شهید شدم جنازه مرا در اصفهان دفن کنید. فرزند مرا نزد امام امت رهبر کبیر انقلاب، پدر عزیزم خمینی بت شکن ببرید تا دست برکتش را به صورت او کشیده و برای آنها دعا نمایند، والسلام ،پایدار ارتش جمهوری اسلامی ایران، پاینده ایران، و برقرار باد جمهوری اسلامی ایران.

وصیت نامه شهید اکبر چاجی
برای اسلام و انقلاب تبلیغات زیادی بکنید تا ندای اسلام و اسلام طلبی به اقصی نقاط جهان برسد در اشاعه و گسترش فرهنگ اسلامی تلاش لازم را بنمایید و از هیچ کوششی دریغ نکنید همیشه گوش به فرمان امام امت و مسئولین کشور باشید".

وصیت نامه شهید سید عباس جولایی
....برادرانم! به ریسمان الهی اعتصام کنید و آن را رها نسازید ،هرچه به کلاس بالاتری از ایمان برویم درسهایمان مشکل می شود و درس امتحانات مشکل تر و شیطان هم تلاشش بیشتر می شود. مبادا پس از چند صباحی تحمل درد و رنج و زحمت در راه خدای بزرگ به دره نیستی سقوط کنیم، قرآن زیاد بخوانید و سعی کنید زمانیکه خداوند با شما صحبت می کند ترجمه تحت اللفظی آن را بدانید .تقوا تقوا اساس کار است اگر تقوا نباشد اکثر عبادات به خاطر غیر خدا می شود، نماز را طوری بخوانید که بدانید با خدا چه می گویید مبادا عباداتمان بندی باشد که ما را از راه سعادت بازدار بدین واسطه که فکر کنیم خیلی آدم خوبی هستیم عبادات ما باید پله ای برای صعود ما به درجات و کلاسهای بالاتر باشد.

وصیت نامه شهید هدایت الله ثمرمند
"اینجانب براساس عقیده ای که نسبت به اسلام و مکتب شهادت دارم با عزمی راسخ و اراده ای آهنین عازم جبهه شده ام.تا دین خود را نسبت به اسلام ادا کنم چون موقعی که شهادت باعث سعادت ماست، افتخار شهید شدن در راه اسلام را داریم"

وصیت نامه شهید حسین ثامنی
ای مسئولین توجه داشته باشید امروز مسئولیت حفاظت از خون شهیدان در درجه اول به عهده شماست مبادا بین صحبت و رفتارتان با این ملت شهیدپرور با مقامات بالاتر فرق کند. خود را عاقل و متعهد و حافظ اسلام و دیگران را بدخواه و جاهل ندانید، در خود بیشتر دقت کنید، مبادا جلوی خدمت مخلصان را بگیرید.
دقت کنید با نیروهای مخلص بسیج جزء با منطق و دلیل به هیچ زبان دیگر سخن نگوئید.
شرمنده دوستان شهیدم و درگه حق تعالی.
28/12/63

وصیت نامه حسین ترک
از مردم شهیدپرور می خواهم که همیشه در صحنه باشند ،ابرقدرتها بدانند مردم ایران همیشه در صحنه هستند و نمی گذارند که خللی بر جمهوری اسلامی وارد شود. ابرقدرتها بدانند که ما مردم ایران با جان و دل انقلاب را پذیرفتیم و آن را تا پایان جان حفظ خواهیم کرد. من از مردم می خواهم رهبر و ولی فقیه را تنها نگذارند و به دستورات ایشان عمل کنند.از خواهران خود می خواهم که حجاب اسلامی را رعایت کنند و از برادرانم هم می خواهم که ادامه دهنده راه شهدا باشند و از پدر و مادرم هم می خواهم که اگر می خواهند برای من گریه کنند برای غریبی امام حسین (ع) گریه کنند.

وصیت نامه شهید نادر پوربندری

بر شما جنگ و جهاد واجب شد در حالی که این فرمان بر شما گران و سنگین و مورد کراهت شماست، ولی بدانید که چه بسا چیزی را که ناگوار و مکروه می دانید در حقیقت به نفع شماست.بالعکس شما می پندارید که شهیدان راه خدا مرده اند نه، بلکه زنده به حیات ابدی هستند و در نزد پروردگارشان متنعم خواهند بود.

وصیت نامه شهید رحیم ترکان
مردان و مؤمنان بزرگ خدا کسانی هستند که به عهد و وفا پیمان بستند و حتی به بهترین درجه یعنی شهادت رسیدند و اینجانب سوگند یاد می کنم که سعادت خویش را نمی یابم مگر در پیمودن خط خونین اباعبدالله الحسین (ع) که راه تمامی شهدای انقلاب اسلامی است .
پدر و مادر عزیزم بدانید و مطمئن باشید که امروز در راهی جاودانه گام نهادم که انتهای آن حضرت بقیه الله الاعظم قرار دارند ،انسان باید از دنیا و زندگی پر مشقت آن که موجب می شود انسان غرق در گناه بشود رهایی پیدا کند و راه جهاد در راه خدا را پیش گیرد ولیکن جهاد در راه خدا باید حسین گونه باشد مردم شهیدپرور تقو را فراموش نکنید و تقوا پیشه کنید، پیرو خط ولایت فقیه باشید و هر کاری می کنید فقط برای رضای خدا باشد. اخلاص در عمل پیشه کنید انشاالله خداوند ما را در زمره شهدای صحرای کربلا قرار دهد و ما را با حسین بن علی (ع) محشور گرداند .
در پایان از همه آشنایان و دوستان و همکلاسیها حلالیت می طلبم.

وصیت نامه شهید محسن پورقاسمی
"کسانی که به ولایت امام اعتقاد ندارند بر جنازه من حاضر نشوند، سلام مرا به رهبر عزیزم، پدر یتیمان برسانید و به خانواده شهدا بگویید که تا آخرین قطره خونمان صحنه های نبرد حق علیه باطل را ترک نخواهیم کرد، و با خداوند پیمان می بندیم که در تمام عاشورا و کربلاها، حسین (ع) زمان را تنها نگذاریم، و سنگرها را خالی نخواهیم کرد و تا هنگامی که پرچم لااله الا الله در تمام جهان به اهتزاز درنیاید و احکام اسلام و قرآن در زیر پرچم توحید و اسلام به اجرا درنیاید ساکت نخواهیم نشست.

وصیت نامه شهید حسام اسماعیلی فرد
اگر شهادت نصیبمان شد، آن را دودستی می گیریم و خدا کند زانوهایمان سست نشود. شهادت چیزی نیست که نصیب هرکس بشود هرکس که شهید می شود به کمال رسیده است، شهدای شما نمرده اند بلکه زنده اند و ناظر اعمال شما هستند.

وصیت نامه شهید محمد علی توانگر
"خواهرم! شما با حجاب و برادرم!شما با براداشتن سلاح، از امام و جمهوری اسلامی که حاصل خون بهای شهیدان است دفاع کنید.همچنان که من با خونم نمی گذارم دشمن به همین آسانی به ایران اسلامی تجاوز نماید".

وصیت نامه شهید محمدرضا رودسر ابراهیمی
شهادت، حد نهایی تکامل یک انسان است، شهادت بالاترین آرزوهاست، چه زیباست لحظه ای که تفنگ از زمین کنده می شود و به سوی دشمن نشانه می رود، چه زیباست لحظه ای که دشمن را ذلیل و خوار به اسارت می گیرد و چه شیرین است آن هنگام که در خون خود می غلتیم و با شهد شهادت سیراب می شویم. اگر من کشته شدم راهی بود که با میل خود آمدم.....

وصیت نامه شهید علی زارعی
به نام کسی که هستی را آفرید سخنم را با نام او آغاز می کنم و این آخرین پیام من است به تمامی عزیزانم که مرا می شناسند و به کسانی که مرا دریافتند و مرا به عقل خود دیوانه پنداشتند. پدر و مادر عزیزم! فرزند شما آگاهانه قدم در راه پاسداری از انقلاب اسلامی گذاشت. پدر و مادرم! شهادت ودیعه الهی است که از جانب خداوند تبارک و تعالی برای آن کسانی که لایق هستند می رسد و این شهادت ها است که باعث می شود احکام اسلام و انقلاب پیشرفت بکند. مذهبی که ما مسلمانان داریم مذهب شهادت است و اسلامی که ما در راه آن آمده ایم می خواهد انسانی عادل و کامل به تمام معنی بسازد. همانطوریکه در نهج البلاغه آمده است اکرم الموت قتل فی سبیل الله شرافتمندانه ترین مرگها شهادت در راه خداست. خواهرانم و برادرانم! همچون حضرت زینب (س) و حضرت امام سجاد (ع) پیام خون شهید را به همه برسانید که مذهب ما مذهب شهادت است. ما چون خدا داریم همه چیز داریم. هیچ وقت خدا را فراموش نکنید و در هیچ شرایطی از خط امام فاصله نگیرید گرچه دشمن تشنه به خون گلوی ماست. کشته شدن در راه حق آرزوی ماست. وصیت می کنم شما را ]که[ دنباله رو آیه ی "یا ایها الذین آمنوا اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم " باشید عبادت خداوند را از یاد نبرید؛ عبادتی که همراه با جهاد در راه خدا باشد ارزش نماز را بدانید. نماز جماعت را بخوانید همانطور که حضرت علی (ع) می فرماید:"که ما بین کفر و ایمان هیچ فاصله ای نیست جز نماز."

وصیت نامه شهید رسول زینعلی
خداوندا تو را شکر می کنم که مرا به دین خود هدایت کردی و از نعمت جهاد بهرهمندم ساختی تا بتوانم تو را بهتر بشناسم و از مشکلات و سختی ها راحتم ساختی تا به درگاهت نزدیک تر شوم.
خدایا اگر در این راه تقصیر و کوتاهی شده است که می دانم شده و وظیفه ام را به خوبی انجام نداده ام مرا ببخش و مورد فضل و کرم خود قرار بده. از پدر و مادرم مهربان خودم که زحمات فراوانی را در راه تربیت من کشیده اند نهایت تشکر را می کنم هرچند که اگر به تعداد ریگهای بیابان به آنها نیکی کنم نمی توانم حقشان را ادا کنم .
وصیتم به امت شهیدپرور این است که همان طور که قبلاً در خط امام بودید سعی کنید که همیشه پشت سر او حرکت کنید و اوامر او را به گوش جان بشنوید زیرا اکنون رهبر ما نائب بر حق امام زمان (عج) هستند و لازم است که در این زمان که در غیبت کبری به سر می بریم از ایشان پیروی کنیم چنانکه ولایت او ولایت امام زمان (عج) و امیرالمؤمنین (ع) می باشد از خداوند متعال می خواهم که همیشه ما را از پیروان و شیعیان حضرت علی (ع) قرار بدهد.

وصیت نامه شهید سید محمد سادات
در راه خدا با آنان که به جنگ و دشمنی شما برخیزند جهاد کنید ولی ستمکار نباشید که خدا ستمکاران را دوست ندارد. در مراسم نماز جماعت و جمعه شرکت فعال داشته باشید و در نمازهایتان برای رزمندگان اسلام و امام امت و برای ظهور مهدی (عج) دعا کنید و افتخار کنید که در راه خدا و برای اسلام جهاد کردم و کشته شدم مبادا شما با شهادت و یا کشته شدن من ناراحت باشید.

وصیت نامه شهید حمیدرضا زرچینی
حقیر حمیدرضا زرچینی (کربلایی) فرزند محمد، شماره شناسنامه 3467، متولد 1340 تهران ،هم اکنون این وصیت نامه را در کمال عقل و شعور به رشته تحریر درمی آورم و اعتقادات خود را به مبانی قرآن و سنت محمد (ص) و اهل بیتش و نظام جمهوری اسلامی ایران ابراز کرده و به دین اقرار می کنم:"اشهدان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله" نیز اعتقاد دارم به رجعت ... و هم اکنون در این برهه از زمان ،ندای هل من ناصر ینصرنی از زبان پیر عشق، تقوی مجسم ،ملکه در قالب انسان ،سالک جماران و به قولی که بر حق هم گفته اند، ندای حسین زمان به گوش می رسد و جوانان حزب الله یا جندالله ،به این ندا لبیک می گوید .وصیت به پدر و مادرم و امت شهیدپرور و ایثارگر ایران، پدر و مادر عزیز و مهربانم! همانطور که 20 سال پیش خدا مرا به شما به امانت سپرد و شما مرا بزرگ کردید و الحق که از هیچ کوششی دریغ نکردید و درآن هنگام مرا با قنداق سفید بستید، هم اکنون صاحبش امانتش را می خواهد و شما با همان دستها مرا با پارچه سفید (کفن) به صاحب اصلیش بازگردانید.... اما امام، به والله قسم امام یک نعمت الهی است و ما حزب اللهیان تا آخرین قطره خون خود را ،در راه هدفش که همان مکتب محمد (ص) است ،نثار می کنیم. او از سلاله پاک حسین (ع) و ابراهیم ثانی است، برادران و خواهرانی که عاشق این مکتب هستید ،خود را با کتابهای اسلامی که صدها فقیه و فیلسوف و عالم زحمت کشیده اند ،انس دهید و با آنها دست دوستی دهید. ...اطیعو الله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم،به تبلیغات عوامل خارجی شرقی و غربی گوش فرا ندهید و از سازمانهای بین المللی همچون سازمان ملل متحد صلح نوبل، عفو بین المللی و کلیسای واتیکان خوف به خود راه ندهید، چه پروندهای این سازمان همه تاریک و کثیف است .... وصیت می کنم بر سنگ قبرم نوشته شود:"عشاق اگر لقای تو را آرزو کنند، باید ز خون خویشتن اول وضو کنند"
24/2/1361

وصیت نامه شهید الطفات شرافتی
هر لحظه احساس می کنم دیگر این روزها، آخرین لحظات زندگی من باشد و آنچنان کالبد وجودم لبریز از عشق و محبت او می شود که گمان نمی کنم حتی در میان آتش جهنم هم لحظه ای چشم امیدم را از آن مبدأ فیض و امید، از آن سراسر رحمان و رحمت بربندم.
فکر نمی کنم هیچ وقت عنایت او را نسبت به خودم، چه آن وقت که اراده اش به خلقتم قرار گرفت و چه در لحظه های زندگی خود فراموش کنم. توصیه پیامبر اکرم (ص ) که می فرماید:" در میان شما 2 چیز قرآن و سنت(عترت) به امانت گذاشتم" فراموش نکنید حضرت امیر (ع) فراوان ما را به تقوا و نظم در امور، اغتنام فرصتها سفارش نموده اند، توجه به عمل این سه مطلب به طور حتم در سرنوشت ما موثر است.
تا می توانید معلومات خود را نسبت به قرآن و به طور کلی اسلام بالا برید، از آن مهمتر این که بر دانسته های خود جامه عمل بپوشانید. توکل به خدا نمایید و از دعا، ذکر و زیارت و استعانت جویید. سعی کنید تمام امور زندگی خود را در پوشش نظام ولایت فقیه درآورید و جهت زندگی خود را از او الهام گیرید.

وصیت نامه شهید مهدی سلطانی
دست از ولایت فقیه و روحانیت مبارز برندارید و به سخنان امام گوش دهید که مانند سخنان حضرت مهدی (عج) می باشد. منافقان را به شدت سرکوب کنید. مادرم مگر من از علی اکبر و قاسم و دیگر شهدای کربلا عزیزترم، پس برای آنها گریه کنید و شما برادرانم خواهشمندم که راه مرا دنبال کنید.

وصیت نامه شهید احمد زاج شور
از تمامی برادران و خواهران می خواهم که راه ولایت فقیه که همان راه خداست را ادامه بدهند . برادران در جبهه شرکت کنید و نگذارید بعثیان برادران همخون ما را به شهادت برسانند و در راه اسلام با منافقان کوردل و از خدا بی خبر مبارزه کنید.

وصیت نامه شهید عبدالقادر سلیمانی
ای امت شهیدپرور ایران! از شما تقاضا دارم که اتحاد خود را حفظ نموده و در جلسات مذهبی به ویژه دعاهای کمیل و توسل و نماز جمعه و جماعت شرکت کرده و پشتیبان روحانیون و ارگانهای انقلابی باشید.

وصیت نامه محمد هادی فضلی
...با سلام و درود بیکران بر یگانه منجی عالم بشریت و نائب بر حقش امام خمینی و با سلام و درود بیکران برخانواده های معظم شهدا و مجروحین و معلولین و اسرای جنگ تحمیلی عراق و ایران ، پدر و مادرم از اینکه مرا پرورانده اند و زحمات طاقت فرسایی در طول زندگی من متحمل شده اند، از اینکه نتوانستم برای آنها فرزندی مثمرثمر باشم ،برای آنها از خداوند متعال شفای عاجل وشایانی می طلبم.... چنانچه اگر شهید شدم در مرگم کمتر ناراحت باشید و دوست دارم هر شب جمعه با خواندن یک آیه قرآن تسلی بخش روح من باشید . هرچند نتوانستم خواسته های شما را برآورده سازم و زندگی لذت بخشی را به کشته شدن در راه خدا ترجیح دادم.
شعله ای بی ثمرم بهتر که خاموش کنید
رفتم از شهر شما دیگر فراموش کنید

وصیت نامه شهید بهروز غلامی
بهترین دعا دعای کمیل است این دعا خیلی برایم تحسین انگیز و دل نشین است. سپاه بازوی ولایت فقیه است و تداوم دهنده انقلاب اسلامی در جهان است. با شکست صدام جنگ تمام نمی شود بلکه جنگ تا بعد از شکست عراق ادامه دارد پس ما باید خود را برای نابودی اسرائیل آماده کنیم.

وصیت نامه مهدی عاصی تهرانی
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا تو خود می دانی که دلم می خواست که در راه رضای تو قدم بردارم که در قالب اوقات برنداشتم، به خاطر اینکه نمی دانستم و باز عمل می کردم، به این دلیل بود که تو را نشناختم و نمی دیدم... خدایا هنوز هم نمی دانم این خودم هستم که این جریده را می نویسم یا نفس سرکش و جاه طلب من است.
ای عزیز! ای ستار! ای غفار، با این عقل و چشم ناقصم ذره ای از کرم و لطف و ستاریت تو را حداقل در خودم می بینم که من چه بوده ام و تو مرا چگونه نشان دادی، من چه کردم و تو پنهان کردی، من چه راهی را می رفتم و تو نگذاشتی و بخشیدی و هدایت کردی... پس از شکر خداوند که این سعادت را نصیب من کرد که در این راه که همانا راه انبیا و اولیا خاص خداوند است قدم برداشته و رهبر آنها باشم. و با تشکر از خانواده ام که طوری عمل کردند که من بتوانم در مسیر زندگی چنین راهی را انتخاب کنم.
فرزندانم را خوب تربیت کنید و خود نیز دنباله رو راه شهیدان از صدر اسلام تا انقلاب اسلامی ایران باشید و امام (ره) را فراموش نکنید. به حرف یاوه گویان توجهی نکنید و با توکل به خدا بر دهان یاوه گویان بکوبید به امید زیارت کربلا و قدس عزیز. خداوند انشاء الله مرا در زمره شهدای انقلاب اسلامی قرار دهد.
والسلام علیکم و رحمه الله برکاته

وصیت نامه شهید رمضانعلی عبدی
مردم مسلمان! خط امام را ادامه بدهید که خط اصیل اسلام است. این گروه ها نمی توانند برای شما پابرهنه ها کار کنند و این شعار است که می گویند:"خلق" ...برادران و خواهران مسلمان به سخنان امام امت گوش دهید. چون هر یک کلمه اش درسی است برای من و شما ....

وصیت نامه شهید مهدی شمس
مادرم! خواهرم را خوب تربیت کن زینب گونه او را به اسلام و قرآن آشنا کن تا فرزدان حسین گونه او از دین اسلام دفاع کنند و راه شهیدان را ادامه دهند. مواظب این گروهکها باشید و راه شهیدان رجایی و بهشتی و شهدای محراب را ادامه دهید زیرا که آنها در راه اسلام و قرآن به دست همین بی خبران از خدا به شهادت رسیدند.

وصیت نامه شهید علی سهرابی
....دست از حمایت پیر جماران، خمینی کبیر برندارید و تا آخرین قطره ی خون از این انقلاب و از آرمانهای شهدا دفاع نمایید. برای شهادت من گریه نکنید زیرا شهیدان زنده اند و نیازی به عزاداری و گریه و زاری شما ندارند. آنان مهمان پروردگار خویش اند و نزد پروردگارشان روزی می گیرند.

وصیت نامه شهید حبیب الله شمایلی
چون هدف بزرگ و مسئولیتی که به دوش امت ما افتاده و انتظاری که محرومان دنیا از انقلاب ما دارند، عظیم می باشد سختی، دوری، کمبود، نارسایی، و سایر عوامل طبیعی بود، ما باید صبر و استقامت را از رسول الله (ص) و امامان معصوم (ع) آموخته، زیرا آنان به وعده خداوند ایمان و یقین کامل داشته اند، خداوندا انقلاب ما را تا پیوند آن با انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) مستدام بدار.

وصیت نامه شهید مسعود صباغ
ای کسانیکه ندای ما را می شنوید تا زمانی که دشمن نابود و مستضعفان جهان از زیر سلطه ابرقدرت های جهان خوار بیرون نیامده و کربلا را بعثیان کافر رها نکرده و مکه معظمه آن خانه خدا و جای عبادت و سیاست آزاد نشده، همه ذلیل هستیم، و تنها رمز پیروزی و رسیدن به این هدف پشتیبانی از ولی فقیه است مادر جان هروقت خواستی برای من گریه کنی صدها بلکه هزاران شهید گمنام و بی مزار و بی کفن گریه کنید، که صهیونیست های غاصب خون پاکشان را در بیروت به زمین ریختند ...... ببوسم دستت ای مادر که پروردی مرا آزاد
بیا بابا تماشا کن که فرزندت شده داماد
به حجله می روم شادانه ولی زخمی به تن دارم
به جای رخت دامادی لباس خون به تن دارم

وصیت نامه شهید محمدحسن شصت پاره
...همانطور که می دانیم یکی از وظایف مسلمانان جهاد در راه خداوند است.جهادی که پروردگار عالم در قبال انجام آن وعده بهشت در راه خداوند را داده است.و اکنون در این زمان که دین و میهن مان مورد هجوم کفار قرار گرفته است ما هم وظیفه داریم طبق گفته رهبر بزرگمان امام خمینی که فرمود: از این مملکت دفاع کنید که دفاع شما دفاع از مملکت و جهاد در راه خداست .... خانواده عزیزم.... من هم به عنوان یک سرباز کوچک اسلام، با آگاهی کامل به جبهه آمدم تا بلکه بتوانم وظیفه ای را که خداوند به من محول کرده انحام دهم اگر در این راه کشته شوم و اگر جنازه من تحول شما شد، مرا در کنار سایر شهدا در "شهیدآباد" دفن کنید و اگر جنازه ام به دست شما نرسید بدانید که قبر من قبر تمام شهیدان است آنجا برای من فاتحه بخوانید.....خانواده عزیزم، من مقداری کتاب و پول دارم که کتابهایم را به مسجد و یا به بچه های خودمان بدهید که انشاالله وقتی بزرگ شدند به عنوان یادگاری از آنها استفاده نمایند.... از پروردگار توانا خواستارم که وجود امام خمینی این پیر مجاهد امید مستضعفین را تا ظهور حضرت مهدی (عج) در پناه خود محفوظ بدارد، مسلمین را بر کفار پیروز بگرداند و گناهان مرا ببخشاید. مرگ بر دشمنان اسلام، زنده باد پیروان اسلام، و جاوید باد دین مبین اسلام.
30/10/1360
دسته ها : وصیت نامه
چهارشنبه بیست و پنجم 10 1387

بسم‌الله الرحمن‌ الرحیم

 

قالَ رسولُالله ـ صلَّی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلَّم‌: اِنّی‌ تارکٌ فیکُمُ الثّقلَینِ کتابَ اللهِ و عترتی‌ اهلَ بیتی‌؛ فإِنَّهُما لَنْ یفْتَرِقا حَتّی‌ یرِدَا عَلَی الْحَوضَ.

الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ اللّهُمَّ صلِّ علی‌ محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک‌ و جلالِک‌ و خزائنِ اسرارِ کتابِکَ الذی‌ تجلّی‌ فیه‌ الاَحدیه بِجمیعِ أسمائکَ حتّی‌ المُسْتَأْثَرِ منها الّذی‌ لایعْلَمُهُ غَیرُک‌؛ و اللَّعنُ علی‌ ظالِمیهم‌ اصلِ الشَجَره الخَبیثه.

 

 

و بعد، اینجانب‌ مناسب‌ می‌دانم‌ که‌ شمه‌ای‌ کوتاه‌ و قاصر در باب‌ «ثقلین‌» تذکر دهم‌؛ نه‌ از حیث‌ مقامات‌ غیبی‌ و معنوی‌ و عرفانی‌، که‌ قلم‌ مثل‌ منی‌ عاجز است‌ از جسارت‌ در مرتبه‌ای‌ که‌ عرفان‌ آن‌ بر تمام‌ دایرة‌ وجود، از ملک‌ تا ملکوت‌ اعلی‌ و از آنجا تا لاهوت‌ و آنچه‌ در فهم‌ من‌ و تو ناید، سنگین‌ و تحمل‌ آن‌ فوق‌ طاقت‌، اگر نگویم‌ ممتنع‌ است‌؛ و نه‌ از آنچه‌ بر بشریت‌ گذشته‌ است‌، از مهجور بودن‌ از حقایق‌ مقام‌ والای‌ «ثقل‌ اکبر» و «ثقل‌ کبیر» که‌ از هر چیز اکبر است‌ جز ثقل‌ اکبر که‌ اکبر مطلق‌ است‌؛ و نه‌ از آنچه‌ گذشته‌ است‌ بر این‌ دو ثقل‌ از دشمنان‌ خدا و طاغوتیان‌ بازیگر که‌ شمارش‌ آن‌ برای‌ مثل‌ منی‌ میسر نیست‌ با قصور اطلاع‌ و وقت‌ محدود؛ بلکه‌ مناسب‌ دیدم‌ اشاره‌ای‌ گذرا و بسیار کوتاه‌ از آنچه‌ بر این‌ دو ثقل‌ گذشته‌ است‌ بنمایم‌.

شاید جملة‌ لَنْ یفْتَرِقا حتّی‌ یرِدا عَلَی الْحَوض‌ اشاره‌ باشد بر اینکه‌ بعد از وجود مقدس‌ رسول‌الله ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ هرچه‌ بر یکی‌ از این‌ دو گذشته‌ است‌ بر دیگری‌ گذشته‌ است‌ و مهجوریت‌ هر یک‌ مهجوریت‌ دیگری‌ است‌، تا آنگاه‌ که‌ این‌ دو مهجور بر رسول‌ خدا در «حوض‌» وارد شوند. و آیا این‌ «حوض‌» مقام‌ اتصال‌ کثرت‌ به‌ وحدت‌ است‌ و اضمحلال‌ قطرات‌ در دریا است‌، یا چیز دیگر که‌ به‌ عقل‌ و عرفان‌ بشر راهی‌ ندارد. و باید گفت‌ آن‌ ستمی‌ که‌ از طاغوتیان‌ بر این‌ دو ودیعة‌ رسول‌ اکرم‌ ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ گذشته‌، بر امت‌ مسلمان‌ بلکه‌ بر بشریت‌ گذشته‌ است‌ که‌ قلم‌ از آن‌ عاجز است‌.

و ذکر این‌ نکته‌ لازم‌ است‌ که‌ حدیث‌ «ثقلین‌» متواتر بین‌ جمیع‌ مسلمین‌ است‌ و (در) کتب‌ اهل‌ سنت‌ از «صحاح‌ ششگانه‌» تا کتب‌ دیگر آنان‌، با الفاظ‌ مختلفه‌ و موارد مکرره‌ از پیغمبر اکرم‌ ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ به‌ طور متواتر نقل‌ شده‌ است‌. و این‌ حدیث‌ شریف‌ حجت‌ قاطع‌ است‌ بر جمیع‌ بشر بویژه‌ مسلمانان‌ مذاهب‌ مختلف‌؛ و باید همة‌ مسلمانان‌ که‌ حجت‌ بر آنان‌ تمام‌ است‌ جوابگوی‌ آن‌ باشند؛ و اگر عذری‌ برای‌ جاهلان‌ بیخبر باشد برای‌ علمای‌ مذاهب‌ نیست‌.

اکنون‌ ببینیم‌ چه‌ گذشته‌ است‌ بر کتاب‌ خدا، این‌ ودیعة‌ الهی‌ و ماترک‌ پیامبر اسلام‌ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ مسائل‌ أسف‌انگیزی‌ که‌ باید برای‌ آن‌ خون‌ گریه‌ کرد، پس‌ از شهادت‌ حضرت‌ علی‌(ع‌) شروع‌ شد. خودخواهان‌ و طاغوتیان‌، قرآن‌ کریم‌ را وسیله‌ای‌ کردند برای‌ حکومتهای‌ ضد قرآنی‌؛ و مفسران‌ حقیقی‌ قرآن‌ و آشنایان‌ به‌ حقایق‌ را که‌ سراسر قرآن‌ را از پیامبر اکرم‌ ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ دریافت‌ کرده‌ بودند و ندای‌ اِنّی‌ تارکٌ فیکُمُ الثقلان‌ در گوششان‌ بود با بهانه‌های‌ مختلف‌ و توطئه‌های‌ از پیش‌ تهیه‌ شده‌، آنان‌ را عقب‌ زده‌ و با قرآن‌، در حقیقت‌ قرآن‌ را ـ که‌ برای‌ بشریت‌ تا ورود به‌ حوض‌ بزرگترین‌ دستور زندگانی‌ مادی‌ و معنوی‌ بود و است‌ ـ از صحنه‌ خارج‌ کردند؛ و بر حکومت‌ عدل‌ الهی‌ ـ که‌ یکی‌ از آرمانهای‌ این‌ کتاب‌ مقدس‌ بوده‌ و هست‌ ـ خط‌ بطلان‌ کشیدند و انحراف‌ از دین‌ خدا و کتاب‌ و سنت‌ الهی‌ را پایه‌گذاری‌ کردند، تا کار به‌ جایی‌ رسید که‌ قلم‌ از شرح‌ آن‌ شرمسار است‌.

و هرچه‌ این‌ بنیان‌ کج‌ به‌ جلو آمد کجیها و انحرافها افزون‌ شد تا آنجا که‌ قرآن‌ کریم‌ را که‌ برای‌ رشد جهانیان‌ و نقطة‌ جمع‌ همة‌ مسلمانان‌ بلکه‌ عائلة‌ بشری‌، از مقام‌ شامخ‌ احدیت‌ به‌ کشف‌ تام‌ محمدی‌(ص‌) تنزل‌ کرد که‌ بشریت‌ را به‌ آنچه‌ باید برسند برساند و این‌ ولیدة‌ «علم‌ الاسما ء » را از شرّ شیاطین‌ و طاغوتها رها سازد و جهان‌ را به‌ قسط‌ و عدل‌ رساند و حکومت‌ را به‌ دست‌ اولیا ء الله، معصومین‌ ـ علیهم‌ صلوات‌ الاولین‌ و الا´خرین‌ ـ بسپارد تا آنان‌ به‌ هر که‌ صلاح‌ بشریت‌ است‌ بسپارند ـ چنان‌ از صحنه‌ خارج‌ نمودند که‌ گویی‌ نقشی‌ برای‌ هدایت‌ ندارد و کار به‌ جایی‌ رسید که‌ نقش‌ قرآن‌ به‌ دست‌ حکومتهای‌ جائر و آخوندهای‌ خبیثِ بدتر از طاغوتیان‌ وسیله‌ای‌ برای‌ اقامة‌ جور و فساد و توجیه‌ ستمگران‌ و معاندان‌ حق‌ تعالی‌ شد. و مع‌الاسف‌ به‌ دست‌ دشمنان‌ توطئه‌گر و دوستان‌ جاهل‌، قرآن‌ این‌ کتاب‌ سرنوشت‌ساز، نقشی‌ جز در گورستانها و مجالس‌ مردگان‌ نداشت‌ و ندارد و آنکه‌ باید وسیلة‌ جمع‌ مسلمانان‌ و بشریت‌ و کتاب‌ زندگی‌ آنان‌ باشد، وسیلة‌ تفرقه‌ و اختلاف‌ گردید و یا بکلی‌ از صحنه‌ خارج‌ شد، که‌ دیدیم‌ اگر کسی‌ دم‌ از حکومت‌ اسلامی‌ برمی‌آورد و از سیاست‌، که‌ نقش‌ بزرگ‌ اسلام‌ و رسول‌ بزرگوار صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ و قرآن‌ و سنت‌ مشحون‌ آن‌ است‌، سخن‌ می‌گفت‌ گویی‌ بزرگترین‌ معصیت‌ را مرتکب‌ شده‌؛ و کلمة‌ «آخوند سیاسی‌» موازن‌ با آخوند بی‌دین‌ شده‌ بود و اکنون‌ نیز هست‌.

و اخیراً قدرتهای‌ شیطانی‌ بزرگ‌ به‌ وسیلة‌ حکومتهای‌ منحرفِ خارج‌ از تعلیمات‌ اسلامی‌، که‌ خود را به‌ دروغ‌ به‌ اسلام‌ بسته‌اند، برای‌ محو قرآن‌ و تثبیت‌ مقاصد شیطانی‌ ابرقدرتها قرآن‌ را با خط‌ زیبا طبع‌ می‌کنند و به‌ اطراف‌ می‌فرستند و با این‌ حیلة‌ شیطانی‌ قرآن‌ را از صحنه‌ خارج‌ می‌کنند. ما همه‌ دیدیم‌ قرآنی‌ را که‌ محمدرضا خان‌ پهلوی‌ طبع‌ کرد و عده‌ای‌ را اغفال‌ کرد و بعض‌ آخوندهای‌ بیخبر از مقاصد اسلامی‌ هم‌ مداح‌ او بودند. و می‌بینیم‌ که‌ ملک‌ فهد هر سال‌ مقدار زیادی‌ از ثروتهای‌ بی‌پایان‌ مردم‌ را صرف‌ طبع‌ قرآن‌ کریم‌ و محالّ تبلیغاتِ مذهبِ ضد قرآنی‌ می‌کند و وهابیت‌، این‌ مذهب‌ سراپا بی‌اساس‌ و خرافاتی‌ را ترویج‌ می‌کند؛ و مردم‌ و ملتهای‌ غافل‌ را سوق‌ به‌ سوی‌ ابرقدرتها می‌دهد و از اسلام‌ عزیز و قرآن‌ کریم‌ برای‌ هدم‌ اسلام‌ و قرآن‌ بهره‌برداری‌ می‌کند.

ما مفتخریم‌ و ملت‌ عزیز سرتاپا متعهد به‌ اسلام‌ و قرآن‌ مفتخر است‌ که‌ پیرو مذهبی‌ است‌ که‌ می‌خواهد حقایق‌ قرآنی‌، که‌ سراسر آن‌ از وحدت‌ بین‌ مسلمین‌ بلکه‌ بشریت‌ دم‌ می‌زند، از مقبره‌ها و گورستانها نجات‌ داده‌ و به‌ عنوان‌ بزرگترین‌ نسخة‌ نجات‌ دهندة‌ بشر از جمیع‌ قیودی‌ که‌ بر پای‌ و دست‌ و قلب‌ و عقل‌ او پیچیده‌ است‌ و او را به‌ سوی‌ فنا و نیستی‌ و بردگی‌ و بندگی‌ طاغوتیان‌ می‌کشاند نجات‌ دهد.

و ما مفتخریم‌ که‌ پیرو مذهبی‌ هستیم‌ که‌ رسول‌ خدا مؤسس‌ آن‌ به‌ امر خداوند تعالی‌ بوده‌، و امیرالمؤمنین‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌، این‌ بندة‌ رها شده‌ از تمام‌ قیود، مأمور رها کردن‌ بشر از تمام‌ اغلال‌ و بردگیها است‌.

ما مفتخریم‌ که‌ کتاب‌ نهج‌البلاغه‌ که‌ بعد از قرآن‌ بزرگترین‌ دستور زندگی‌ مادی‌ و معنوی‌ و بالاترین‌ کتاب‌ رهایی‌بخش‌ بشر است‌ و دستورات‌ معنوی‌ و حکومتی‌ آن‌ بالاترین‌ راه‌ نجات‌ است‌، از امام‌ معصوم‌ ما است‌.

ما مفتخریم‌ که‌ ائمة‌ معصومین‌، از علی‌ بن‌ ابیطالب‌ گرفته‌ تا منجی‌ بشر حضرت‌ مهدی‌ صاحب‌ زمان‌ ـ علیهم‌ آلاف‌ التحیات‌ والسلام‌ ـ که‌ به‌ قدرت‌ خداوند قادر، زنده‌ و ناظر امور است‌ ائمة‌ ما هستند.

ما مفتخریم‌ که‌ ادعیة‌ حیاتبخش‌ که‌ او را «قرآن‌ صاعد» می‌خوانند از ائمة‌ معصومین‌ ما است‌. ما به‌ «مناجات‌ شعبانیة‌» امامان‌ و «دعای‌ عرفات‌»
حسین‌ بن‌ علی‌ ـ علیهما السلام‌ ـ و «صحیفة‌ سجادیه‌» این‌ زبور آل‌ محمد و «صحیفة‌ فاطمیه‌» که‌ کتاب‌ الهام‌ شده‌ از جانب‌ خداوند تعالی‌ به‌ زهرای‌ مرضیه‌ است‌ از ما است‌.

ما مفتخریم‌ که‌ «باقرالعلوم‌» بالاترین‌ شخصیت‌ تاریخ‌ است‌ و کسی‌ جز خدای‌ تعالی‌ و رسول‌ ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ ـ و ائمة‌ معصومین‌ علیهم‌السلام‌ ـ مقام‌ او را درک‌ نکرده‌ و نتوانند درک‌ کرد، از ما است‌.

و ما مفتخریم‌ که‌ مذهب‌ ما «جعفری‌» است‌ که‌ فقه‌ ما که‌ دریای‌ بی‌پایان‌ است‌، یکی‌ از آثار اوست‌. و ما مفتخریم‌ به‌ همة‌ ائمة‌ معصومین‌ ـ علیهم‌ صلوات‌الله ـ و متعهد به‌ پیروی‌ آنانیم‌.

ما مفتخریم‌ که‌ ائمة‌ معصومین‌ ما ـ صلوات‌ الله و سلامه‌ علیهم‌ ـ در راه‌ تعالی‌ دین‌ اسلام‌ و در راه‌ پیاده‌ کردن‌ قرآن‌ کریم‌ که‌ تشکیل‌ حکومت‌ عدل‌ یکی‌ از ابعاد آن‌ است‌، در حبس‌ و تبعید به‌ سر برده‌ و عاقبت‌ در راه‌ براندازی‌ حکومتهای‌ جائرانه‌ و طاغوتیان‌ زمان‌ خود شهید شدند. و ما امروز مفتخریم‌ که‌ می‌خواهیم‌ مقاصد قرآن‌ و سنت‌ را پیاده‌ کنیم‌ و اقشار مختلفة‌ ملت‌ ما در این‌ راه‌ بزرگِ سرنوشت‌ساز سر از پا نشناخته‌، جان‌ و مال‌ و عزیزان‌ خود را نثار راه‌ خدا می‌کنند.

ما مفتخریم‌ که‌ بانوان‌ و زنان‌ پیر و جوان‌ و خرد و کلان‌ در صحنه‌های‌ فرهنگی‌ و اقتصادی‌ و نظامی‌ حاضر، و همدوش‌ مردان‌ یا بهتر از آنان‌ در راه‌ تعالی‌ اسلام‌ و مقاصد قرآن‌ کریم‌ فعالیت‌ دارند؛ و آنان‌ که‌ توان‌ جنگ‌ دارند، در آموزش‌ نظامی‌ که‌ برای‌ دفاع‌ از اسلام‌ و کشور اسلامی‌ از واجبات‌ مهم‌ است‌ شرکت‌، و از محرومیتهایی‌ که‌ توطئة‌ دشمنان‌ و ناآشنایی‌ دوستان‌ از احکام‌ اسلام‌ و قرآن‌ بر آنها بلکه‌ بر اسلام‌ و مسلمانان‌ تحمیل‌ نمودند، شجاعانه‌ و متعهدانه‌ خود را رهانده‌ و از قید خرافاتی‌ که‌ دشمنان‌ برای‌ منافع‌ خود به‌ دست‌ نادانان‌ و بعضی‌ آخوندهای‌ بی‌اطلاع‌ از مصالح‌ مسلمین‌ به‌ وجود آورده‌ بودند، خارج‌ نموده‌اند؛ و آنان‌ که‌ توان‌ جنگ‌ ندارند، در خدمت‌ پشت‌ جبهه‌ به‌ نحو ارزشمندی‌ که‌ دل‌ ملت‌ را از شوق‌ و شعف‌ به‌ لرزه‌ درمی‌آورد و دل‌ دشمنان‌ و جاهلان‌ بدتر از دشمنان‌ را از خشم‌ و غضب‌ می‌لرزاند، اشتغال‌ دارند. و ما مکرر دیدیم‌ که‌ زنان‌ بزرگواری‌ زینب‌گونه‌ ـ علیها سلام‌الله ـ فریاد می‌زنند که‌ فرزندان‌ خود را از دست‌ داده‌ و در راه‌ خدای‌ تعالی‌ و اسلام‌ عزیز از همه‌ چیز خود گذشته‌ و مفتخرند به‌ این‌ امر؛ و می‌دانند آنچه‌ به‌ دست‌ آورده‌اند بالاتر از جنات‌ نعیم‌ است‌، چه‌ رسد به‌ متاع‌ ناچیز دنیا.

و ملت‌ ما بلکه‌ ملتهای‌ اسلامی‌ و مستضعفان‌ جهان‌ مفتخرند به‌ اینکه‌ دشمنان‌ آنان‌ که‌ دشمنان‌ خدای‌ بزرگ‌ و قرآن‌ کریم‌ و اسلام‌ عزیزند، درندگانی‌ هستند که‌ از هیچ‌ جنایت‌ و خیانتی‌ برای‌ مقاصد شوم‌ جنایتکارانة‌ خود دست‌ نمی‌کشند و برای‌ رسیدن‌ به‌ ریاست‌ و مطامع‌ پست‌ خود دوست‌ و دشمن‌ را نمی‌شناسند. و در رأس‌ آنان‌ امریکا این‌ تروریست‌ بالذات‌ دولتی‌ است‌ که‌ سرتاسر جهان‌ را به‌ آتش‌ کشیده‌ و هم‌ پیمان‌ او صهیونیست‌ جهانی‌ است‌ که‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ مطامع‌ خود جنایاتی‌ مرتکب‌ می‌شود که‌ قلمها از نوشتن‌ و زبانها از گفتن‌ آن‌ شرم‌ دارند؛ و خیال‌ ابلهانة‌ «اسرائیل‌ بزرگ‌»! آنان‌ را به‌ هر جنایتی‌ می‌کشاند. و ملتهای‌ اسلامی‌ و مستضعفان‌ جهان‌ مفتخرند که‌ دشمنان‌ آنها حسین‌ اردنی‌ این‌ جنایت‌ پیشة‌ دوره‌گرد، و حسن‌ و حسنی‌ مبارک‌ هم‌ آخور با اسرائیل‌ جنایتکارند و در راه‌ خدمت‌ به‌ امریکا و اسرائیل‌ از هیچ‌ خیانتی‌ به‌ ملتهای‌ خود رویگردان‌ نیستند. و ما مفتخریم‌ که‌ دشمن‌ ما صدام‌ عفلقی‌ است‌ که‌ دوست‌ و دشمنْ او را به‌ جنایتکاری‌ و نقض‌ حقوق‌ بین‌المللی‌ و حقوق‌ بشر می‌شناسند و همه‌ می‌دانند که‌ خیانتکاری او به‌ ملت‌ مظلوم‌ عراق‌ و شیخ‌نشینان‌ خلیج‌، کمتر از خیانت‌ به‌ ملت‌ ایران‌ نباشد.

و ما و ملتهای‌ مظلوم‌ دنیا مفتخریم‌ که‌ رسانه‌های‌ گروهی‌ و دستگاههای‌ تبلیغات‌ جهانی‌، ما و همة‌ مظلومان‌ جهان‌ را به‌ هر جنایت‌ و خیانتی‌ که‌ ابرقدرتهای‌ جنایتکار دستور می‌دهند متهم‌ می‌کنند. کدام‌ افتخار بالاتر و والاتر از اینکه‌ امریکا با همة‌ ادعاهایش‌ و همة‌ ساز و برگهای‌ جنگی‌اش‌ و آنهمه‌ دولتهای‌ سرسپرده‌اش‌ و به‌ دست‌ داشتن‌ ثروتهای‌ بی‌پایانِ ملتهای‌ مظلوم‌ عقب‌افتاده‌ و در دست‌ داشتن‌ تمام‌ رسانه‌های‌ گروهی‌، در مقابل‌ ملت‌ غیور ایران‌ و کشور حضرت‌ بقیة‌الله ـ ارواحنا لمقدمه‌ الفدا ء ـ آنچنان‌ وامانده‌ و رسوا شده‌ است‌ که‌ نمی‌داند به‌ که‌ متوسل‌ شود! و رو به‌ هر کس‌ می‌کند جواب‌ رد می‌شنود! و این‌ نیست‌ جز به‌ مددهای‌ غیبی‌ حضرت‌ باری‌ تعالی‌ ـ جلَّت‌ عظمتُه‌ـ که‌ ملتها را بویژه‌ ملت‌ ایران‌ اسلامی‌ را بیدار نموده‌ و از ظلمات‌ ستمشاهی‌ به‌ نور اسلام‌ هدایت‌ نموده‌.

من‌ اکنون‌ به‌ ملتهای‌ شریف‌ ستمدیده‌ و به‌ ملت‌ عزیز ایران‌ توصیه‌ می‌کنم‌ که‌ از این‌ راه‌ مستقیم‌ الهی‌ که‌ نه‌ به‌ شرقِ ملحد و نه‌ به‌ غربِ ستمگرِ کافر وابسته‌ است‌، بلکه‌ به‌ صراطی‌ که‌ خداوند به‌ آنها نصیب‌ فرموده‌ است‌ محکم‌ و استوار و متعهد و پایدارْ پایبند بوده‌، و لحظه‌ ] ای‌ [ از شکر این‌ نعمت‌ غفلت‌ نکرده‌ و دستهای‌ ناپاک‌ عمال‌ ابرقدرتها، چه‌ عمال‌ خارجی‌ و چه‌ عمال‌ داخلی‌ بدتر از خارجی‌، تزلزلی‌ در نیت‌ پاک‌ و ارادة‌ آهنین‌ آنان‌ رخنه‌ نکند؛ و بدانند که‌ هرچه‌ رسانه‌های‌ گروهی‌ عالم‌ و قدرتهای‌ شیطانی‌ غرب‌ و شرق‌ اشتلم‌ می‌زنند دلیل‌ بر قدرت‌ الهی‌ آنان‌ است‌ و خداوند بزرگ‌ سزای‌ آنان‌ را هم‌ در این‌ عالم‌ و هم‌ در عوالم‌ دیگر خواهد داد. «إنَّه‌ ولی النِّعَم‌ و بِیدِه‌ ملکوتُ کلِّ شی‌ ء ٍ».

و با کمال‌ جِد و عجز از ملتهای‌ مسلمان‌ می‌خواهم‌ که‌ از ائمة‌ اطهار و فرهنگ‌ سیاسی‌، اجتماعی‌، اقتصادی‌، نظامی‌ این‌ بزرگ‌ راهنمایان‌ عالم‌ بشریت‌ به‌ طور شایسته‌ و به‌ جان‌ و دل‌ و جانفشانی‌ و نثار عزیزان‌ پیروی‌ کنند. از آن‌ جمله‌ دست‌ از فقه‌ سنتی‌ که‌ بیانگر مکتب‌ رسالت‌ و امامت‌ است‌ و ضامن‌ رشد و عظمت‌ ملتها است‌، چه‌ احکام‌ اولیه‌ و چه‌ ثانویه‌ که‌ هر دو مکتب‌ فقه‌ اسلامی‌ است‌، ذره‌ای‌ منحرف‌ نشوند و به‌ وسواس‌ خناسان‌ معاند با حق‌ و مذهب‌ گوش‌ فرا ندهند و بدانند قدمی‌ انحرافی‌، مقدمة‌ سقوط‌ مذهب‌ و احکام‌ اسلامی‌ و حکومت‌ عدل‌ الهی‌ است‌. و از آن‌ جمله‌ از نماز جمعه‌ و جماعت‌ که‌ بیانگر سیاسی‌ نماز است‌ هرگز غفلت‌ نکنند، که‌ این‌ نماز جمعه‌ از بزرگترین‌ عنایات‌ حق‌ تعالی‌ بر جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ است‌. و از آن‌ جمله‌ مراسم‌ عزاداری‌ ائمة‌ اطهار و بویژه‌ سید مظلومان‌ و سرور شهیدان‌، حضرت‌ ابی‌عبدالله الحسین‌ ـ صلوات‌ وافر الهی‌ و انبیا و ملائکة‌الله و صلحا بر روح‌ بزرگ‌ حماسی‌ او باد ـ هیچ‌گاه‌ غفلت‌ نکنند. و بدانند آنچه‌ دستور ائمه‌ ـ علیهم‌السلام‌ ـ برای‌ بزرگداشت‌ این‌ حماسة‌ تاریخی‌ اسلام‌ است‌ و آنچه‌ لعن‌ و نفرین‌ بر ستمگران‌ آل‌ بیت‌ است‌، تمام‌ فریاد قهرمانانة‌ ملتها است‌ بر سردمداران‌ ستم‌پیشه‌ در طول‌ تاریخ‌ الی‌ الابد. و می‌دانید که‌ لعن‌ و نفرین‌ و فریاد از بیداد بنی‌امیه‌ لعنة‌الله علیهم‌ـ با آنکه‌ آنان‌ منقرض‌ و به‌ جهنم‌ رهسپار شده‌اند، فریاد بر سر ستمگران‌ جهان‌ و زنده‌ نگهداشتن‌ این‌ فریاد ستم‌شکن‌ است‌.

و لازم‌ است‌ در نوحه‌ها و اشعار مرثیه‌ و اشعار ثنای‌ از ائمة‌ حق‌ ـ علیهم‌ سلام‌الله ـ به‌طور کوبنده‌ فجایع‌ و ستمگریهای‌ ستمگران‌ هر عصر و مصر یادآوری‌ شود؛ و در این‌ عصر که‌ عصر مظلومیت‌ جهان‌ اسلام‌ به‌ دست‌ امریکا و شوروی‌ و سایر وابستگان‌ به‌ آنان‌ و از آن‌ جمله‌ آل‌ سعود، این‌ خائنین‌ به‌ حرم‌ بزرگ‌ الهی‌ ـ لعنة‌الله و ملائکته‌ و رسله‌ علیهم‌ ـ است‌ به‌ طور کوبنده‌ یادآوری‌ و لعن‌ و نفرین‌ شود. و همه‌ باید بدانیم‌ که‌ آنچه‌ موجب‌ وحدت‌ بین‌ مسلمین‌ است‌ این‌ مراسم‌ سیاسی‌ است‌ که‌ حافظ‌ ملّیت‌ مسلمین‌، بویژه‌ شیعیان‌ ائمة‌ اثنی‌ عشر
ـ علیهم‌ صلوات‌ الله و سلم‌ ] است‌ [ .

و آنچه‌ لازم‌ است‌ تذکر دهم‌ آن‌ است‌ که‌ وصیت‌ سیاسی‌ ـ الهی‌ اینجانب‌ اختصاص‌ به‌ ملت‌ عظیم‌الشأن‌ ایران‌ ندارد، بلکه‌ توصیه‌ به‌ جمیع‌ ملل‌ اسلامی‌ و مظلومان‌ جهان‌ از هر ملت‌ و مذهب‌ می‌باشد.

از خداوند ـ عزوجل‌ ـ عاجزانه‌ خواهانم‌ که‌ لحظه‌ای‌ ما و ملت‌ ما را به‌ خود واگذار نکند و از عنایات‌ غیبی‌ خود به‌ این‌ فرزندان‌ اسلام‌ و رزمندگان‌ عزیز لحظه‌ [ ای‌ ] دریغ‌ نفرماید.

روح‌ الله الموسوی‌ الخمینی‌

دسته ها : وصیت نامه
چهارشنبه بیست و پنجم 10 1387

16 مهرماه سال 1341
جلسه مهم حضرت امام خمینى (ره) با مراجع قم در رابطه با انجمنهاى ایالتى و ولایتى

11 آذر ماه سال 1341
لغو تصویبنامه ساختگى انجمنهاى ایالتى و ولایتى به دنبال مبارزات پیگیر حضرت امام خمینى (ره) و صدور پیام حضرت امام خمینى (ره) در مورد ختم این غائله

2 بهمن سال 1341
تحریم رفراندوم غیر قانونى و قلابى شاه از سوى حضرت امام خمینى (ره)

2 فروردین ماه سال 1342
فاجعه خونین مدرسه فیضیه به دست عمال رژیم شاه

15 خرداد سال 1342
دستگیرى شبانه حضرت امام خمینى (ره) . قیام تاریخى ملت ایران در اعتراض به دستگیرى حضرت امام (ره)

4 تیرماه سال 1342
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از پادگان قصر به سلولى در عشرت آباد.

21 فرودین سال 1343
سخنرانى تاریخى حضرت امام خمینى (ره) در مسجد اعظم قم پس از آزادى از حبس و حصر.

4 آبان 1343
سخنرانى کوبنده حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت طرح اسارتبار کاپیتولاسیون.

13 آبان 1343
بازداشت و تبعید حضرت امام خمینى (ره) به ترکیه

21 آبان سال 1343
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از آنکارا به بورساى ترکیه

13 مهرماه سال 1344
انتقال حضرت امام خمینى (ره) از ترکیه به بغداد

16 مهرماه 1344
حرکت امام خمینى (ره) از سامرا به کربلا بعد از تبعید به عراق

23 مهرماه 1344
ورود و استقرار حضرت امام خمینى در نجف بعد از تبعید به عراق

23 آبان 1344
شروع درسهاى حوزه‏اى حضرت امام خمینى در نجف پس از تبعید به عراق

12 اردیبهشت 1356
پیام حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت چهلم شهداى قم

2 مهرماه 1357
محاصره منزل حضرت امام خمینى (ره) توسط نیروهاى بعثى عراق

10 مهرماه 1357
هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به سوى کویت

13 مهرماه 1357
هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به فرانسه

12 بهمن 1357
بازگشت امام خمینى (ره) به میهن اسلامى پس از 15 سال تبعید.

چهارشنبه بیست و پنجم 10 1387
چمران از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله های بلند کوههای جبل عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانیهای بسیاری به یادگار گذاشته و همیشه در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته است .

به گزارش گروه دفاع مقدس خبرگزاری « مهر» : دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران ، خیابان پانزده خرداد متولد شد. وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ سپس در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغ التحصیل شد. چمران یک سال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت. وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروف ترین دانشمندان جهان در کالیفرنیا ومعتبرترین دانشگاه آمریکا - برکلی - با ممتاز ترین درجه علمی موفق به اخذ مدرک دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید.

 فعالیتهای اجتماعی:
دکتر مصطفی چمران  از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی، در مسجد هدایت، و در درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت می کرد و از اولین اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت شرکت داشت . بعد از کودتای ننگین 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق در لوای یک گروه سیاسی  سخت ترین مبارزه ها و مسئولیتهای او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناک ترین مأموریتها را در سخت ترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.

چمران در آمریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین بار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایه ریزی کرد و از موسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا به شمار می رفت که به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع می شود. او پس از قیام خونین 15 خرداد سال 1342 و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام خمینی (ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت ساز می زند و  به همراهی بعضی از دوستان مؤمن و همفکر ، رهسپار مصر می شود و مدت دو سال در زمان عبد الناصر سخت ترین دوره های چریکی و پارتیزانی را می آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته شده و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی را بر عهده می گیرد .

وی به علت برخورداری از بینش عمیق مذهبی، از ملی گرایی ورای اسلام ، گریزان بود و وقتی در مصر مشاهده نمود که جریان ناسیونالیسم عربی باعث تفرقه مسلمین می شود، به جمال عبد الناصر اعتراض کرد . ناصر ضمن پذیرش این اعتراض گفت که جریا ن ناسیونالیسم عربی آنقدر قوی است که نمی توان به راحتی با آن مقابله کرد . چمران نیز با تأسف تأکید می کند که ما هنوز نمی دانیم که بیشتر این تحریکات از ناحیه دشمن برای ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است. از آن پس به چمران و یارانش اجازه داده می شود تا در مصر نظرات خود را بیان کنند.

حضور در لبنان:
بعد از وفات عبد الناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا می کند ، از این رو دکتر چمران رهسپار لبنان می شود تا چنین پایگاهی را ایجاد کند.

او به کمک امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پی ریزی می نماید . این سازمان درمیان توطئه ها و دشمنی های چپ و راست، با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده  کرده  ، در معرکه های مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو می رود و در طوفانهای سهمناک سرنوشت، به استقبال شهادت می تازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبار ترین ستمگران روزگار، صهیونیزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستگرایان فالانژ، به اهتزاز در می آورد.

چمران از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله های بلند کوههای جبل عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانیهای بسیاری  به یادگار گذاشته وهمیشه  در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته  است . شرح این مبارزات افتخار آمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاک شهدای لبنان، بر کف خیابانهای داغ و بر دامنه کوههای مرزی اسرائیل برای ابد ثبت گردیده است.

چمران و انقلاب اسلامی ایران:
دکتر چمران با پیروزی انقلاب اسلامی بعد از 21 سال هجرت، به وطن باز می گردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می گذارد. خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می پردازد و همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروههای پاسداران انقلاب در سعد آباد می کند. سپس در شغل معاونت نخست وزیری ، روز و شب خود را به خطر می اندازد تا سریع تر مسأله کردستان را فیصله دهد .او در قضیه فراموش ناشدنی « پاوه » قدرت ایمان و اراده آهنین  و شجاعت و فدا کاری خود را  بر همگان ثابت می کند . 

پس از این جرایانات ، فرمان انقلابی امام خمینی (ره) صادر شد . فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دکتر چمران واگذار شد.

رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حرکت در آمدند وبا تکیه بر همه تجارب انقلابی، ایمان، فداکاری، شجاعت، قدرت رهبری و برنامه ریزی دکتر چمران به  شکوهمند ترین قهرمانیها دست یافتند و  در عرض 15 روز همه شهر ها و راهها و مواضع استراتژیک کردستان را به تصرف درآوردند. بدین ترتیب کردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم مسلمان کرد با شادی و شعف به استقبال این پیروزی شتافتند.

دکترمصطفی چمران بعد از این پیروزی بی نظیر و بازگشت به تهران از طرف بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، امام خمینی (ره)، به وزارت دفاع منصوب گردید. وی در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش ، به یک سلسله برنامه های وسیع بنیادی  دست زد که پاکسازی ارتش و پیاده کردن برنامه های اصلاحی از این قبیل است .

شهید  چمران در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، بخصوص در ارتش، حداکثر سعی و تلاش خود را بکند تا ساختار گذشته ارتش را تغییر دهد. وی در یکی از نیایشهای خود بعد ازانتخاب نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، اینسان خدا را شکر می گوید: « خدایا، مردم آنقدر به من محبت کرده اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کرده اند که به راستی خجلم و آنقدر خود را کوچک می بینم که نمیتوانم از عهده آن به در آیم. تو به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برایم و شایسته این همه مهر و محبت باشم.» 

چمران  سپس به نمایندگی حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا به طور مرتب گزارش کار ارتش را ارائه نماید.

پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دوران حماسه ساز و پرتلاش دیگری آغاز می شود . دکتر چمران در آن دوران  نمونه کامل ایثار، شجاعت و در عین فروتنی و کار مداوم و بدون سر و صدا و فقط برای رضای خدا بود . او بعد از حمله ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش سریع آنها به شهر ها و روستا ها و مردم بی دفاع ، نتوانست آرام بگیرد و به خدمت امام امت رسید و با اجازه ایشان و به همراه مقام معظم رهبری ، آیت الله  خامنه ای که در آن زمان  نماینده دیگر امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود ، به اهواز رفت. از آنجایی که او همیشه خود را در گرداب خطر می افکند و هراسی از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست بکار شد و در شب اول حمله چریکی ای را علیه تانکهای دشمن که تا چند کیلومتری شهر اهواز پیشروی کرده بودند، آغاز کرد.

مصطفی چمران گروهی از رزمندگان داوطلب را  به گردخود جمع کرد وبا تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشکیل داد. این گروه کمکم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زیادی انجام داد. ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگهای نامنظم یکی از این برنامه ها بود، که به کمک آن جاده های نظامی به سرعت و در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ های آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود بیست کیلومتر و عرض یکصد متر در مدتی کوتاه ، آب کارون را به طرف تانکهای دشمن روانه ساخت، بطوری که آنها مجبور شدند چند کیلومتری عقب نشینی کنند و سدی عظیم مقابل خود بسازند.  این عمل فکر تسخیر اهواز را برای همیشه از سردشمنان به دور کرد .

یکی دیگر از کارهای مهم و اساسی او از همان روزهای اول، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. بازده این حرکت و شیوه جنگ مردمی و هماهنگی کامل بین نیروهای موجود، تاکتیک تقریباً جدید جنگی بود. چیزی که ابر قدرتها قبلاً فکر آن را نکرده بودند. متأسفانه این هماهنگی در خرمشهر به وجود نیامد و نیروهای مردمی تنها ماندند. او تصمیم داشت به خرمشهر  برود ولی به علت  خطر سقوط جدی اهواز، موفق نشد ولی چندین بار نیروهایی بین دویست تا یک هزار نفر را سازماندهی کرده و به خرمشهر فرستاد . آنان به کمک دیگر برادران خود توانستند در جنگی نا برابر مقابل حملات پیاپی دشمن تا مدتها مقاومت کنند.

پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، رژیم بعث عراق  سخت به فتح سوسنگرد دل بسته بود تا رویای قادسیه را تکمیل کند و برای دومین بار به آن شهر مظلوم حمله کرد و سه روز تانکهای حزب بعث  شهر را در محاصره گرفتند . روز سوم تعدادی از آنها توانستند به داخل شهر راه یابند. گزارش مهر همچنین می افزاید : دکتر چمران از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت بر آشفته بود، با فشار و تلاش خود ومقام معظم رهبری  ، ارتش را آماده ساخت که برای اولین بار دست به یک حمله خطرناک وحماسه آفرین و نابرابر بزنند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازمان دهی کرد و با نظامی نو و شیوه ای جدید از جانب جاده اهواز سوسنگرد به دشمن یورش بردند.

شهید چمران پیشاپیش یارانش، به شوق کمک و دیدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوی این شهر می شتافت که در محاصره تانکهای دشمن قرار گرفت. او سایر رزمندگان را به سوی دیگری فرستاد تا نجات یابند وخود را به حلقه محاصره دشمن انداخت؛ در این هنگام بود که نبرد سختی در گرفت؛ نیروهای کماندوی دشمن از پشت تانکها به او حمله کردند و او نیز  در مصاف با دشمن متجاوز، از نقطه ای به نقطه دیگر و از سنگری به سنگردیگر می رفت. کماندوهای دشمن او را به زیر رگبار گلوله های خود گرفته بودند، تانکها به سوی او تیر اندازی می کردند و او شجاعانه و بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شدید آنها سریع، چابک، به آتش آنها پاسخ گفته و هر لحظه سنگر خود را تغییر می داد.

در این درگیری همرزم  چمران به شهادت رسید و اویک تنه به نبرد خود ادامه می داد و به سوی دشمن حمله می برد.  تا آنکه در حین « رقصی چنین در میانه میدان» از دوقسمت پای  چپ زخمی شد. با پای زخمی بر یک کامیون عراقی حمله برد و به غنیمت گرفت .  او به کمک جوان چابک دیگری که خود را به مهلکه رسانده بود به داخل کامیون نشست واز دایره محاصره خارج شد .

دکتر چمران با همان کامیون خود را به بیمارستانی در اهواز رسانید و بستری شد. اما بیش از یک شب در بیمارستان نماند وبعد از آن به مقر ستاد جنگهای نا منظم رفت و دوباره با پای زخمی و دردمند به کار خود پرداخت. حتی در همان شبی که در بیمارستان بستری بود، جلسه مشورتی فرماندهان نظامی (تیمسار شهید فلاحی، فرمانده لشگر92، شهید کلاهدوز، مسئولین سپاه و سرهنگ محمد سلیمی که رئیس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نماینده امام در سپاه پاسداران (شهید محلاتی) در کنار تخت او در بیمارستان تشکیل شد .او در همان حال و همان شب پیشنهاد حمله به ارتفاعات الله اکبر را مطرح کرد.

شهید چمران به رغم اسرار و پیشنهاد مسئولین و دوستانش ، حاضر به ترک اهواز و ستاد جنگهای نا منظم و حرکت به تهران برای معالجه نشد . تمام مدت را در همان ستاد گذراند،  در کنار بسترش و در مقابلش نقشه های نظامی منطقه، مقدار پیشروی دشمن و حرکت نیروهای خودی نصب شده بود و او که قدرت و یارای به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها می نگریست و مرتب طرحهای جالب و پیشنهاد های سازنده در زمینه های مختلف نظامی، مهندسی و حتی فرهنگی ارائه می داد.

چمران پس از زخمی شدن، اولین بار برای دیدار با امام امت و بیان گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسید و حوادثی را که اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عملیات و پیشنهادهای خود را ارائه داد. حضرت امام (ره) نیز پدرانه و با ملاطفت خاصی  رهنمودهای لازم را ارائه می داد.

دکتر چمران از سکون و عدم تحرکی که در جبهه ها وجود داشت دائماً رنج می برد و تلاش می کرد که باارائه پیشنهادها و برنامه های ابتکاری حرکتی بوجود آورد. او اصرار داشت که هرچه زودتر به تپه های الله اکبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه که نزدیکی مرز است رسانده تا ارتباطات شمالی و جنوبی نیروهای عراقی و مرز پیوسته آنان قطع شود. به گزارش مهر بالاخره در سی و یکم اردیبهشت ماه 1360، با یک حمله هماهنگ و برق آسا ارتفاعات الله اکبر فتح شد که پس از پیروزی سوسنگرد بزرگ ترین پیروزی تا آن زمان بود.

شهید چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمره اولین کسانی بود که پا به ارتفاعات الله اکبر گذاشت؛ در حالی که دشمن  هنوز در نقاطی مقاومت می کرد او و فرمانده شجاعش ایرج رستمی، دو روز بعد با تعدادی از یاران خود توانستند با فدا کاری و قدرت تمام تپه های شحیطیه (شاهسوند) را به تصرف در درآورند .

پس از پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران  اصرار داشت نیروهای ایرانی هرچه زودتر، قبل از این که دشمن بتواند استحکاماتی برای خود ایجاد کند، بسوی بستان سرازیر شوند که این کار عملی نشد و خود او طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و گذشت و فداکاری رزمندگان جان بر کف ستاد جنگهای نا منظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی ساخت.

شهادت :
در سی ام خرداد ماه 1360 یعنی یک ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله اکبر، چمران در جلسه فوق العاده شورای عالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت الله اشراقی شرکت و از عدم تحرک و سکون نیروهاانتقاد کرد و پیشنهاد های نظامی خود را از جمله حمله به بستان را ارائه داد. این آخرین جلسه شورای عالی دفاع بود که  در آن شرکت داشت و فردای آن روز، روز غم انگیز و بسیار سخت و هولناکی بود.

 در سحر گاه سی و یکم خرداد 1360 ، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکتر چمران بشدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. شهید چمران، یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند . در لحظه حرکت، یکی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: « همانند روز عاشورا که یکایک یاران حسین (ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او(رستمی) هم به شهادت رسید و اینک خود او آماده حرکت به جبهه است.»

بطرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات کرد. برای آخرین بار همدیگر را دیدند وبه حرکت ادامه دادند تا اینکه به قربانگاه رسیدند .

چمران  همه رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده شان را به آنها تبریک و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پر نور و چهره ای نورانی و دلی مالا مال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگرخدا ما را هم دوست داشته باشد، می برد.»

خداوند ثابت کرد که او را نیز دوست دارد و به سوی خود فرا خواند. چمران در آن منطقه در حین سرکشی به مناطق و خطوط مقدم  بر اثر اثابت ترکش خمپاره های دشمن به شهادت رسید .

دسته ها : زندگی نامه ها
چهارشنبه بیست و پنجم 10 1387



2 آبان 1307 تولد در محله لُنبان اصفهان در یک خانوادة روحانی (پدر: حجت الاسلام سید فضل الله حسینی بهشتی. مادر: معصومه بیگم خاتون آبادی. پدر بزرگ مادری: آیت الله العظمی میر محمد صادق خاتون آبادی) ؛ 1311 :‌ آغاز تحصیل در سن چهار سالگی؛ 1314 : تحصیل در دبستان ثروت (اصفهان) ؛ 1317: تحصیل در دبیرستان سعدی (اصفهان) ؛ 1321: ترک تحصیل در دبیرستان (سال سوم) و آغاز تحصیل علوم حوزوی در مدرسه صدر (اصفهان) ؛ 1324: تحصیل ادبیات عرب,، فقه و اصول ، منطق و دروس ابتدایی فلسفه (اصفهان) ؛ شهریور 1325: مهاجرت و اقامت در مدرسه حجتیه و استفاده از محضر اساتیدی چون آیت الله داماد، آیت الله اردکانی (قم) ؛ فروردین 1326: شروع درس در محضر امام خمینی، آیت الله حجت و آیت الله العظمی بروجردی (قم) ؛ رمضان 1326:‌ آغاز سفرهای تبلیغی به دورترین روستاها همراه آقایان مرتضی مطهری و حسینعلی منتظری به توصیه آیت الله العظمی بروجردی ؛ 1327:‌ مباحثه و آشنایی با آقایان محمد مفتح,، موسی شبیری زنجانی،‌ موسی صدر، ناصر مکارم شیرازی، احمد آذری قمی، سید مهدی روحانی، علی مشکینی اردبیلی و عبدالرحیم ربانی شیرازی ؛ 1328:‌ شروع جلسات « گفتار ماه » و انتشار مقالات آن جلسه‌ها در کتابهای « گفتار ماه» و « گفتار عاشورا»؛ 1329: شرکت در امتحان دیپلم ادبی و امتحان ورودی دانشکدة معقول و منقول ( الهیات و معارف اسلامی) دانشگاه تهران ؛1330: عزیمت به تهران و آموختن زبان انگلیسی (به طور فشرده) ؛ 29 4/1330: حضور در ستاد اعتصاب تلگراف‌خانة اصفهان، علیه صحبتهای قوام و سخنرانی که منجر به احضار در شهربانی شد ؛ 1330: بازگشت به قم و تدریس زبان انگلیسی در دبیرستانها و تکمیل تحصیلات و تدریس در حوزة علمیه قم؛ آشنایی با علامه سید محمد حسین طباطبایی و شرکت در جلسات بحث کتاب « اصول فلسفه و روش رئالیسم» ؛ 1333: تأسیس دبیرستان « دین و دانش» در قم ؛ 1334: اخذ مدرک کارشناسی رشته معقول ( فلسفه و حکمت اسلامی) با عنوان پایان نامه « بساطت یا ترکب جسم» زیر نظر دکتر محمود شهابی و تصویب هیأت داوران با درجة عالی از دانشگاه تهران ؛ 1335: آغاز دورة‌ دکتری در رشتة معقول؛ 1338: تهیه و تنظیم کتاب « نماز چیست؟» ؛ 1339: سازماندهی نحوه آموزش در حوزه علمیه قم با همکاری جمعی از فضلا و تشکیل کلاس زبان انگلیسی و مکالمه عربی روزمره و علوم طبیعی برای طلاب مستعد (مدرسه حقانی) ؛ 1339: تهیه و تنظیم مقالة « بانکداری و قوانین مالی اسلام» ، « مقاله عالم خلق و عالم امر در قرآن» و مقاله « یک قشر جدید در جامعه ما» ؛ شهریور 1340: اجرای آزمایشی طرح نوین آموزش در حوزه به همراه آقایان علی مشکینی، عبدالرحیم ربانی شیرازی و همکاری آیت الله العظمی گلپایگانی؛ 1340: تهیه و تنظیم مقاله‌های « حکومت در اسلام» و « قانون علیت در علم و دین» در کنار سخنرانی‌های مهم در جلسات ماهیانة انجمن اسلامی مهندسین ؛ خرداد 1341: زمینه سازی نهضت برای رهبری امام خمینی با ایجاد « کانون دانش آموزان قم» با همکاری آقای محمد مفتح ؛ 1342: پیشنهاد امام خمینی جهت اقامت در اصفهان به منظور سامان دادن به فعالیتهای مبارزاتی آن شهر و عدم پذیرش ایشان به علت اهمیت شهر قم ؛ 1342: تشکیل هسته تحقیقاتی به منظور کار پژوهشی دربارة حکومت اسلامی و ایراد سخنرانی‌های مهم از جمله سخنرانی در جشن مبعث دانشگاه تهران ؛ 1342: منع اقامت در قم به دستور ساواک و مهاجرت به تهران؛ عضویت در شورای روحانیت و فقاهت هیئتهای مؤتلفه اسلامی به توصیه امام خمینی همراه آقایان مرتضی مطهری، محی الدین انواری، و مهدی مولایی ؛ 1343: منتظر خدمت شدن از آموزش و پرورش بر اثر فشارهای ساواک و سخنرانی در جشن میلاد پیامبر(ص) در مدرسه چهارباغ که منجربه احضار در شهربانی اصفهان شد ؛ فروردین 1344: عزیمت به آلمان با توصیه مراجع تقلید و ایجاد مرکز اسلامی هامبورگ ( آلمان ) ؛ 1345:‌ ارسال و تنظیم گزارشاتی از مرکز اسلامی هامبورگ برای مبارزان داخلی همچون آقایان محمد علی رجائی ، مرتضی جزایری، مهندس مهدی بازرگان و مرجع مبارز آیت الله العظمی میلانی و ... ؛ 1347:‌ تهیه و تنظیم کتاب « صدای اسلام در اروپا» به پنج زبان دنیا ؛ 1348: تهیه و تنظیم مقاله‌های « کدام مسلک» و « نقش ایمان در زندگی اسلام» ؛ تابستان 1348: سفر به عراق و دیدار و گفت وگو با امام خمینی، آیت الله خوئی، آیت الله سید محمد باقر صدر و آیت الله حکیم ؛ 1348: سفر به کشورهای سوریه و لبنان و ترکیه و بازدید از فعالیتهای اسلامی و تجدید عهد با امام موسی صدر ؛ 1349: بازگشت به ایران و ممنوعیت خروج از کشور به دستور ساواک ؛ 1349: پرونده سازی ساواک به واسطه سخنرانی‌ها و فعالیتها در آلمان به ویژه سخنرانی پیرامون « خداپرستی و قوانین عادلانه اسلام» ؛ 18 / 12 / 1349: اشتغال مجدد در آموزش و پرورش و کسب عنوان کارشناس ارشد کتابهای علوم دینی در« سازمان کتابهای درسی ایران» ؛ 1350: تأسیس مرکز تحقیقات اسلامی با همکاری آقایان سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، محمدجواد باهنر و محمدرضا مهدوی کنی ؛ 1350: آغاز جلسات تفسیر قرآن و تحلیل مسائل سیاسی تحت پوشش هیأت « مکتب قرآن» ؛ 1351: تنظیم طرح ناتمام « ایدئولوژی اسلامی برای نسل جوان» با همکاری آقای مرتضی مطهری (به توصیه امام خمینی) ؛ 1351: تهیه و ارسال مقالة « حکم الجهاض و التعقیم فی الشریعة الاسلامیة» جهت کنفرانس سازمان بهداشت جهانی در شهر رباط ( پایتخت کشور مراکش) در زمینة تنظیم خانواده از دیدگاه اسلام ؛ 1353: دفاع از پایان نامه دکتری تحت عنوان « مسائل ما بعدالطبیعه در قرآن »، با حضور هیأت داوران آقایان مرتضی مطهری، محمد مفتح، امیرحسین آریان پور و مصلح ( با درجة بسیار خوب) ؛ 1353 :‌ تنظیم کتاب « خدا از دیدگاه قرآن» ؛ 25 / 8 / 1353: ‌سخنرانی‌های متعدد پیرامون مرجعیت ، رهبری ، امامت و امت که منجر به انعکاس در گزارشات ساواک شد ؛ 1354: دستگیری و بازداشت چند روزه در کمیته مرکزی ضد خرابکاری (بر اساس گزارشهای ساواک از سخنرانیها) ؛ 16 / 1 / 1354: برقراری مجدد جلسات « مکتب قرآن» (بعد از بازداشت) ؛ 5 / 11 / 1355:‌ ادامه فعالیتهای روشنگرانه علیه رژیم و صدور اعلامیه به مناسبت فوت آقای محمد همایون بنیان گذار حسینیه ارشاد و تبدیل مجلس مزبور به یک تجمع سیاسی اعتراض آمیز؛ 1356: برقراری جلسات بحث پیرامون « شناخت از دیدگاه قرآن» (در منزل) ؛ فروردین 1357:‌ سفر به اروپا و آمریکا جهت هماهنگی بین حرکتهای سیاسی معتقد به رهبری امام خمینی ؛ 1357: پی‌ریزی جامعه روحانیت مبارز همراه با آقایان مرتضی مطهری ، محمد مفتح، محمد امامی کاشانی، ملکی ، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، علی اصغر مروارید و … ؛ 1357: صدور اعلامیه در اعتراض به محاصره منزل امام خمینی در عراق ؛ 16 / 7 / 1357: ارسال نامه به رئیس جمهور فرانسه برای حفظ حرمت امام خمینی در مدت اقامت ایشان در آن کشور ؛ 30 / 7 / 1357: صدور اعلامیه همراه با آقایان محمد جواد باهنر، مرتضی مطهری، مهدی کروبی ومحمد رضا مهدوی‌کنی و محکوم کردن فاجعه مسجد کرمان ؛ آبان 1357: سفر به پاریس جهت مذاکره و هماهنگی با امام خمینی، صدور فرمان امام خمینی برای تشکیل شورای انقلاب؛ 14 / 8 / 1357: صدور اعلامیه در اعتراض به حکومت نظامی و کشتار 13 آبان دانشگاه تهران همراه روحانیون از جمله آقایان مرتضی مطهری، ‌محمد مفتح، محمد رضا مهدوی کنی ، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی؛ 1357: حضور و سخنرانی در راهپیمایی عظیم عاشورا همزمان با اوج مبارزات مردم علیه رژیم ستمشاهی ؛ 4/11/1357: سخنرانی با عنوان « اسلام دین آزادی است» ؛ بهمن 1357: تشکیل شورای انقلاب به فرمان حضرت امام با همکاری آقایان مرتضی مطهری، محمد جواد باهنر،‌ اکبر هاشمی رفسنجانی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، سید محمود طالقانی، سید علی خامنه ای ، محمدرضا‌مهدوی کنی، ‌مهدی بازرگان، مصطفی کتیرایی، یدالله سحابی و احمد صدر سید حاج جوادی؛ 8 / 11 / 1357: تحصن همراه دیگر روحانیون در دانشگاه تهران به علت ممانعت از آمدن امام خمینی به کشور؛ 22 / 11 / 1357: پیروزی باشکوه انقلاب ملت مسلمان ایران ؛ 29 / 11 / 1357: اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی به همراه آقایان سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید علی خامنه‌ای ، و محمد جواد باهنر ؛ 2 / 1 / 1358: سفر به کردستان همراه با آقایان داریوش فروهر، اکبر هاشمی رفسنجانی، احمد صدر حاج سید جوادی، ابولحسن بنی صدر، به سرپرستی آقای طالقانی برای رسیدگی به تشنجات کردستان ؛ 9 / 3 / 1358: انتشار اولین شماره روزنامه جمهوری اسلامی ( ارگان حزب جمهوری اسلامی)؛ خرداد 1358: انتقاد از اعتراض و اعلام نظر آقای حسن نزیه درباره کمیته های انقلاب ؛26 / 3 / 1358: مصاحبه مطبوعاتی دفاع و توضیح دربارة مجلس خبرگان ؛ 30 / 4 / 1358:‌ شرکت در ائتلاف بزرگ احزاب و سازمانها برای نمایندگی مجلس خبرگان ؛ 15/5/1358: اعلام نتایج قطعی مجلس خبرگان و تعلق 60% آراء مأخوذه (931 /538/ 1) از حوزه انتخابیه تهران برای دکتر بهشتی ؛ 19/5/1358: پاسخ به معترضان و منتقدان انتخابات مجلس به علت کسب آراء بالا توسط اعضاء حزب جمهوری اسلامی ؛ 4 / 12 / 1358: ‌حکم امام به دکتر بهشتی مبنی بر مسئولیت دیوان عالی کشور ؛ 2 / 1 / 1359:‌ سفر به مناطق جنگی غرب و جنوب کشور ؛ 29 / 3 / 1359: اظهار نظر دکتر بهشتی درباره ماجرای نوار سخنرانی آقای حسن آیت ؛ مرداد 1359: سفر دکتر بهشتی به آذربایجان و سخنرانی در جمع ارتشیان به منظور ترغیب شرکت فعالانه آنها در جنگ ؛ مرداد 1359: سفر دکتر بهشتی به آمل و سخنرانی در جمع مردم ؛ 12 / 6 / 1359: سخنرانی درباره کابینه آقای رجایی و اشغال سفارت آمریکا ؛ 29 / 8 / 1359: سخنرانی دکتر بهشتی در راهپیمایی بزرگ تاسوعا (تهران) ؛ 4 / 9 / 1359: موضع گیری و اعلام نظر درباره « مکتب و تخصص» ؛ آذر 1359: تعیین هیأت سه نفره منتخب امام در مورد اصلاحات ارضی و واگذاری زمین ( آقایان حسینعلی منتظری، علی مشکینی، سید محمد حسینی بهشتی) ؛ 16/10/1359: سفر به مشهد و سخنرانی در پادگان ارتش ؛ 2 /10 / 1359: سخنرانی و اعلام نظر درباره لیبرالیسم و آزادی ؛ 16 / 11 / 1359: اظهار نظر درباره گروگانها و اسناد سفارت آمریکا ؛ 23/11/1359: سخنرانی در قم و اعلام مواضع ضد آمریکایی ؛ 25/11/1359: مصاحبه با روزنامه کیهان درباره تعدیل ثروتها، اسناد سفارت آمریکا و دادگاههای مدنی ؛ 30/11/1359: مصاحبه مطبوعاتی و اعلام نظر دربارة حمله به سخنرانیها و شخصیتها (بعد از حمله به سخنرانی حجت الاسلام حسن لاهوتی در رشت) ؛ 7/12/59: مصاحبه مطبوعاتی و اظهار نظر درباره سندهای مربوط به سفر آلمان، چماقداری و آزادی 3 گروگان انگلیسی ؛ 14/12/1359: سخنرانی در زمینه جنگ و اظهار نظر دربارة هیأت اعزامی به ایران برای آتش بس با عراق ؛ 21/12/1359: اظهار نظر و موضع گیری علیه وقایع دانشگاه و خروج عده ای از نمایندگان به عنوان اعتراض ؛ 28/12/1359: مصاحبه مطبوعاتی و اعلام نظر در خصوص مشکلات داخلی و قضایای جنگ ؛ 827/1/1360: مصاحبه مطبوعاتی و بیان مسائل در رابطه جنگ و مسائل روز؛ 7/2/1360: بیانیة 10 ماده ای امام خمینی برای حل اختلاف سران کشور ؛ 17/2/1360:‌ دیدار از جبهه‌های جنوب (اهواز) ؛ 31/2/1360: مصاحبه مطبوعاتی درباره تغییرات در قوه قضاییه و مسئله سرقت اسناد وزارت خارجه ؛ 6/3/1360: مصاحبه مطبوعاتی و توضیح درباره جو متشنج جامعه ؛ 14/1360: مصاحبه مطبوعاتی با شرکت خبرنگاران خارجی و داخلی و اظهار نظر درباره هیأت حل اختلاف و گفته های رئیس جمهور ؛ 17/3/1360: دیدار از جبهه‌های جنوب و شرکت در سمینار جنگ و جهاد و سخنرانی در اهواز ؛ 21/3/1360:‌ مصاحبه مطبوعاتی و موضع گیری دربارة اختیارات رئیس جمهور طبق قانون اساسی ؛ 30/3/1360: مصاحبه مطبوعاتی و طرح مسائل مربوط به تخلفات ابوالحسن بنی صدر ؛7/4/1360: انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت الله سید محمد حسینی بهشتی همراه 72 تن از یاران انقلاب .


*آثار شهید بهشتی *
آموزش مواضع (جلسه 3). تهران: انتشارات حزب جمهوری اسلامی، 1360؛ آموزش مواضع (جلسه 4). تهران: انتشارات حزب جمهوری اسلامی، 1360؛ آموزش مواضع (جلسه 6). تهران: انتشارات حزب جمهوری اسلامی، 1360؛ آموزش مواضع(جلسه 14). اصفهان: انتشارات حزب جمهوری ؛ از حزب چه می‌دانیم. تهران: حزب جمهوری اسلامی، بی‌تا؛ اقتصاد اسلامی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374؛ اهمیت شیوة تعاون، تهران: انتشارت وزارت تعاون، 1374؛ بانکداری و قوانین مالی اسلام، قم: انتشارات مکتب تشیع، 1342؛ باید و نبایدها، تهران: بقعه، 1379؛ بررسی و تحلیلی از جهاد، عدالت، لیبرالیسم، امامت، تهران: حزب جمهوری اسلامی،1361؛ بهداشت وتنظیم خانواده، تهران: بقعه، 1379؛ پنج گفتار، قم: انتشارات قم ، بی‌ تا؛ التوحید فی القرآن . قسم الدراسات الاسلامیه: 1404؛ توکل از دیدگاه قرآن، قم: شفق، بی‌ تا؛ حج در قرآن، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374؛ حق و باطل، تهران: بقعه، 1378؛ خدا از دیدگاه قرآن، تهران: بقعه، ‌1379؛ دکتر شریعتی جستجوگری در مسیر شدن، تهران: بقعه، 1378؛ ربا در اسلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374؛ رسالت دانشگاه و دانشجو، قم: تشیع،‌ بی تا؛ روش برداشت از قرآن، تهران: نشر سید جمال، بی تا؛ سرود یکتاپرستی، تهران: بقعه، 1379؛ سلسله درسهای اسلامی ـ مسأله مالکیت 1، تهران : نشر سید جمال ،‌ بی تا ؛ سلسله درسهای اسلامی ـ شناخت ، تهران : نشر سید جمال؛ شناخت از دیدگاه فطرت ، تهران : بقعه ،‌1378؛ شناخت از دیدگاه قرآن،‌ تهران: بقعه ، 1378؛ طرح لایحه قصاص، قم : ناصر، 1360؛ مبارزه پیروز، تهران: سهامی انتشار ، 1341؛ مبانی نظری قانونی اساسی ، تهران: بقعه، 1378؛ محیط پیدایش اسلام ،‌تهران: دفتر نشر فرهنگ ، 1354؛ مکتب و تخصص ، تهران: حزب ،‌1359؛ نقش آزادی در تربیت کودکان ،‌ تهران: بقعه ، 1380؛ نقش تشکیلات در پیشبرد انقلاب اسلامی ایران ، تهران: ستاد برگزاری مراسم هفتم تیر ،‌1361؛ نماز چیست ؟ تهران: دفتر نشر فرهنگ، 1370؛ وظائف انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا در برابر جوانان مسلمان، آلمان غربی، 1345؛ و ویژگی‌های انقلاب اسلامی ایران ، ‌دفتر نشر فرهنگ تهران، 1363.


*مقــالات*

« آخرین، روزهای زندگی حضرت علی (ع) » ، آزادگان ، س اول ، ش، 68 7 دی ماه 1378 ؛ « آشنایی با مرکز اسلامی هامبورگ» ، اطلاعات ، ش 22230، 9 تیر 1380، ص 6 ؛ « پیدایش انسان از نظر علم و قرآن ، همشهری س 9، ش 2436، 7 تیر 1380، ص 6 ؛ « تفریح از دیدگاه اسلام»، همشهری، سال 8 ، ش 2152، 8 تیر 1379، ص 12 ؛ « حکومت در اسلام ،‌ حکومت پیامبران »، مکتب تشیع ،‌1339، ش 4، ص 123ـ 128؛ « سه نوع اسلام »،‌ایران، 8 تیر 78، ص 9؛ «‌ عالم خلق و عالم امر »، مکتب تشیع ،‌1341،‌ش 3، ص 127 ـ 143؛ « عادت » (ترجمه) ، مکتب تشیع، 1340، ش 3، ص 127 ـ 143؛ « عرفان»، همشهری، س 7، ش 1862، 6 تیر 1378، ص 9 ؛ « کار دسته جمعی و تعاون »، کارو کارگر ؛ « گفتاری پیرامون حزب و تشکل »، عروه الوثقی، 20 خرداد 61، سال 4، ش 76، ص 4؛ « ماه مبارک رمضان» ایران ، س 7، ش 1990، 17 آذز 1380، ص 6 ؛ « مراحل اساسی یک نهضت» ، خرداد، سال اول ، ش 156، 7 تیر 1378، ص 6 ؛ « موسیقی از نظر اسلام » ، نشاط، 7 تیر 1378، ص 6 ؛ « نامه آیت الله بهشتی به امام خمینی درباره جریانهای وابسته به بنی صدر و اختلال در سیستم مدیریت کشور» ، جمهوری اسلامی ، 7 تیر 69، ص 10؛ « نامه شهید بهشتی به امام خمینی در مورد دوگانگی موجود میان مدیران حکومتی کشور»، کیهان هوایی، 13 تیر 69، ش 886، ص 26؛ « نامه‌ شهید بهشتی »،‌عروه الوثقی، سال 4 ، ش 100، 12 خرداد62، ص 13؛ و « نقش روحانیت در جامعه امروز ما » انتخاب ، 7 تیر 1378 ، ص 7 .


*سخنرانی‌ها و مصاحبه ها*
آیت الله طالقانی از زبان دوستان ، عروه الوثقی، 6 شهریور 59، ش 31، سال 2، ص 8؛ ادارات دولتی به زودی دگرگون خواهند شد، اطلاعات، 3 خرداد 59، ص 4؛ از اختیارات رئیس جمهوری کاسته خواهد شد ، اطلاعات ، 20 مرداد 58؛ از حزب جمهوری اسلامی چه می‌دانیم؟، عروه الوثقی، 13 خرداد59، سال اول ، ش 24، ص 16 و ش 25، ص 4؛ از طرفداران پرو پا قرص آزادیهای سیاسی هستم ، اطلاعات ، 20 اردیبهشت 59، ص 2؛ اسامی کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی برای نخست وزیری اعلام شد ، اطلاعات ، 9 مرداد59، ص 16؛ هداف دکتر بهشتی از دیدار ایشان از جبهه های جنگ و ارزیابی از روحیه رزمندگان، پیام انقلاب ، 28آبان 59، ش 20، ص 18؛ امام نفرمودند از مسئولین انتقاد نکنید بلکه ایشان فرمودند جوسازی نشود ، اطلاعات ،‌17 اردیبهشت 60؛ ایران هیچ‌ گاه خواهان بر خورد مسلحانه با همسایگان نبوده است ، اطلاعات ، 3 مهر 59، ص 3؛
این کابینه مناسبترین برای ضرورتهای انقلاب است ، اطلاعات ، 20 شهریور 59، ص 15؛ این ملت ایران است که باید سرنوشت جنگ را تعیین کند ،‌اطلاعات، 1 آبان 59،‌ ص 12؛ با آیت الله العظمی شریعتمداری مذاکره می‌کنم ، اطلاعات، 21 آذر 58، ص 1 و 2؛ پاسخ رئیس قوه قضائیه به اظهارات رئیس جمهوری ، اطلاعات ، 19 شهریور 59، ص 2؛ تشریح زندگینامه و فعالیتهای فرهنگی شهید بهشتی از زبان خودش ، جهان اسلام ، 7 تیر 73، ص 7؛ توطئه تازه‌ تبلیغاتی علیه روحانیت در شرف تکوین است ،‌اطلاعات، 16 مرداد 59، ص ؛ توطئه تازه‌ای علیه انقلاب کشف شد ، اطلاعات ، 22 مرداد 59، ص 2؛ جاذبه‌های کاذب شهر‌های بزرگ نمی‌گذارند روستائیان به روستاها باز گردند ، 18 شهریور 59، ص 2 ؛ چرا مهندس بازرگان کنار رفت ، اطلاعات، 12 آذر 58، ص 3؛ حمله به اجتماعات را محکوم می‌کنیم ، اطلاعات ،‌29 خرداد59، ص 11؛ حیثیت انقلاب و حیثیت اسلام ایجاب می‌کند قوه قضائیه قاطع و روشن عمل کند ،‌اطلاعات، 9 خرداد 60، ص 7؛ خاطراتی از زبان شهید مظلوم آیت الله بهشتی، جمهوری اسلامی‌، 7 تیر 69، ص 9؛ رئیس جمهوری یکایک وزیران را رسماً تأیید می‌کند ،‌اطلاعات ،‌25 مرداد 59، ص 10؛ زندگینامه آیت الله شهید بهشتی از زبان خودش ،‌سلام ،‌7 تیر 74، ص 11؛ سخنی از آیت الله بهشتی درباره 15 خرداد (سیاست در متن دین )،‌ عروه الوثقی، 6 خرداد 61، سال 3، ش 75، ص 8؛ شریعتی درخششی در تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب بود، اطلاعات، 24 خرداد 60؛ طبق کدام قانون قاضی نمی‌تواند عضو حزب باشد ؟، اطلاعات، 14 خرداد60 ، ص 2؛ طرح انقلابی مصادره ثروتهای حرام، اطلاعات ، 10شهریور 59، ص 7؛ قدرت سیاسی آمریکا را در هم شکستیم ،‌قدرت اقتصادی او را هم در هم می‌شکنیم ، اطلاعات، 18 آذر 58، ص 9؛ قوه قضائیه ، تحت نظر شورای عالی قضائی قرار گرفت اطلاعات،‌27 شهریور 59، ص ؛ کار ما دفاع مقدس است،‌نه جنگ با عراق،‌ اطلاعات ، 17 مهر 59، ص 12؛ کسانی که با دشمن همکاری کرده‌اند مجازات خواهند شد ،‌اطلاعات ، 13اردیبهشت 59، ص 11؛ کودتا در جمهوری اسلامی ما یک سودای خام است ، اطلاعات ، 21 خرداد 60، ص 16؛ گروگان‌ها هر چه زودتر محاکمه می‌شوند اطلاعات، 6 دی 58، ص 2؛ گزیده‌ای از اظهارات شهیدبهشتی راجع به ویژگیهای روحانیت اصیل ، کیهان ،24 آذر 70 ، ص 6؛ گزیده‌ای از سخنان شهید بهشتی پیرامون اصول سیاست داخلی و خارجی ایران ،کیهان ،‌ 6 تیر 70، ص 7؛ گفت وگوی اطلاعات با دکتر بهشتی، اطلاعات ، 10 آذر 59، ص 3؛ لیبرال کسی است که روی آزادی مطلق تکیه می‌کند ، اطلاعات ، 6 آذر 59، ص 3؛ متزلزل کردن دستگاههای اداره کننده کشور به سود انقلاب نیست، اطلاعات ،27 فروردین 60، ص 13؛ متفقاً برای مقابله با دشمن نیروهایمان را بسیج کنیم ،‌اطلاعات،‌26 مهر 59، ص 3؛ متن سخنرانی شهید بزرگوار دکتر بهشتی دربارة شخصیت آیت الله مطهری و آثار وی ، سلام ، 15 اردیبهشت 73، ص 7؛ متن گفت وگوی اعضای کادر مرکزی سازمان چیریکهای فدائی با دکتر بهشتی، اطلاعات، 1 تیر 59، ص 2؛ مجلس نباید با رئیس جمهوری آهنگ مخالف داشته باشد ، اطلاعات، 27 اردیبهشت 59، ص 4؛ مصاحبه با دکتر بهشتی در مورد هجرت امام ، عروه الوثقی، 3 مهر 59، سال 2، ش 33، ص 4؛ مصاحبه با دکتر بهشتی در مورد تشکل و حزب، عروه الوثقی، 3 تیر 61، سال 4، ش 77، ص 4؛ مصاحبه با برادر بهشتی ،‌ عروه الوثقی، 15 خرداد 58، سال اول ،‌ش 1، ص ؛ مصاحبه منتشر نشده‌ای از شهید دکتر بهشتی ، اطلاعات، 24 تیر 60، ص 3؛ مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیون دکتر بهشتی ، اطلاعات، 26 تیر 59، ص 2؛ مصاحبه مطبوعاتی دکتر بهشتی،‌ اطلاعات ،‌13 شهریور 56،‌ص 2؛ مسلمان بودن و مسلمان زیستن را به مردم تحمیل نکنیم ،‌همشهری ، 14 مهر 77، ص 9؛ ملاقات مشترک بنی صدر ، ‌رجایی ،‌ بهشتی ، ‌بازرگان ،‌...... با امام برای حل اختلاف ، کیهان ،‌25 اسفند 59، ص 1؛ ملت باید جلو هر گونه موضع تخریبی نسبت به قوه قضائیه را بگیرد ، اطلاعات ،‌3 اردیبهشت 60، ص 2؛ ملت باید خود را برای یک جنگ دراز مدت آماده کند ،‌اطلاعات ،‌10مهر 59، ص 11؛ نامه شهید بهشتی ،‌ عروه الوثقی، سال 4 ، شماره 100، 12 خرداد 62، ص 13؛ نظرات دیوان عالی کشور در مورد مسائل روز ، اطلاعات ،‌30 خرداد 60، ص 4؛ نگاهی به زندگی فرهنگی و سیاسی و تألیفات شهید بهشتی از زبان خودش ،‌امید انقلاب، تیر 60 ،‌ش 11، ص 8؛ نگذاریم چماق‌های قلمی و زبانی ایجاد تحریک نماید ،‌اطلاعات ، 79، خرداد 59، ص 2؛ هیچ کس به خاطر عقیده سیاسی از کار بر کنار نمی‌شود ، اطلاعات، 20 فروردین 60، ص 1؛ و یادواره آیت الله طالقانی ،‌اطلاعات، 18 شهریور 59، ص 12. 

شهید بهشتی از دیدگاه امام خمینی(ره)

این پیشامد برای همه ملت ما ناگواربود و اشخاصی که برای خدمت ، خودشان را حاضر کرده بودند و خدمتگزاراین کشور بودند اشخاصی بودند که آنقدری که من آنها می شناسم، از ابرار بوده اند . اشخاصی متعهد بوده اند که در راس آنها مرحوم شهید بهشتی است. ایشان را من بیست سال بیشترمی شناختم، مراتب فضل ایشان و مراتب تعهد ایشان برمن معلوم بود و آنچه که من راجع به ایشان متاثرهستم، شهادت ایشان درمقابل اوناچیز است و مظلومیت ایشان در این کشور بود. مخالفین انقلاب، افرادی که بیشترمتعهدند، موثرتردرانقلابند، آنها را بیشتر مورد هدف قرار داده اند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود. تهمت ها، تهمت های ناگوار به ایشان می زدند. ازآقای بهشتی اینها می خواستند یک موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند، در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را می شناختم و بر خلاف آنچه این بی انصاف ها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و مرگ بر بهشتی گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متدین، علاقه مند به ملت، علاقه مند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان می دانستم و شما گمان نکنید که این آقایان که وارد شدند در این شغل های دولتی، اینها یک اشخاصی بودند یا هستند که راهی برای استفاده جز این مقام ندارند . اینها هر کدام اشخاص متعهدی بودند که در پیش مردم مقام داشتند، در پیش روحانیت مقام بزرگ داشتند و اینطور نبود که واخورده باشند که بخواهند بیایند اینجا انحصار طلب باشند. خدا انصاف بدهد به آنهائی که انحصار طلب بودند و می خواستند بهشتی و خامنه ای و رفسنجانی و امثال اینها را از صحنه خارج کنند.

ملتی که برای اقامه عدل اسلامی و اجرای احکام قرآن مجید و کوتاه کردن دست جنایتکاران ابر قدرت و زیستن با استقلال و آزادی قیام نموده است، خود را برای شهادت و شهید دادن آماده نموده است و به خود باکی راه نمی دهد که دست جنایت ابرقدرتها از آستین مشتی جنایتکار حرفه ای بیرون آید و بهترین فرزندان راستین او را به شهادت رساند.

مگر شهادت ارثی نیست که از موالیان ما که حیات را عقیده و جهاد می دانستند و در راه مکتب پرافتخاراسلام با خون خود و جوانان عزیز خود از آن پاسداری می کردند به ملت شهید پرور ما رسیده است؟ مگر عزت و شرف و ارزش های انسانی ، گوهرهای گرانبهائی نیستند که اسلاف صالح این مکتب، عمر خود و یاران خود را در راه حراست و نگبهانی از آن وقف نمودند؟ مگرما پیروان پاکان سر باخته در راه هدف نیستیم که از شهادت عزیزان خود به دل تردیدی راه دهیم؟ مگردشمن قدرت آن دارد که با جنایت خود مکارم و ارزش انسانی شهیدان عزیز ما را از آنان سلب کند؟ مگر دشمن های فضیلت می توانند جز این خرقه خاکی را از دوستان خدا و عاشقان حقیقت بگیرند؟ بگذار این ددمنشان که جز به " من" و " ما" های خود نمی اندیشند و " یأکلون کماتأکل الانعام" عاشقان راه حق را ازبند طبیعت رهانده و به فضای آزاد جوار معشوق برسانند.

ننگتان باد تفاله های شیطان و عارتان باد ای خود فروختگان به جنایتکاران بین المللی که در سوراخ ها خزیده و در مقابل ملتی که در برابر ابر قدرت ها برخاسته است، به خرابکاری های جاهلانه می پردازید.

عیب بزرگ شما و هوادارانتان آن است که نه از اسلام و قدرت معنوی آن و نه از ملت مسلمان و انگیزه فداکاری او اطلاعی دارید. شما ملتی را که برای سقوط رژیم پلید پهلوی و رها شدن از اسارت شیطان بزرگ ده ها جوان عزیز خود را فدا کرد و با شجاعت بی مانند ایستاد و خم به ابرو نیاورد، نشناخته اید. شما ملتی را که معمولاً در تخت های بیمارستان ها آرزوی شهادت می کنند ویاران را با به شهادت دعوت می کنند، نشناخته اید. شما کوردلان با آنکه دیده اید با شهادت رساندن شخصیت های بزرگ ، صفوف فداکاران در راه اسلام فشرده تر و عزم آنان مصمم تر می شود، می خواهید با به شهادت رساندن عزیزان ما این ملت فداکار را از صحنه بیرون کنید. توانستید به فرزندان اسلام چون شهید بهشتی و شهدای عزیز مجلس و کابینه با حربه ی ناسزا و تهمت های ناجوانمردانه حمله کردید که آنها را از ملت جدا کنید و اکنون که آن حربه از کار افتاد و کوس رسوائی همه تان بر سربازارها زده شد، در سوراخ ها خزیده و دست به جنایاتی ابلهانه زده اید که به خیال خام خود ملت شهید پرور فداکار را با این اعمال وحشیانه بترسانید و نمی دانید که در قاموس شهادت واژه وحشت نیست. اکنون اسلام به این شهیدان و شهید پروران افتخار می کند و با سرافرازی همه مردم را دعوت به پایداری می نماید و ما مصمم هستیم که روزی رخش ببینیم و این جان که از اوست تسلیم وی کنیم.

ملت ایران در این فاجعه بزرگ 72 تن بیگناه به عدد شهدای کربلا از دست داد. ملت ایران سرافرازاست که مردانی را به جامعه تقدیم می کند که خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمین کرده بودند و دشمنان خلق گروهی را شهید نمودند که برای مشورت در مصالح کشور گرد هم آمده بودند.

ملت عزیز! این کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق ، گروهی از خلق را گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صدیق خلق بودند . گیرم که شما با شهید بهشتی که مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و خصوص شما بود دشمنی سرسختانه داشتید، با بیش از 70 نفر بیگناه که بسیارشان از بهترین خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان کشور و ملت بودند چه دشمنی داشتید؟ جز آنکه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صاف کنان چپاولگران شرق و غرب می باشی . ما گر چه دوستان و عزیزان وفاداری را از دست دادم که هر یک برای ملت ستمدیده استوانه بسیار قوی و پشتوانه ارزشمند بودند، ما گر چه برادران بسیار متعهدی را از دست دادیم که " اشداء علی الکفار رحماء بینهم" بودند و برای ملت مظلوم و نهادهای انقلابی سدی استوار و شجره ای ثمربخش به شمار می رفتند، لکن سیل خروشان خلق و امواج شکننده ملت با اتحاد و اتکال به خدای بزرگ هر کمبودی را جبران خواهد کرد.

ملت ایران با اعتماد به قدرت لایزال قادر متعال همچون دریایی مواج به پیش می رود و در مقابل ابرقدرت ها و تفاله های آنان با صفی مرصوص ایستاده است و شما درماندگان عاجز را که در سوراخ ها خزیده اید و نفس های آخررا می کشید به جهنم می فرستد و خداوند بزرگ پشت و پناه این کشور و ملت است

دسته ها : زندگی نامه ها
چهارشنبه بیست و پنجم 10 1387
انقلاب اسلامی تلاشی برای زنده کردن خدا در محور حیات انسان و نیز، روشی برای زندگی فراتر از همه اختلافات ملی، قومی و مذهبی بود. انقلاب اسلامی از انقلاباتی است که حرکت و آثارش در چارچوب مرزهای یک کشور خلاصه نمی شود، بلکه دیدگاه فراملی دارد.
    چکیده
    بسیاری از صاحب نظران و پژوهشگران، معتقدند که انقلاب اسلامی ایران یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در پیشبرد روند بیداری و آگاهی مسلمانان و افزایش فعالیت های موثر اسلامی در جوامع مسلمانان بوده است. از این رو، در مقاله حاضر به برخی از این آثار می پردازیم. در آغاز مقاله به وجوه مشترکی که زمینه تاثیرگذاری متقابل انقلاب اسلامی و جنبش های سیاسی اسلامی معاصر را فراهم می آورد، اشاره شده است. پس از آن، بازتاب انقلاب اسلامی در بعد سیاسی و فرهنگی بر جنبش های سیاسی اسلامی معاصر مورد بررسی قرار می گیرد، در پایان یک نمونه، از هزاران نمونه ای که در این باره وجود دارد، یعنی حزب الله لبنان مورد استناد قرار می گیرد.
    اقبال لاهوری در کتاب «فلسفه خودی» پیش بینی می کند که تهران در آینده قرارگاه مسلمانان خواهد شد. پس از انقلاب اسلامی نیز... ایران به صورت ام القرای دارالسلام در آمد. حتی ایران می تواند به علت موقعیت منحصر به فرد... و منابع عظیم و بی پایان انرژی، ابزار فرهنگی و اعتقادی نیرومند به مرکز سامان دهی تمدن نوین اسلامی درآید. زیرا، انقلاب اسلامی ایران، «در پیدایش، در کیفیت مبارزه و در انگیزه.. از سایر انقلابات جداست.» و می تواند در پیامدها و دستاوردها نیز، متمایز و پیشروتر از سایر انقلابات باشد. این ویژگی ها، ریشه در دین و باورهای برخاسته از مذهب دارد. این انقلاب برآمده از مذهب هم، به احیای دین و تجدید حیات اسلام در ایران و جهان مدد رساند که یکی از ابعاد آن، تولد و تداوم جنبش های سیاسی اسلامی معاصر در دو دهه اخیر است. به این دلیل، چند سوال در این باره وجود دارد، از جمله؛
    1-چرا انقلاب اسلامی ایران بر جنبش های سیاسی اسلامی معاصر تاثیر گذاشت؟
    2- انقلاب اسلامی ایران، چه تاثیراتی بر حرکت های سیاسی اسلامی معاصر گذاشت؟
    3- میزان تاثیرگذاری انقلاب اسلامی بر نهضت های سیاسی اسلامی چقدر است؟
    این مقاله درصدد است، به این سوالات سه گانه پاسخ گوید.
    بسترهای تاثیرپذیری جنبش های اسلامی از انقلاب اسلامی ایران
    در پاسخ به این سوال که چرا انقلاب اسلامی ایران بر جنبش های سیاسی اسلامی معاصر تاثیر گذاشت؟ می توان به موارد مشترک فراوان موجود بین انقلاب اسلامی ایران و جنبش های سیاسی اسلامی معاصر اشاره کرد. این وجوه مشترک، تاثیر متقابل انقلاب اسلامی معاصر را فراهم آورد. از این زمینه ها که از آن ها به عنوان عوامل همگرایی یا عناصر همسویی و همرنگی نیز می توان یاد کرد، عبارتند از:
    1-ایده واحد: انقلاب اسلامی ایران، گرچه یک انقلاب شیعی است، ولی همانند هر مسلمان و هر جنبش اسلامی دیگر، به وحدانیت (لااله الاالله) اعتقاد دارد، به رسالت پیامبر اکرم(ص) (اشهدان محمدرسول الله) معتقد است، کعبه را قبله آمال و آرزوهای معنوی خود می داند، قرآن را کلام خداوند سبحان و آن را منجی بشریت گمراه تلقی می کند، و به دنیای پس از مرگ و قبل از آن، به صلح، برادری و برابری ایمان دارد. همان گونه که امام خمینی(ره) فرمود: «در کلمه توحید که مشترک بین همه است، در مصالح اسلامی که مشترک بین همه است، با هم توحید کلمه کنید.» البته ویژگی کاریزمایی امام خمینی(ره) و مواضع ضداستعماری وی که بیشتر مسلمانان جهان بر آن اتفاق نظر دارند، بر تاثیر متقابل انقلاب اسلامی و جنبش های اسلامی افزود.
    2-رقیب یکسان: انقلاب اسلامی و جنبش های اسلامی دارای دشمن مشترکند. این دشمن مشترک که همان استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا (شیطان بزرگ) و اسرائیل (غده سرطانی) است، همانند کفار قریش، مغولان وحشی، صلیبیون مسیحی، استعمارگران اروپایی و صرب های نژادپرست و.... کیان اسلام را تهدید می کند، در حالی که انقلاب اسلامی با طرح شعار «نه شرقی و نه غربی» علم مبارزه علیه دشمن مشترک جهان اسلام را به دوش گرفته است. امام خمینی(ره) در این باره فرمود: «دشمن مشترک ما که امروز اسرائیل و آمریکا و امثال این هاست که می خواهند حیثیت ما را از بین ببرند، و ما را تحت ستم دوباره قرار بدهند، این دشمن مشترک را دفع کنید.»
    3- آرمان مشترک: انقلاب اسلامی ایران و جنبش های اسلامی معاصر، خواهان برچیده شدن ظلم و فساد و اجرای قوانین اسلام و استقرار حکومت اسلامی در جامعه مسلمانان و به اهتزاز درآوردن پرچم لااله الاالله در سراسر جهان از طریق نفی قدرت ها و تکیه بر قدرت لایزال الهی و توده های مردم اند. به سخن امام خمینی(ره)، در این مورد توجه کنید: «همه در میدان باشند، با هم باشند، ما می خواهیم حفظ اسلام را بکنیم، با کناره گیری نمی شود حفظ کرد، خیال نکنید که با کناره گیری تکلیف از شما سلب می شود.» البته برخی از جنبش های سیاسی اسلامی، تنها خواستار عمل به احکام اسلام در کشورهای خود و برخی نیز در پی تشکیل یک حکومت مستقل، بدون تاکید بر شکل اسلامی حکومت هستند. از این رو، می توان گفت، جنبش های اسلامی معاصر حیات خود را مدیون انقلاب اسلامی اند. زیرا، انقلاب اسلامی به اسلام و مسلمانان حیاتی تازه بخشید، آن ها را از عزلت و حقارت نجات داد، بر ناتوانی مارکسیسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم در اداره و هدایت مسلمانان مهر تایید زد، و اسلام را به عنوان تنها راه حل برای زندگی سیاسی مسلمین مطرح ساخت. شیخ عبدالعزیز عوده، روحانی برجسته فلسطین گفته است: «انقلاب خمینی(ره)، مهم ترین و جدی ترین تلاش در بیدارسازی اسلامی ... ملت های مسلمان بود.» بنابراین، موجودیت و هستی سیاسی جنبش های سیاسی اسلامی به انقلاب اسلامی وابسته است. این امر زمینه های لازم برای تاثیرپذیری جنبش های اسلامی از انقلاب اسلامی را فراهم آورده است.
    4- وحدت گرایی: تکیه و تاکید انقلاب اسلامی و رهبری آن بر لزوم وحدت همه قشرها و همه مذهب های اسلامی در نیل به پیروزی در صحنه داخلی و خارجی، زمینه دیگر گرایش جنبش های سیاسی اسلامی معاصر به سوی انقلاب اسلامی است. چون، انقلاب اسلامی به تاسی از اسلام ناب محمدی(ص) هیچ تفاوتی بین مسلمانان سیاه و سفید، اروپایی و غیر اروپایی قائل نیست، بر جنبه های اختلاف برانگیز در بین مسلمین پای نمی فشارد، بلکه با ایجاد دارالتقریب فرق اسلامی، برپایی روز قدس، صدور فتوای امام خمینی (ره) علیه سلمان رشدی و برگزاری هفته وحدت و ... در جهت اتحاد مسلمانان گام برداشته است. به همین دلیل، طیف گسترده ای از گروه های غیر شیعی و حتی جنبش های آزادی بخش غیر اسلامی، انقلاب اسلامی ایران را الگو و اسوه خود قرار داده اند. بنابراین، جای شگفتی نیست که مسلمان های سنی فلسطینی به نام و یاد امام خمینی(ره) به عملیات شهادت طلبانه دست می زنند. مجیب الرحمان شامی، روزنامه نگار پاکستانی در این باره می گوید: «تاثیر بزرگ دیگر امام این است که گرچه ایشان یک رهبر شیعه بودند.... با این وجود مبلغ جدایی نبودند، فریاد او برای اسلام بود.»
    5- مردم مداری: مردم گرایی انقلاب اسلامی، عاملی در گسترش انقلاب و پذیرش آن از سوی ملت های مسلمان بوده است. انقلاب 57 و رهبری آن، بر این باور بودند که باید به ملت ها بها داد نه به دولت ها، به عنوان مثال، حج و اهمیت ارزشی که ایران اسلامی به آن می داد، یکی از مقولاتی است که نشان دهنده مردم گرایی انقلاب ایران است. زیرا، امام خمینی(ره)، حج را از یک مراسم عبادی خارج کرد، آن هم از طریق زنده کردن برائت از مشرکین که آن نشانی از برائت از مشرکین توسط پیامبر (ص) در صدر اسلام است. اگر چه تاوان مردمی کردن حج، کشتار حدود 400 زائر ایرانی در حج 1366 بود، ولی سه سال بعد که بار دیگر، پای ایرانیان به مکه باز گردید، فریاد برائت از مشرکین حجاج همچنان باقی ماند، البته در مقیاسی محدودتر.
    همه آنچه را که بین ایران انقلابی و جهان اسلام وجود دارد، وجوه مشترک نیست. بلکه اختلاف ها و دشواری هایی نیز در این باره به چشم می خورد.
    از جمله:
    الف. تشیع امامیه: نسبت شیعیان به کل مسلمانان جهان، ده درصد است. آن ها به جز ایران عراق و سوریه، حاکم بر قدرت سیاسی نیستند، با این که در کشورهایی چون بحرین و لبنان، اکثریت با شیعیان است، نوعی معارضه تاریخی بین شیعه و سنی وجود داشته و دارد. البته تضاد تسنن وهابی و نزدیکی تسنن سوری با انقلاب اسلامی بیشتر است، وحتی تسنن متاثر از تصوف نیز، تضاد کمتری با شیعه دارد. سپاه صحابه در پاکستان، طالبان در افغانستان از مصادیق بارز مخالفین تشیع در جهان اسلام اند. به هر روی علی رغم وحدت خواهی و وحدت طلبی انقلاب ایران، تضاد اهل سنت با شیعه، به کلی از بین نرفته است.
    ب. عرب و فارس: تعارض بین عرب و عجم، از آغاز ورود اسلام به ایران پدید آمد. جریان شعوبیه نمونه ای از این تعارض قومی است. عباسیان و امویان و نیز عثمانیان و صفویان، به نوعی دیگر این معارضه را دامن زدند، جنگ عراق علیه ایران به عنوان جنگ قادسیه یا مهم ترین جنگ بین مسلمانان و ساسانیان و در واقع بین ایرانیان وعرب ها توجیه می شد. به هر روی، آنان ایرانیان را مجوس می دانستند، و بر این اساس، اعراب را برابر با اسلام و ایرانیان را مخالف با آن می دیدند.
    ج. صدور انقلاب اسلامی: برخی از شعارها و پیام های انقلاب اسلامی، مثل این سخن امام (ره) «نهضت ما دارد توسعه پیدا می کند و می رود توی ملت ها ...» از سوی برخی به منزله قصد ایران برای مداخله در سایر کشورها و براندازی نظام های سیاسی آن ها تلقی شد. در حالی که، یک سال بعد از سخن فوق، امام فرمود: «صدور با سرنیزه، صدور نیست. صدور آن وقتی است که اسلام، حقایق اسلام، اخلاق اسلامی، اخلاق انسانی، این ها رشد پیدا کند» معظم له در جای دیگر فرمود: «معنای صدور انقلاب ما، این است که همه ملت ها بیدار شوند، و همه دولت ها بیدار شوند، خودشان را از این گرفتاری هایی که دارند ... نجات بدهند.» در مجموع علی رغم همه دشواری هایی که برای برقراری روابط ایران انقلابی و جهان اسلام و تاثیرپذیری متقابل آن دو وجود دارد،ولی وجوه مشترک آن دو بسیار بیشتر است.
    تاثیرپذیری جنبش های اسلامی از انقلاب اسلامی
    در پاسخ به این سوال که انقلاب اسلامی ایران، چه تاثیراتی بر حرکت های سیاسی اسلامی معاصر گذاشت؟ به آثار متعدد و متنوع می توان اشاره کرد. پرداختن به همه این آثار، از حوصله این مقاله خارج است. بنابراین، تنها به بخشی از این بازتاب، در دو قسمت سیاسی و فرهنگی اشاره می کنیم:
    الف: انعکاس سیاسی: در این قسمت به پاره ای از بازتاب های سیاسی سه مقوله «انتخاب اسلام به عنوان ایدئولوژی مبارزه» «تلاش برای دست یابی به حکومت اسلامی» و «نقش انقلاب اسلامی بر حیات سیاسی جنبش های اسلامی» می پردازیم.
    یکی از مهم ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، تجدید حیات اسلام در جهان است. حضرت آیت الله خامنه ای - مقام معظم رهبری - در این باره فرمود: «علی رغم گذشت بیش از یکصدوپنجاه سال از برنامه ریزی مدرن و همه جانبه علیه اسلام، امروز در سراسر دنیا یک حرکت عظیم اسلامی به وجود آمده است که به موجب آن اسلام در آفریقا، آسیا و حتی در قلب اروپا، حیات جدیدی را بازیافته و مسلمانان به شخصیت و هویت واقعی خود پی برده اند.» به بیان دیگر، عمردوره ای که اعتماد به نفس در میان مسلمانان، به ویژه در قشر تحصیل کرده آن از بین رفته و شمار فراوانی از آنان، خواهان هضم شدن در هویت جهانی بوده و گذشته خود را به فراموشی سپرده و اگر توجهی به گذشته می کردند از باب تفنن و سرگرمی بود، به پایان رسید، و انقلاب اسلامی آن اعتماد به نفسی را که روزگاری پشتوانه تمدن بزرگ اسلامی بود، احیا و بارور کرد.
    این تجدید حیات اسلام، آثار مختلفی را برای جنبش های اسلامی به ارمغان آورد. یکی از این آثار، انتخاب اسلام به عنوان بهترین و کامل ترین شیوه مبارزه است. سخنگوی جهاد اسلامی فلسطین در ملاقات با امام خمینی(ره) در این باره گفت: «انتفاضه بارقه ای از نور و بازتابی از پیروزی های بزرگ انقلاب شماست، انقلابی که بزرگ ترین تحول را در عصر ما بوجود آورد.» در حالی که قبل از آن، اسلام در صحنه مبارزه علیه اسرائیل نقش چندانی نداشت. چنین رویکردی به معنای کنارگذاشتن اندیشه های غیر مذهبی به ویژه ناسیونالیسم، لیبرالیسم و کمونیسم و دور ریختن اندیشه جبری بودن سرنوشت انسان بود که همگی در نجات ملل اسلامی از چنگال استبداد داخلی و خارجی ناتوان بودند. به عقیده شیخ عبدالله شامی، یکی از رهبران مبارز فلسطینی «پس از انقلاب اسلامی ایران، مردم فلسطین دریافتند که برای آزادی، به قرآن و تفنگ نیاز دارند.» این در حالی است که برای چند دهه حرکت های انقلابی، اغلب در اختیار گروه های مارکسیستی بود. به هر روی، انقلاب اسلامی، تأکیدی بر بعد سیاسی اسلام بود، و از آن پس، در برخی از کشورها، سازمان های مخفی شکل گرفت و مبارزه مسلحانه بر پایه اسلام، سامان دهی شد.
    روی آوردن به مبارزه براساس اسلام، تنها نتیجه تجدید حیات اسلام که آن را برخی اصول گرایی یا بنیادگرایی اسلامی می نامند، نیست. بلکه در گرایش جدید «اسلام تنها راه حل» برداشت نوین و تازه ای از اسلام صورت گرفت که در آن مسلمین به ایستادگی، مقاومت و پافشاری برای نیل به حقوق خویش تشویق شده اند. روزگاری این کار، از سوی حسن البناء و سیدقطب در جنبش اخوان المسلمین انجام می شد، ولی انقلاب اسلامی، اسلام انقلابی را به صورت جدی تر درآورد و مطرح ساخت. البته این ستیزه جویی انقلابی، تنها به معنای روی آوردن به اسلحه نخواهد بود، چون در آن شیوه های مسالمت آمیز، مشابه آنچه حزب اسلام گرای رفاه در ترکیه برگزید، نیز دیده می شود.
چهارشنبه بیست و پنجم 10 1387

شما روحیه امام را در نظر بگیرید چه روحیه عزیزی است، وقتی در معادلات به این نتیجه رسیدند که باید (قطعنامه ) را قبول کنند گفتند: من جام زهر قطعنامه را می نوشم. من کنار امام بودم، امام مرتب مشتشان را می زدند روی پایشان، می گفتند: آ، آ. برای اینکه تلویزیون ما داشت رزمندگان را نشان می داد، صحنه های جنگ را نشان می داد؛ اما امام با آن روحیه آمده بودند (قطعنامه ) را قبول کرده بودند.

و در آن نامه ای که امام (قطعنامه ) را نوشته بودند فرمودند:

خانواده شهدا، خانواده اسراء، من تا به حال جنگیدم و در جنگ عقیده ام این بود که به نفع شماست؛ امروز این عقیده را ندارم و قطعنامه 598 را قبول می کنم.

خدا می داند بر خانه امام چه گذشت هیچکس جرئت نمی کرد خانه امام برود پیش امام برود. بعد از پذیرش قطعنامه 598 چند روز امام درست نمی توانستند راه بروند. همه اش می گفتند: خدایا شکرت ما راضی هستیم به رضای تو. شما فرزندان امام روحیه امام را بهتر از هر کس دیگر می دانید. بعد از (قطعنامه ) امام دیگر سخنرانی نکردند. دیگر برای سخنرانی به حسینیه جماران نیامدند، تا مریض شدند و به بیمارستان رفتند. یک پسر بچه ای من دارم، کوچک است نامش علی است؛ با او خیلی مانوس بودند. آن روزهای آخر، این بچه ای که بیش از سه سالش نبود می خواست خدمت امام برود. امام از اینکه ساعات آخر را می خواست با خدای خودش راز و نیاز کند، به مادر این بچه گفت:ما اصلا نخوابیده و همه اش نماز خوانده و بعد پیغام داد برای مردم، که مردم شما شهید دادید، شما اسیر دادید، شما مجروح و معلول دادید از خدا بخواهید که مرا قبول کند.

----------------------------------------------------------------

 

امام نه تنها موسیقی ، بلکه برنامه های خبری رادیو- تلویزیون را در زمان حکومت شاه حرام می دانستند؛ و می فرمودند: اگر این موسیقی که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش می شود از رادیو- تلویزیون (آل سعود) پخش شود آن را حرام می دانم.

----------------------------------------------------------------

من حضرت امام را خواب دیدم؛ به من فرمودند که به دوستان بگویید، که من از صراط رد شدم، اما کار خیلی مشکل است ، قصه شوخی نیست.

----------------------------------------------------------------

به طور کلی وقتی جریانات انقلاب اسلامی ایران در پیش بود، یعنی همان زمانی که امام در پاریس تشریف داشتند، یکی از مسائلی که پیش بینی می شد این بود که اگر انقلاب پیروز شود چه نوع خطراتی آن را تهدید می کند. ما معتقد بودیم که منافقین و چپی ها در داخل مسائلی بوجود می آورند؛ چون از اینجا (ایران) هم فردی که نامش را دقیقاً به خاطر ندارم به آنجا (فرانسه ) آمد. وی از ایادی شاه بود که بعد هم معلوم شد که عضو سازمان (سیا) می باشد و مدتی هم رئیس دفتر شاهپور بختیار بود. وی یک شماره تلفن به ما داد و گفت: اگر با من کاری داشتید تماس بگیرید. و آن شماره، متعلق به تلفنی بود که در اتاقی پهلوی اتاق (بختیار) بود. مسئله ای که مطرح شد این بود که امام حاضر نشدند با فرد مذکور ملاقات کنند. وی این مسئله را با یک سری از مسائل داخلی به بنده گفت: که ما خودمان هم همان طور حدس می زنیم کایشان گفت: در ترکمن صحرا درگیری هست و در بلوچستان به نوعی دیگر، و در قسمتهایی از کردستان، و حتی در جنوب جریاناتی با نام خلق عرب پدید آمده. و ما علاوه بر اینکه این مسائله را حدس می زدیم، احتمال می دادیم که جنگی علیه انقلاب راه بیفتد.

----------------------------------------------------------------

تلخترین خاطره ای که به یاد دارم پذیرش (قطعنامه)، و شیرین ترین خاطره مربوط به فتح خرمشهر است. فتح زمانی اعلام شد که ساعت حدوداً 4 بعد ازظهر بود و امام در حال قدم زدن بودند- و رادیو هم در دستشان بود؛ چون ما از قبل می دانستیم که رزمندگان اسلام در حال انجام این کار هستند، و درگیری هم از شب قبل شروع شده بود که خیلی هم شدید بود. امام در حال قدم زدن بودند که گوینده رادیو خبر آزاد سازی خرمشهر را اعلام کرد. با شنیدن صدای گوینده، من به امام نگاه کردم و متوجه شدم که احساس خوبی به ایشان دست داد. البته در مجموع امام از مسائلی که خیلی تلخ بود اوقاتش زیاد تلخ نمی شد: و از مسائلی هم که شیرین بود خیلی خوشحال نمی شدند. در مقابل مسائل خرمشهر امام معتقد بودند که بهتر است جنگ تمام شود اما بالاخره مسئولین جنگ گفتند که ما باید تا کنار شطا العرب (اروند رود) برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصلا با این مکار موافق نبودند و می گفتند: اگر بناست که شما جنگ را ادامه بدهید بدانید که اگر این جنگ با این موضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر این جنگ تمام شدنی نیست. و ما باید این جنگ را تا نقطه ای خاص ادامه بدهیم؛ و الان هم که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده بهترین موقع برای پایان جنگ است.

وقتی جنگ از (ستاد مشترک) کسی آمد که مربوط به تیم مهندسی بود و یک ضد بمب و مستحکم برای امام درست کرد. اما حضرت امام فرمودند: من به ایشان فرمودند: اینجا نمی روم. و هر چه هم که من گفتم: حداقل شما بیایید و اتاق مذکور را ببینید، من از همین بیرون آنجا را دیده ام و به آنجا نخواهم آمد و تا وقتی که تهران زیر موشکباران دشمن قرار گرفت در اتاق معمولی خودشان بودند و خیلی معمولی برخورد می کردند. وقتی هم که من خیلی اصرار کردم ایشان قسم خوردند که من این کار را نخواهم کرد، و بین من و بقیه افراد هیچ تفاوتی نیست. ایشان می گفت: بمبی به خانه من بخورد و پاسدارهای اطراف منزل کشته شوند و من در اتاق ضد بمب زنده بمانم دیگر من به درد رهبری نمی خورم. من زمانی می توانم مردم را رهبری کنم که زندگی من مثل آنها باشد، و همه در کنار همدیگر باشیم. از نظر خانوادگی هم من به شما بگویم که سالها پیش وقتی ما مورین (ساواک به خانه ما ریختند که امام را بگیرند، مادر من در حیاط ایستاده بود و من از خانه بیرون دویدم، و ایشان به من گفت: پدرت را بردند اگر می خواهی او را ببینی زودتر برو. کلاً مادر و خواهرانم اهل این حرفها نیستند؛ و ترسو نیستند و فقط نگرانیشان در مورد حال امام بود. یک نکته ای به خاطرم آمد که برایتان نقل کنم. یک روز که تهران شدیدا زیر بمباران و موشکباران بود مادرم وارد اتاق شدند و دیدند که یک پتویی کج افتاده است؛ با نهایت خونسردی مرا صدا زدند که بیا و سر پتو را بگیر تا آن را درست کنیم! و امام از این حرف خنده اش گرفت.

----------------------------------------------------------------

بعد از اشغال لانه جاسوسی قرار بود هیاتی به سرپرستی آقای (رمزی کلارک ) به ایران بیاید؛ و درخواست داشتند که با حضرت امام (س) ملاقات کنند حضرت امام به محض اصلاع ،اعلامیه ای صادر فرمودند و در آن اعلامیه هیات آمریکایی را نپذیرفتند و به همه ی اعضای شورای انقلاب، هیات دولت موقت و سایر مسئولین تذکر دادند که هیچ کس حق ندارد، با این هیات آمریکایی ملاقات بکند. نکته قابل توجه در این اعلامیه، آن است که تنها اعلامیه جضرت امام (س) است که بدون (بسم الله الرحمن الرحیم) است؛ همانند سوره برائت در قرآن کریم. یعنی حضرت امام در این اعلامیه، به پیروی از سوره برائت آن را بدون (بسم الله الرحمن الرحیم) شروع کرده اند.

---------------------------------------------------------------

در فراز و نشیب های انقلاب اسلامی مردم افغانستان، برای تعیین سرنوشتشان، جمهوری اسلامی ایران همواره خواستار تحقق اراده مردم این کشور بوده است. و برای اثبات این گفته، زمانی را به خاطر می آورم که رهبران روسیه متجاوز در اوج جنگ تحمیلی، به رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (س) پیغام دادند که اگر می خواهید ما اسلحه شما را تامین کنیم، باید در قضیه افغانستان کوتاه بیائید. اما امام در پاسخ فرمودند که ما سلاح را برای حفظ اسلام می خواهیم نه برای نابودی آن.

----------------------------------------------------------------

این روزها برای همه کسانی که عاشق امام بودند و هستند روزهای سختی است. در چنین روزهایی که در سه سال پیش یاران امام در التهاب سختی فرو رفته بودند، دو مسئله برای ما مهم بود: یکی رفتن امام- که بعد از امام وضع کشور به چه صورتی درخواهد آمد. از طرف دیگر بعدا از امام، خلا وجودی ایشان را چه کسی پر خواهد کرد. آیا (شورای رهبری) بناست کار رهبری نظام را به عهده بگیرد؟ و چه کسی رهبر خواهد شد؟ هنوز امام از دنیا نرفته بود که دوستان ما در بیمارستان جماران جمع شده بودند، و در یک حالت ملتهب دقیقه شماری می کردند که چه موقع امام حالشان خوب می شود که ناگاه دکتر مرا صدا زد و گفت : واقعه اتفاق افتاد. در همان لحظات، اولین تصمیمی که گرفته شد آوردن اعضای خبرگان از شهرهای مختلف به تهران بود. بلافاصله یکی از دوستان مامور چنین کاری شد، و شبانه همه اعضای مجلس خبرگان را به تهران دعوت کرد، و آنها هم از دور و نزدیک خود را به تهران رساندند. حضور میلیونی مردم بعد از رحلت حضرت امام در خیابانها، در تمام شهرها، تهران، مراکز استانها و حتی قصبات و بخشها بصورت فشرده، به گونه ای بود که آب سردی بر سر تمام دشمنان این انقلاب ریخت. اگر نبود حضور شما مردم در صحنه های انقلاب مسلما تحلیها و نظرات فرق می کرد، و زمینه ای درست می شد برای تحلیل رسانه های بیگانه و دشمنان انقلاب در خارج و شرارت ایادی آنها در داخل.

اما از یک طرف حضور میلیونی مردم، که بیش از 9 میلیون نفر از شهرهای مختلف و تهران در خیابانها حضور پیدا کردند، و از طرف دیگر تصمیم بسیار جدی و فوری و سرنوشت ساز مجلس خبرگان، به گونه ای با هم تلفیق شد که گویی خداوند متعال تمام درهای رحمت خودش را بر مردم ما باز کرده است. چرا اینکه واقعه به این مهمی اتفاق افتاد، اما کوچکترین مسئله ای که به نظام جمهوری اسلامی خدشه وارد کند اتفاق نیفتاد.

----------------------------------------------------------------

در زمانی که حزب (جمهوری اسلامی) منفجر شده بود، شخصیتهای بزرگواری ترور شده بودند و جاهای مختلفی منفجر شده بود، آن شخص جنبشی که با منافقین کار می کرد، یعنی (کشمیری) بنا بود که چمدان مواد منفجره را بیاورد و در کنار حضرت امام بگذارد، در زمانی که ریاست جمهور، رئیس مجلس و نخست وزیر و وزراء خدمت حضرت امام می آمدند. می دانید که نفوذ یکی از کارهای بسیار پیچیده دستگاههای اطلاعاتی و کسانی است که می خواهند به طرف مقابلشان ضربه بزنند.(کشمیری) در دبیرخانه شورای امنیت آن موقع کار می کرد، یعنی دبیر شورای امنیت بود؛ و در جریان کلیه مسائلی که در آنجا می گذشت بود؛ و معاونت آقای رجائی را که آن موقع ریاست جمهور بودند به عهده داشت. در جلسه معارفه رئیس جمهور، نخست وزیر و کابینه و رئیس مجلس و بعضی از شخصیتهای دیگر با امام، در سر راه بیت حضرت امام آمدند، گفتند: آقای کشمیری با یک ساک هست، که در آن ساک وسایل و چیزهایی هست، که بناست یادداشت کنند گفتگوهایی که بین ریاست جمهور و نخست وزیر و کابینه با امام است کاغذ و قلم و این جور چیزهاست.

ما قرار گذاشته بودیم که هیچکس را- در هر مقامی که باشد- اجازه ندهیم که با وسیله ای که در دستش هست بیاید. برای اینکه به این نتیجه رسیده بودیم احتمال تعویض ساکها، چمدانها و یا کیفهایی که دست وزراء و یا رئیس جمهور و غیره است، ممکن است. کما اینکه چنین کاری در سایر کشورها نسبت به آزادیخواهان فلسطینی، توسط صهیونیستها صورت گرفته بود.

آمدند گفتند که آقای رجایی می گوید: آقای کشمیری که دبیر شوراست ! ایشان بیاید و ایشان همه چیزهای ما را می نویسد. اگر به ایشان هم ما بخواهیم اعتماد نکنیم پس دیگر به کی اعتماد کنیم . از همین سه راه بیت آمدند و به من چنین حرفی را زدند. گفتم : ما یک مجموعه هستیم و با هم نشستیم یک تصمیمی گرفتیم. نمی توانیم که هنوز جوهر قلممان خشک نشده آنرا نقض کنیم. نه، ما چنین کاری را نمی کنیم و اجازه نمی دهیم. آمدند دوباره گفتند: آقای باهنر و رجایی پیغام می دهند به ما و بالا نمی آیند، و می گویند: باید آقای کشمیری باشد و این ساکش را بیاورد. سماجت کردیم و گفتیم: نه چنین اجازه ای را نمی دهیم کشمیری از ترس اینکه نکند آن چمدان را در سه راه بیت بگذارد و خودش بیاید خدمت امام، در آنجا بچه های حفاظت بیت به آن ساک مشکوک شدند و مسئله روشن شود، بعنوان اعتراض همراه کیفش برگشت. همان کیف در نخست وزیری جلوی مرحوم رجایی و باهنر گذاشته شد و آنجا را منفجر کرد؛ و این دو شهید بزرگوار را از دست ما گرفتند.

--------------------------------------------------------------

برخورد هوشمندانه حضرت امام خمینی (ره) با عملکرد رهبران خائن (ساف) نمونه ای کم نظیر از مواضع روشن ایشان در قبال سرنوشت ملت فلسطین است. در چند سال پیش اینجانب، یکی از خاطرات خود را درباره سفر دوم عرفات به جمهوری اسلامی ایران و نحوه برخورد حضرت امام (ره) با وی در حضور رهبر معظم انقلاب و ریاست محترم جمهوری، بیان کردم که موجب تعجب گردید. زیرا حضرت امام (س)در این سفر وی را نپذیرفتند و به صراحت فرمودند که اگر عرفات از(بگین) بدتر نباشد دست کمی هم از او ندارد، به واسطه اصرار بعضی از مسئولین و تاکید بر مصالح جنبش مردم فلسطین، امام (ره) چند دقیقه او را پذیرفت، اما حتی یک کلمه هم بر زبان نیاوردند. و بعد از آن هم او را هیچگاه نپذیرفتند. امام انسانی روشن ضمیر بودند و آنچه را که در آیینه نمی دیدیم ایشان در خشت می دیدند.

-------------------------------------------------------------

در سال 58 وقتی رفراندوم جمهوری اسلامی برگزار شد، یکی – دو روز مطبوعات مشغول چاپ آگهی تبریک شدند. امام فرمودند: به روزنامه ها بگویید از این کار جلوگیری کنند. ثناگویی مبتذل از آثار طاغوت است که باید با کوششی همه جانبه از بین برود.

-------------------------------------------------------------

در شرایط دشوار تصمیم گیری آنچه که موجب آرامش و اطمینان قلبی حضرت امام می شد، اتکای به خدا، ذکر، دعا و نیایش بود. ایشان تحت هیچ شرایطی زمان دعا و نیایش خود را تغییر نمی دادند، و به همه مستحبات عمل می کردند همانگونه که در مبارزات سیاسی خود به پیروی از حضرت رسول (ص) و ائمه معصومین (ع) به تکلیف اسلامی توجه داشتند.

حضرت امام (ره) در مسائل عبادی هرگز از خود نظری نداشتند و مانند یک فرد عادی هر آنچه را که در این زمینه وارد شده است، دقیقا به همان صورتی که وارد است انجام می دادند. تمام دعاهای (مفاتیح الجنان) را با همان صورتی که نوشته شده است، بجا می آوردند. به خاطر دارم که در یک روز این پیرمرد نود ساله برای هر زیارت یک غسل کردند، و در کمتر از دو ساعت سه بار غسل زیارت انجام دادند، و به همین یک غسل اکتفا نکردند.

ایشان متعبد به معنی واقعی بودند.

در ماه مبارک رمضان وقتی نجف بودند، هر سه روز یک دور قرآن را ختم می کردند. در ایام سال ماهی یکبار قرآن را ختم می کردند. ایشان همواره با قرآن مانوس بودند؛ یک جز قرآن را هشت قسمت کرده و هر قسمت را در زمان خاصی قرائت می کردند. گاهی ، مدتها روی یک جمله قرآن مکث می کردند. ایشان به قدری با کتاب مفاتیح الجنان مانوس بودند که هر چند ماه ،مفاتیح ایشان پاره می شد و ما ناچارا مفاتیح را یا صحافی می کردیم و یا مجدداً برای ایشان تهیه می کردیم.

امام عظیم الشان با آن حال رنجوری که داشتند، متوجه می شدم که در سرمای زمستان راه نسبتاً‌ طولانی را در برف طی کرده اند، و برای اینکه به ما کاری را نگفته باشند، خود برای خاموش کردن چراغ اقدام کرده اند. با خاموش شدن چراغ حیاط متوجه می شدیم که ایشان در حیاط هستند. فوراً خودم را به ایشان می رساندم و می گفتم: خوب آیفون که بود، از طریق آیفون می گفتید: من می رفتم، خاموش می کردم. ولی ایشان می گفتند: بالاخره یک کسی باید این کارها را می کرد. ایشان هنگامی که از پاریس عازم وطن بودند به دوستان پیغام دادند که منزل مرا در پایین شهر تهیه کنید. بعد از رفتن به قم و بروز بیماری قلبی ایشان، به اصرار پزشکان معالج، ایشان در جماران ساکن شدند.

در جماران ابتدائاً در منزل یک بنا که مساحت آن کمتر از صد متر بود، زندگی می کردند و محل کارشان نیز همانجا بود. بعداً آقای امام جمارانی منزل خود را در اختیارایشان گذاشتند.

روزی که شاه فرار کرد تمام نمایندگان رسانه های گروهی دنیا در نوفل لوشاتو با حضرت امام برنامه مصاحبه داشتند .شاید 15 شبکه تلویزیونی در سراسر دنیا به طور مستقیم این برنامه را پخش می کردند: زیرا یکی از بزرگترین رویدادها در سراسر دنیا به طور مستقیم این برنامه را پخش می کردند؛ زیرا یکی از بزرگترین رویدادهای تاریخ انقلاب به وقوع پیوست.

همه می خواستند نظر امام را بدانند. ایشان چند دقیقه صحبت کردند، بعد از من سئوال کردند: ظهر شده است؟ گفتم : همین الان ظهر شد. امام گفتند: والسلام علیکم و رحمه الله. در آن لحظه، ایشان موضوع به آن اهمیت را به خاطر اقامه نماز در اول وقت رها کردند. در شرایطی که رسانه های بیگانه برای میلیونها بیننده خود در حال ارسال خبر مصاحبه امام بودند، امام اقامه نماز در اول وقت را بر ادامه مصاحبه ترجیح دادند.

دسته ها : خاطرات
چهارشنبه بیست و پنجم 10 1387

با یاری الله و الطف بی کران او

از این که این سعادت نصیبم شد خوشحالم و نوشتن این وبلاگ را آغاز می کنم تا من هم بتوانم وظیفه خود در برابر این انقلاب و آن هایی که برای ما رفتند و ما ماندیم را هر چند مختصر ادا کنم.

(به امید سر بلندی روز افزون انقلاب اسلامی و خواری دشمنان آن)

 

دسته ها : پست آغازین
چهارشنبه بیست و پنجم 10 1387

در روز بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی (24 سپتامبر 1902 میلادی) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانواده ای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر سلام الله علیها، روح الله الموسوی الخمینی پای بر خاکدان طبیعت نهاد.

او وارث سجایای آبا و اجدادی بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم و کسب معارف الهی کوشیده اند. پدر بزرگوار امام خمینی مرحوم آیه الله سید مصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیه الله العظمی میرزای شیرازی (رض)، پس از آنکه سالیانی چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود به ایران بازگشت و در خمین ملجا مردم و هادی آنان در امور دینی بود. در حالیکه بیش از 5 ماه از ولادت روح الله نمی گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت، ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگوئیهایشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حکم الهی قصاص به تهران (دارالحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.

بدین ترتیب امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مومنه اش (بانو هاجر) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیه الله خوانساری (صاحب زبده التصانیف) بوده است و همچنین نزد عمه مکرمه اش (صاحبه خانم) که بانویی شجاع و حق جو بود، سپری کرد اما در سن 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نی محروم گردید.

حضرت امام از سنین کودکی و نوجوانی با بهره گیری از هوشی سرشار، قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزه های دینیه، از آن جمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمین و علمای منطقه (نظیر آقا میرزا محمود افتخار العلما، مرحوم میرزا رضا نجفی خمینی، مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی، مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی و مرحوم آقا عباس اراکی و بیش ازهمه نزد برادر بزرگش آیه الله سیدمرتضی پسندیده) فرا گرفت و در سال 1298 هـ ش عازم حوزه علمیه اراک شد.

 

 تحصیل و تدریس

اندکی پس از هجرت آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی رحمه الله علیه (نوروز 1300 هجری شمسی، مطابق با رجب المرجب 1340 هجری قمری) امام خمینی نیز رهسپار حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه قم طی کرد. که می توان از فرا گرفتن تتمه مباحث کتاب مطول (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی و تکمیل دروس  سطح نزد مرحوم آیه الله سیدمحمد تقی خوانساری، و بیشتر نزد مرحوم آیه الله سید علی یثربی کاشانی و دروس خارج فق و اصول نزد زعیم حوزه قم آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی رضوان الله علیهم نام برد.

روح حساس و جستجوگر امام خمینی باعث می شد تا ایشان تنها به ادبیات عرب و دروس فقه و اصول بسنده نکند و به دیگر رشته های علمی نیز علاقمندانه روی آورد. از اینرو همزمان با فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدین وقت به فراگیری ریاضیات و هئیت و فلسفه نزد مرحوم حاج سیدابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافه علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکمی یزدی و عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمد رضا مسجد شاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آیه الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی و عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیه الله آقا میرزا محمد علی شاه آبادی ـ اعلی الله مقاماتهم ـ بپردازد.

پس از رحلت آیه الله العظمی حایری یزدی تلاش امام خمینی به همراه جمعی دیگر از مجتهدین حوزه علمیه قم به نتیجه رسید و آیه الله العظمی بروجردی (رض) به عنوان زعیم حوزه علمیه عازم قم گردید. در این زمان. امام خمینی به عنوان یکی از مدرسین و مجتهدین صاحب رای در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته می شد و زهد و وارستگی، تعبد و تقوای او زبانزد خاص و عام بود. همین خصلتهای متعالی که از طریق سالها مجاهده با نفس و ریاضتهای شرعی و تجربه مبانی و مفاهیم عرفانی در متن زندگی شخصی و اجتماعی به دست آمده بودند و همچنین مشی سیاسی حضرت امام که سخت معتقد به حفظ کیان حوزه ها و اقتدار روحانیت و زعامت دینی به عنوان تنها پناهگاه مردم در آن روزها ی خطیر و پرآشوب بود، این عوامل موجب می شدند تا آن حضرت علیرغم شایستگیها و اختلاف نظرها، همواره علم و فضل و تلاش خویش را در خدمت به تحکیم حوزه تازه تاسیس علمیه قم و به عنوان مدافعی دلسوز در کنار آیه الله العظمی حایری و آیه الله العظمی بروجردی  باقی بماند. پس از رحلت آیه الله بروجردی نیز امام خمینی علی رغم رویکرد گسترده طلاب و فضلا و جامعه اسلامی به ایشان به عنوان یکی از مراجع تقلید، از هر گونه اقدامی که شائبه موقعیت طلبی و مقام خواهی داشته باشد به شدت پرهیز داشت و دوستان خویش را همواره به بی اعتنایی به اینگونه مسائل فرا می خواند. در زمانی که آگاهان جامعه اسلامی گرد وجود او را به عنوان منادی اسلام راستین گرفتند و آرزوهای خویش را در تقوی و علم و آگاهیهای وی یافتند، کمترین تغییری در مشی و منش امام خمینی پدید نیامد و این تکیه کلام همیشگی او بود که می فرمود:

«من خود را خادم و سرباز اسلام و ملت می دانم».

حضرت امام طی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملاصادق، مسجد سلماسی و .... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجد شیخ اعظم انصاری (ره) معارف اهل بیت و فقه را در عالیترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درسهای ولایت فقیه بازگو نمود. به گفته شاگردان ایشان درس امام خمینی از معتبرترین کانونهای درسی حوزه محسوب می شد و در برخی از دوره هاـ سالهای تدریس در حوزه علمیه قم ـ شاگردان حاضر در محضر استاد به 1200 نفر هم رسیده بود که در میان آنان دهها تن از مجتهدین مسلم و شناخته شده حاضر بودند و ازمکتب فقه و اصول امام خمینی بهره می بردند. از برکات سالها تدریس امام خمینی تربیت صدها و بلکه به اعتبار مدت طولانی تدریس هزاران عالم و فرزانه ای بوده است که هر یک از آنها اینک روشنی بخش حوزه های دینیه اند و مجتهدان و فقیهان و عرفای برجسته و مطرح  امروز در حوزه علمیه قم و دیگر مراکز دینی در زمزه شاگردان مکتب آن حضرت می باشند و متفکرانی همچون علامه شهید استاد مطهری و شهید مظلوم دکتر بهشتی افتخارشان این بود که سالها از محضر آن عارف کامل فیض برده اند. و امروزه چهره های درخشان روحانیتی که انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را در مصادر امور کشور راهبری می کنند از تربیت یافتگان مکتب فقهی و سیاسی امام خمینی بشمار می روند.

  

صفات بارز امام

امام خمینی (ره) از نظر علم و عمل، درک عمیق معرفتی و نیز تقوای عملی و علمی، از بزرگ ترین شخصیت های اسلامی به شمار می آمد. ایشان هم چنین در اندیشه دینی و تسلط بر معارف تشیع، وارستگی، تهذیب نفس، شجاعت، درک زمان، شناخت جامعه، رأفت با دوستان و شدت با دشمنان بی نظیر بود. اراده پولادین وی که ریشه در ایمان و اتکایش به خداوند داشت، اجازه نمی داد هیچ مانعی در عملی ساختن مقاصد والایش جلودار شود. ایشان در عین حال انسانی بسیار مهربان، سرشار از عطوفت، خویشتن دار و پرهیز کار بود و صبر و استقامت، مانع از آن بود که سخت ترین حوادث، خللی در اراده ایشان در رسیدن به هدف ایجاد کند.

 

قاطعیت امام (ره):

زمانی که امام خمینی (ره) امری را وظیفه و تکلیف شرعی خویش تشخیص می دادند، اگر سایر افراد هم با آن مخالفت می کردند، با قاطعیت تمام و بدون هیچ ترس و واهمه ای آن را دنبال کرده و انجام می دادند. ایشان در زمان پهلوی، خطاب به فرستاده رژیم شاه می گویند: «این را بدانید تا زنده هستم، اگر در خانه ام را هم به رویم ببندید، از پای نخواهم نشست و با این نیش قلم، علیه شما خواهم نوشت و اگر نشد، از شکاف در سخنم را به مردم خواهم رساند».

 

سیمای مردمی امام (ره):

جمله ویژگی های رهبری الهی امام خمینی (ره) آمیختگی بعد الهی با روح مردم داری ایشان بود. حضرت امام (ره) پیوسته خود را خدمتگزار و عاشق مردم می دانستند. ایشان می فرمودند: «مردم شریف ایران! من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش می دانم و شما می دانید که من به شما عشق می ورزم و شما را می شناسم، شما هم مرا می شناسید».

 

نظم در زندگی:

امام خمینی در پیروی از فرمایش امام علی (ع) ، در رعایت پرهیزکاری و نظم در امور، از نمونه های کامل به شمار می روند که ضمن تهذیب نفس و تقوا، برای تمامی ساعات شبانه روز برنامه ای خاص داشتند. تمامی کارهای ایشان، از جمله مطالعه، عبادت، دعا و نیایش، رسیدگی به امور مسلمانان و کشورهای اسلامی، استراحت و اوقات فراغت و انجام امور برنامه و زمان مشخصی داشتند. ایشان ضمن پشتکار و خستگی ناپذیری، بر خدا توکل می کردند که همین ویژگی ها، سبب بهره برداری هرچه بهتر از ساعات پر برکت عمر ایشان به شمار می رود.

 

امام و نماز:

نماز، ارتباط بین بنده و خداوندگار عالمیان و صفا دهنده روح آدمی است که آن را جانی تازه می بخشند. نقل می کنند در روزهایی که امام خمینی (ره)، در بیمارستان تحت معالجه و عمل جراحی بودند و زیر دستگاه اکسیژن قرار داشتند، نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودند و حتی در آن حال، نماز شب خود را نیز ترک نکردند.

حضرت امام خمینی (ره)، برای نماز تمیزترین جامه را بر تن می کردند. ایشان سپس با دقت وضو می گرفتند و محاسن مبارک خود را شانه می کردند. بعد عطر می زدند و پس از گذاشتن عمامه بر سرشان به نماز می ایستادند. حتی در هنگام بیماری و با وجود زخمی بزرگ در ناحیه شکم، ایشان موقع نماز، تمیزترین جامه ها را بر تن می کردند.

 

امام و دوستی با فرزندان:

امام خمینی (ره) در عین داشتن صلابت و صراحت، پدری مهربان و دل سوز و یاری امین برای اطرافیان و آشنایان نیز بودند. یکی از فرزندان این بزرگوار در وصف پدر چنین می گوید: «امام با افراد خانواده بسیار گرم و مهربان بودند، ولی در عین حال به خاطر جذبه ای که داشتند، از ایشان حساب می بردیم. امام همه اولادشان را به یک نظر نگاه می کردند، به طوری که بعد از این همه سال، متوجه نشدیم کدام یک از فرزندانشان را بیش تر دوست داشته اند».

 

آینده نگری و عاقبت سنجی امام:

آینده نگری و عاقبت اندیشی در امور، از ویژگی های شخصیتی امام خمینی (ره) به شمار می رفت که همواره به آن توجه وافری  داشتند. ایشان در جایی  فرموده بودند: « در این مبارزه ، بذری را که  الان  می کاریم، ممکن است پنجاه سال دیگر به نتیجه برسد».

 

بصیرت و بینش امام

بصیرت، بینایی و دیدن مسائل و عمق زوایای امور، از ویژگی های شخصیتی امام خمینی (ره) به شمار می رفت که در فراز و نشیب های مسایل، از آن استفاده می کردند. ایشان نقل می کنند که: « گاهی کسی پیش من آمده، شروع به صحبت می کند (؛ولی) هنوز حرفش تمام نشده، می فهمم که آن چه می خواهد بگوید، چه نقشه ای دارد و چه نتیجه ای می خواهد از این ملاقات بگیرد.»

امام خمینی (ره) از همه علوم لازمه برای موفقیت در نهضت بهره مند بود. او عالمی اسلام شناس، سیاستمدار، مردم شناس، آگاه به مسائل روز دنیا و تاریخ عمومی و تاریخ اسلام بود که از فلسفه و عرفان و اخلاق و همه علوم تخصصی حوزوی در حد بسیار بالایی برخودار بود به گونه ای که نه تنها در حرکت های خود نیاز علمی به کسی نداشت؛ بلکه از استادان مشهور به شمار می رفت. یکی از نزدیکان امام می گوید: «یکی از اساتید نجف می گفت: من بیست سال در نجف درس خواندم و خیال می کردم مستغنی شده ام، اما وقتی امام نجف آمدند و من به درس او رفتم! دیدم خیر، هنوز چیزی نفهمیده ام».

 

امام (ره) و طرح مباحث نظری حکومت:

با تبعید شدن امام خمینی (ره) به نجف اشرف، ایشان در بهمن 1348، سلسله درس هایی را درباره حکومت اسلامی و ولایت فقیه مطرح نمودند. امام در آن درس ها، دورنمای مبارزه و هدف های نهضت را ترسیم، و مبانی فقهی، اصولی و عقلی حکومت اسلامی و مباحث نظری حکومت داری را ارائه کردند. با انتشار این مطالب در قالب کتاب ولایت فقیه، شور تازه ای در میان مبارزان به وجود آمد.

 

امام (ره) و طرح مسایل نوین فقهی:

دوران تبعید امام خمینی (ره) در ترکیه، با سختی های زیادی همراه بود، به گونه ای که حتی ایشان حق پوشیدن لباس روحانیت را نداشت. این دوران تبعید، یازده ماه به طول انجامید. ترک ها برای منزوی ساختن ایشان، چندین بار محل سکونت را تغییر دادند، اما امام چون کوهی استوار در مقابل دشمنان ایستاده و با وجود همه مشکلات، با استفاده از فرصت به دست آمده در ترکیه، به تدوین کتاب تحریر الوسیله پرداختند که در آن، برای اولین بار از احکام جهاد، دفاع، امر به معروف و نهی از منکر، در رساله های عملیه یاد شده بود.

 

امام، عرفان و تعقل:

بیش تر عرفا، سیر و سلوک را امری نفی کننده تعقل، یا جدای از آن می دانند و عقیده دارند که راه عرفان، جدای از طریق عقل است و مسایل عرفانی، یافتنی است، نه گفتنی. امام خمینی (ره) نه تنها در پیمودن این مسیر، عقل را مردود نمی شمردند؛ بلکه برای طرح مبانی عرفانی و خداشناسی، استدلال عقلی هم می کردند. در واقع امام، با تأثیر پذیری از قرآن و تعالیم اهل بیت (ع) برای عنصر تفکر و اندیشه، احترام خاصی قائل بوده و از تعقل به شدت حمایت می کردند. در عرفان ایشان، تفکر و تحقیق، یکی از ارکان و سلوک به شمار می آید.

 

امام و درس اخلاق:

پس از رحلت آیت الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، استاد بزرگ اخلاق، امام خمینی (ره) این درس را در عصر روزهای جمعه ادامه دادند که البته بعدها توسط کارگزاران رضاخان به تعطیلی کشید. یکی از شاگردان این کلاس می گوید: «امام، در هفته یک بار درس اخلاق داشتند که یک هفته انسان را کنار از گناه نگاه می داشت و تحت تأثیر آن، او را از تمایلات مادی و حیوانی باز می داشت».

 

امام و توصیه به تهذیب نفس در جوانی:

حضرت امام خمینی (ره) در نامه ای که به فرزندشان حاج احمد آقا نگاشت،  در مورد چگونگی استفاده از دوران جوانی، چنین سفارش می کند. «عزیزم! از جوانی به اندازه ای که باقی است، استفاده کن در پیری همه چیز از دست می رود؛ حتی توجه به آخرت و خدای تعالی. از مکرهای بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده طول عمر می دهد و تا لحظه آخر با وعده های پوچ، انسان را از ذکر خدا و اخلاص برای او باز می دارد تا مرگ برسد و در آن حال، ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، می گیرد».

 

امام (ره) از دیدگاه مقام معظم رهبری:

مقام معظم رهبری، عظمت روح و شخصیت والای امام خمینی (ره) را چنین بیان می کنند: « نام آور بزرگ دوران معاصر، یعنی امام روح امام خمینی (ره) دانشمندی پارسا و خردمندی پرهیزکار و حکیمی  سیاست مدار و مؤمنی نواندیش و عارفی شجاع و هوشمند و فرمانروایی عادل و مجاهدی فداکار بود. او فقیه و اصولی و فیلسوف و عارف و معلم اخلاق و ادیب و شاعر بود. در او خصلت های برجسته خداداد، در آمیخته با آن چه او خود از معارفی قرآنی آموخته و دل و جانش را به آن زیور داده بود، شخصیت عظیم و جذاب و تأثیر گذاری پدید آورده بود که هر یک از چهره های برجسته یک قرن اخیر جهان ـ که قرن رجال بزرگ و مصلحان نام آور دینی و سیاسی و اجتماعی است ـ در برابر آن کم جاذبه و یک بُعدی و کوچک به نظر می آمدند».

دسته ها : زندگی نامه ها
چهارشنبه بیست و پنجم 10 1387
X